امروزه بحث های فراوانی است که ایرانی ها با زور اسلام آورده اند. و تمایلشان همچنان به زرتشتی گری و آتش پرستی است. اینکه اسلام با جنگ به کشور ایران آورده شد، دستاویزی است برای عده ای به اصطلاح ایران پرست که ایرانیان اسلام را از روی اختیار انتخاب نکرده اند.
این مسئله که آیا ایرانیان با زور به اسلام گرویده اند یا از روی اختیار، مسئله ای تاریخی است که شهید مطهری نیز به آن پرداخته است. شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران تحلیلی زیبا پیرامون این موضوع دارند :
عدهای به نام حمایت از ملیت ایرانی و نژاد ایرانی بزرگترین توهینها را به ملت ایران میکنند. گاهی میگویند: «ملت ایران با کمال جدیت میخواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند ولی با آنهمه شوکت و قدرت و جمعیت صد و چهل میلیونی و وسعت سرزمین، در مقابل یک عده پنجاه شصت هزار نفری عرب شکست خورد». اگر راست است، پس چه ننگ بزرگی!.
گاهی میگویند: «ایرانیان از ترس، کیش و عقیده و ایمان خویش را عوض کردند». واقعاً اگر چنین باشد، ایرانیان از پستترین ملل جهانند. ملتی که نتواند عقیده قلبی خود را در مقابل یک قوم فاتح حفظ کند، شایسته نام انسانیت نیست.
گاهی میگویند: «ایرانیان چهارده قرن است که زیر یوغ عرب هستند؛ یعنی با آنکه سیادت نظامی عرب یکصد سال بیشتر طول نکشید، هنوز پشت ایرانیان از ضربتی که در چهارده قرن پیش خورده، راست نشده است». زهی ضعف و ناتوانی و بی لیاقتی و بیعرضگی! ملتهای نیمه وحشی افریقا پس از قرنها استعمار همه جانبه اروپایی زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره میکنند و خود را آزاد مینمایند، اما ملتی متمدن دارای سابقه فرهنگی کهن از قومی بیابانی شکست میخورد و طولی نمیکشد که قوم فاتح نیروی خود را از دست میدهد اما این ملت شکست خورده هنوز از خاطره شکست چهارده قرن پیش وحشت دارد، روزبه روز بیشتر فکر و آداب و رسوم و زبان قوم فاتح را علیرغم میل باطنی خود وارد زندگی خود میکند!.
گاهی میگویند: «ایرانیان از آن جهت شیعه شدند که در زیر پرده تشیع معتقدات و آداب کهن خویش را حفظ کنند؛ در همه این مدت طولانی از روی نفاق و دورویی اظهار اسلام کردند و همه ادعاهای مسلمانیشان که تاریخشان را پر کرده است و از هر قوم دیگر بیشتر بوده است دروغ محض است؛ چهارده قرن است که دروغ میگویند و دروغ مینویسند و دروغ تظاهر میکنند». زهی بیشرافتی و نامردمی!.
گاهی میگویند: «ریشه اینهمه گرایشها، فداکاریها، درک یک سلسله حقایق و معارف و سنخیت اسلام و تشیع با روح ایرانی نبوده است، بلکه فقط یک پیوند زناشویی بوده است. این ملت فقط به خاطر یک پیوند زناشویی، مسیر زندگی و فرهنگ خویش را تغییر داد». زهی بیاصالتی و بیریشگی!.
گاهی میگویند: «ایرانی مایل بود از حکومت و آیین آن روز خویش دفاع کند و حمایت نماید اما نکرد، ترجیح داد خود را کنار کشد و تماشاچی باشد». زهی پستی و نامردمی!.
طبق اظهارات این بیخردان، ملت ایران پستترین و منحطترین ملل جهان است، زیرا ایرانی از ترس خط قدیم خود را رها کرد و خط عربی را به کار برد، از ترس به زبان عربی بیش از زبان فارسی اهمیت داد و برایش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت، از ترس تألیفات خود را به زبان عربی نوشت، از ترس به بچههای خود زبان عربی میآموخت، از ترس مفاهیم اسلامی را در دل ادبیات خود جای داد، از ترس دین قدیم خود را به دست فراموشی سپرد، از ترس حکومت مورد علاقه خود را حمایت نکرد، از ترس به کمک کیش و آیین محبوب خود برنخاست.
خلاصه از نظر این مدعیان، در طول این چهارده قرن آنچه در تاریخ این ملت رخ داده بیلیاقتی، نفاق و دورویی، ترس و جبن، بی اصالتی، پستی و نامردمی بوده است؛ چیزی که وجود نداشته «تشخیص» و «انتخاب» و «ایمان» و «حقیقت خواهی» بوده است. از این رو بزرگترین اهانتها از طرف این نابخردان به ملت شریف و نجیب ایران وارد میشود.
اما خواننده محترم این کتاب متوجه خواهد شد که همه اینها تهمت به ایران و ایرانی است. ایرانی هرچه کرده به تشخیص و انتخاب خود بوده است، ایرانی لایق بوده نه بیلیاقت، راست و صریح بوده نه منافق و دروغگو، شجاع و دلیر بوده نه جبان و ترسو، حقیقت خواه بوده نه چشم به حوادث زودگذر، اصیل بوده نه بیبن و بی ریشه. ایرانی در آینده نیز اصالت خویش را حفظ، و پیوند خویش را با اسلام روزبه روز محکمتر خواهد کرد.[1]
[1] مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج14، ص: 131