در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
با توجه به قدرت و بی نیازی خدا از مخلوقات چرا خلقت را آن گونه سامان نداد که کسی مستحق عذاب نباشد (مخلوقات خود را عذاب نکند) و در عین حال بندگان را از نعمات خود عطا نفرمود تا مخلوقات راضی تر و به رحمت خدا نزدیک تر باشند؟
پاسخ:

 

 1) عوالم و مخلوقات که در نظام هستی قابل تصور هستند پنج صورت دارند:

1- خیر محض باشند

2- خیر کثیر و شر قلیل باشند

3- شر کثیر و خیر قلیل باشند

4- خیر و شر آن مساوی باشد

5- شر مطلق باشد.

در مورد اول هیچ گونه تردیدی نیست و چنین عالم و مخلوقاتی توسط خداوند متعال خلق شده اند مانند عالم فرشتگان و نظایر آنها. در مورد سوم و چهارم و پنجم تردیدی نیست که چنین عوالمی از ناحیه خداوند صادر نشده است و با حکمت او سازگار نیست و یا اصلاً نشدنی هستند. اما در مورد دوم که خیر کثیر و شر قلیل باشد باید بحث کردکه آیا بهتر است خداوند چنین عالمی را خلق کند یا نه؛ یعنی آیا خداوند با لحاظ کردن شر قلیل از خیر کثیر چشم پوشی کند یا به عکس، با لحاظ کردن خیر کثیر به شر قلیل بی اعتنا باشد. آیا چشم پوشی از خیر کثیر به لحاظ شر قلیل خود شر کثیر نیست؟ البته که چنین است پس ضرورتاً چنین عالمی هم باید آفریده شود و اگر چنین عالمی امکان داشته باشد و خداوند آن را بیافریند جای ایراد و اعتراضی نخواهد بود. حال این عالم طبیعت که ما در آن زندگی می‏کنیم و بشر با همه ابعاد خود در آن قرار گرفته است، این گونه می‏باشد. آیا خداوند جهانی را سامان داده است که خیر محض باشد و حتی این شر تبعی را هم نداشته باشد جواب مثبت است و آن عالم فرشتگان است. سؤال دوم آیا بهتر نبود که خداوند ما را هم در آن عالم قرار داده بود نه در این عالم ماده و طبیعت؟ جواب: اشکالی نداشت ولی در آن صورت ما آدم نبودیم و فرشته بودیم دیگر امکانات «انسان» بودن و «قدرت انتخاب» و زمینه فزونتر شدن از ملائک برای ما فراهم نبود، دیگر «مسجود ملائک» واقع نمی‏شدیم بلکه برای موجودی مثل الان خودمان می‏بایست سجده کنیم. اگر کسی باید انسان باشد با توجه به همه لوازم انسان شدن باید در این عالم واقع شود و این یک امتیاز است و نه رفع امتیاز وانگهی جای اعتراض به این معنا بر خداوند نیست و الا می‏بایست حیوانات هم معترض باشند که چرا آدم نشدند و چرا فقط باید باربری کنند و ...

2) اما حدیث عذاب مخلوقات: باید بیان شود که اگر خداوند مهربان و غنی بندگان را عذاب می‏کرد ایراد شما کاملاً به جا بود، اگر او آتش جهنم را بر می‏افروخت یعنی خدای مهربان و عطوف جهنم خشمگین را می‏دمید جای بسی ناراحتی و اعتراض داشت. ولی مستفاد از اخبار و آیات الهی این است که عذاب اخروی عین اعمال و اخلاق و عقاید دنیوی ما هستند و جهنم محل ظهور و تجلی آنان می‏باشد.

توضیح اینکه رابطه بین یک جرم و سزای آن می‏تواند چند گونه باشد.

1- اعتباری و قراردادی باشد مثل آنکه برای تخلف از فلان علامت راهنمایی و رانندگی فلان مبلغ را وضع کرده باشند.

2- تکوینی مثل آنکه اگر کسی سوزن در چشم خود فرو برد کور خواهد شد

3- رابطه عینیت که جزاء عین جرم باشد و تجسم اعمال به همین معنای سوم می‏باشد

ای دریده پوستین یوسفان *** گرگ برخیزی از این خواب گران‏

گشته گرگهایت یک به یک خوهای تو *** می درانند از غضب اعضای تو

آن سخنهای چو مار و کژدمت *** مار و کژدم گشت و می گیرد دمت‏

اگر سؤال شود که چرا خداوند نظام هستی را بگونه‏ای ترتیب داده است که عمل مجرمانه انسان هویتی این گونه داشته باشد. می‏گوییم این سؤال مانند آن است که اگر کسی سوزنی در چشم خود فرو برد و نابینا شد. اعتراض کنیم که چرا خداوند آهن را با انعطاف آفرید تا از آن سوزن درست شود و چرا دست را پر قدرت و چشم را نرم قرار داد تا سوزن در او فرو رفته و موجب نابینایی شود، غافل از آنکه، آنچه او آفریده جای ایرادی ندارد این ترکیب حاصل از حرکات اختیاری ما و شما است که مشکل آفرین شده است. حال سؤال شما را با توجه به مقدمات فوق باید این گونه تصحیح کرد که: چرا انسان که قدرت و اختیار و عقل و دانش دارد به جای نزدیکی به رحمت حق و کسب بهشت رضوان چنین جایگاه درد آفرینی برای خود فراهم می‏آورد.[1]  

 

 

 

 

 



[1] - توضیح بیشتر بخش دوم را در کتاب عدل الهی شهید مطهری و «جهنم چرا» محمد حسن قدردان قراملکی مراجعه فرمائید


پایگاه حوزه3059، 3059
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است