در
بازدید : 48856      تاریخ درج : 1390/3/25
 

قضیّه مدرسه فیضیّه و نظر مؤلّف در مراحل اقدامات سیاسى‏

... وقتى كماندوها در مدرسه فیضیّه، در میان منبر مرحوم انصارى برخاستند و آن شعارها را دادند؛ و آن جنایات را كردند، و درختها را شكستند، و با چوبهاى درخت و باتوم طلبه‏ها را زدند، كه روز عجیبى بود، و آیة الله گلپایگانى هم خودشان در مجلس شركت داشتند، ایشان هم فى الجمله مضروب و مصدوم مى‏شوند، و بعد كه مى‏آیند براى منزل چند روز خوابیده بودند و براى ایشان طبیب آوردند؛ و آیة الله حاج آقا على صافى گلپایگانى كه از خواهر زاده‏هاى ایشان یعنى اخوى بزرگ آیة الله حاج آقا لطف الله صافى گلپایگانى یك كتفتش آنقدر ضربه خورده بود كه چندین ماه این كتف ورم كرده بود.

آنروز روز عجیبى بود، هر طلبه‏اى را كه مى‏گرفتند مى‏آوردند لب حوض و مى‏گفتند بگو: جاوید شاه! اگر نمى‏گفت بقصد كُشت او را مى‏زدند.

با این چوبها طلبه‏ها را زدند، و سر و صورت‏ها را خونى كردند. و آجرها را بر سر طلبه‏ها زدند؛ و شیشه‏ها را شكستند، و كتابها را از حجرات در میان صحن مدرسه ریختند، و مدرسه فیضیّه داستانش معلوم است.

بعد از این قضیّه یك روز ما شنیدیم كه بناست كه هر فردى از افراد مردم مسلمان كه دلش مى‏خواهد برود در بانك صادرات، و یك تومان نَه بیشتر، بدهد براى تعمیر مدرسه فیضیّه؛ و این در واقع یك رفراندمى بود بر علیه شاه و دستگاه. كه وقتى مردم یك تومان براى تعمیر فیضیّه بدهند، و تعداد اینها معلوم است؛ پس تمام مملكت آمده‏اند. یعنى تمام افراد مملكت رفراندم علیه شاه مى‏كنند؛ و لذا جلوى این بانك صادرات صفهاى هزار نفرى تشكیل شد؛ و مردم منتظر بودند كه بروند و پول بدهند، و دولت هم فورى جلوگیرى كرد با شدیدترین درجه؛ چون اگر این كار مى‏شد این فاتحه دستگاه را همان وقت خوانده بود، یك رفراندمى علیه شاه بود.

البته اصل این كار صحیح بود ولیكن مطالب باید مرحله به مرحله انجام بگیرد. این اقدام در آنوقت زود بود، فلذا عقیم ماند و نگذاشتند كه انجام بگیرد.

ما بعداً شنیدیم كه رأى خود آیة الله خمینى هم نبوده، بلكه بعضى از دوستان ایشان یعنى از افرادى كه به ایشان علاقه‏مند بودند (كه عدّه‏اى اسمهاى آنها را هم مى‏بردند كه فلانكس و فلانكس از طهران بوده‏اند) اینها با خودشان فكر كرده‏اند كه ما چكار كنیم؟ گفتند بهتر این است كه چنین كارى بكنیم كه هر كس دوست دارد براى تعمیر مدرسه فیضیّه، یك تومان فقط به بانك صادرات بدهد و رفتند یك حسابى هم خودشان بدون اطّلاع ایشان در بانك صادرات باز كردند؛ و بعد از آن به ایشان اطّلاع دادند.

توجّه كردید! و این كار در آنوقت به هیچ وجه صلاح نبود. بلكه باید مقدّمات آن آماده مى‏شد، و بعد این كار انجام مى‏گرفت، اینهم یك مسأله بود.

بطور كلّى مرحوم مطهّرى رحمة الله علیه مى‏گفت: اصلًا آیة الله خمینى به اندازه‏اى در این مسائل پیشرو و متحرّكند و با سرعت حركت مى‏كنند كه بعد از اینكه ایشان حركت كرده‏اند، انسان چندین منزل را باید طىّ كند تا به ایشان برسد.

و مثال مى‏زد به نادرشاه كه: هر پادشاهى كه مى‏خواسته جنگى بكند، در تاریخ چنین است كه اوّل لشكر به جلو مى‏رود و از دشمن و از محلّ و مقتضیّات تفتیشى مى‏كند و بعد مقدمّة الجیش مى‏رود، و بعد شاه و یا آن سركرده در میان آنها مى‏رود، و جنگ را شروع مى‏كنند.

امّا نادرشاه اینطور بود كه وقتى با یك لشكر مى‏خواست برود یك جائى را بگیرد، خودش تك و تنها چندین منزل جلوتر حركت مى‏كرد، و مى‏گشت و تمام وضع و خصوصیّات و موقعیّت محلّى را مى‏دید، بعد از چند ساعت و یا نیمروز لشكر مى‏رسید.

یكوقت نادرشاه مى‏خواست جنگى را شروع كند، تك و تنها با اسب خودش درِ یك آسیابى را زد، و به آسیابان گفت: آب مى‏خواهم، آسیابان آب آورد به او داد و او خورد و گفت: خیلى خوب من الآن خسته‏ام اینجا مى‏خوابم، لشكر كه آمد بگو نادر اینجاست!

ایشان مى‏گفت: آیة الله خمینى بقدرى فكرشان تیز است و به سرعت جلو مى‏رود و جریانات و وقایع را چندین مرحله قبل از وقوع بررسى مى‏كنند كه تا انسان بخواهد به ایشان برسد، چندین مرحله عقب افتاده است. خلاصه این جهت هم از خصوصیّات ایشان بود.[1]

 



[1] . وظیفه فرد مسلمان در حكومت اسلام، ص: 48 تا  ص: 50

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است