در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه مرداد و شهریور 1385 - شماره 59، پژوهنده، محمد حسین ؛



بخش دوم- راهبردهای خرافه زدایی

روشن اندیشی در برابر جمود فکری

چنان که گفته شد، یکی از مهم ترین عامل های نشر خرافات و همچنین پذیرش آن ها در میان مردم، بسته بودن مدار فکر و بسیط اندیشی مردمان است، که انسان ها را به طور طبیعی به پذیرش اطلاعات بدون دلیل می کشاند، و مجرب ترین عامل خنثی کننده ی هر پدیده یا چیزی، مقابله به وسیله ی ضد آن است. بنابر این، ناگفته روشن است که خرافه در ذهن فعال و روشن جای پایی نخواهد یافت و پس از اندک تأملی از آن رخت برخواهد بست.

ما وقتی در جریان های فکری صدر اسلام مطالعه می کنیم، می بینیم در رأس همه ی آن ها دو جریان عمده بیشتر نیست؛ مکتب عقل و مکتب نص. بحث ما در کلیت این دو مکتب است و کاری به ریزمدعاهای آن ها - که خود حدیث مفصلی است - نداریم. یک مکتب به تعقل، اجتهاد، پیروی از چراغ عقل و تکیه بر فکر و اندیشه می خواند، و دیگری به تبعیت بی چون و چرا از شنیده ها، نقل ها، روایات و تکیه بر مفهوم ظاهر متون و نص هایی که از طریق سلف رسیده اند. 

دیدیم که جریان عدلیه و غیر عدلیه، جنگ بین جمود و رکود فکری و بین روشن بینی و روشن اندیشی و تعقل بود. متأسفانه جمود و رکود و تاریک اندیشی فایق آمد و از این راه خسارت ها بر عالم اسلام وارد شد؛ نه خسارت مادی، بلکه خسارت معنوی. در آدمی حسی هست که گاهی به خیال خود می خواهد در برابر امور دینی زیاد خضوع کند، آن وقت به صورتی خضوع می کند که بر خلاف اجازه ی خود دین است، یعنی چراغ عقل را دور می اندازد و در نتیجه راه دین را هم گم می کند (مطهری / 20 گفتار، 1370 ، 50).

این جدال تاریخی همواره وجود داشته و هم اکنون نیز ادامه دارد. گاهی آن جریان پیروز گردیده و گاهی این جریان، لیکن آنچه ما هم اکنون، به عنوان پیروان مکتب تشیع جعفری وظیفه داریم، روشن نگه داشتن چراغ عقل و آگاهی وجدان انسانی است که پیامبر درون نامیده شده است.

تقویت حس انتقاد

شکی نیست که برخورد انتقادی آن گاه که از دریچه ی «فهم» علمی نسبت به

(صفحه 93)

قضایا و مسائل و داده های اطلاعاتی انجام شود، به مثابه ی «قرنطینه» و ایستگاه بازشناسی در مدخل ذهن آدمی سبب خواهد شد تا هر چیزی را بدون استوار بودن بر پایه ی استدلال، ریشه ی عقلی، نیاز اصلی و تناسب با دستگاه اعتقادی و هویت ملی، نپذیرد و همواره ذهن پرسش گر وی از ورود ناشناخته ها جلوگیری کند. در نتیجه، تفکر انتقادی سبب تصحیح آموزه های فرهنگی و بازنگری در عیار درستی و اصالت و ارزش آن ها گردیده، به تدریج به پالوده شدن، غنا و انرژی یابی فرهنگ می انجامد.

بازنگرشی به قرآن و آموزه های روشن گر آن، به ویژه آنچه در سوره ی کهف آمده است، ما را در ضرورت التفات به این ابزار کارآمد و پالاینده ی افکار و اندیشه ها یاری می رساند. در این سوره سه موضوع جالب توجه وجود دارد؛ یکی داستان اصحاب کهف است که آموزنده ی اعتراض علیه وضع نابهنجار موجود است، دومی اشاره به ابداعات و خلاقیت هایی است که به وسیله ی ذوالقرنین در جهت جلوگیری از ورود یأجوج و مأجوج به داخل سرزمین انسان های فرهنگ مند متدین انجام می گیرد (قرنطینه در مقابل افکار وحشی)، و سومی، که بیشتر منظور ماست آموزش تلویحی انتقاد - هر چند در برابر استاد - و تشویق نسبت به آن است 

داستان موسی و عبد صالح، که در قرآن کریم آمده، داستان عجیبی است. یک نکته ی بزرگ که از این داستان استفاده می شود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشواست که اصول و مبادی و قانون نشکند و خراب نشود. اگر دید آن متبوع، کاری برخلاف اصول و مبانی انجام می دهد، نمی تواند سکوت کند. گو اینکه در این داستان، عملی که عبد صالح کرد از نظر خود او که افق وسیع تری را می دید و به باطن موضوع توجه داشت، به خلاف اصول نبود، بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولی سخن در این است که چرا موسی صبر نمی کرد و زبان به انتقاد می گشود، با این که وعده می داد و به خود تلقین می کرد که اعتراض نکند، باز هم اعتراض و انتقاد می کرد. نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن

(صفحه 94)

کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه می شد اعتراض نمی کرد، و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر او عملی برخلاف اصول و قانون الهی است. ایمان او به او اجازه نمی دهد سکوت کند. بعضی گفته اند اگر تا قیامت عمل عبد صالح تکرار می شد موسی از اعتراض و انتقاد باز نمی ایستاد، مگر آنکه به رمز مطلب آگاه می شد. (مطهری / 10 گفتار، 1368 ، 115)

تذکر و توضیح

یک - تفکر انتقادی نیز مانند همه ی مسائل جامعه، دارای سازوکاری مشخص و مجهز به شیوه ها، روش ها و فرمول های نتیجه گیری است که قبلاً باید آموزش داده شوند تا از عوارض ناخوشایند آن جلوگیری شود؛ همچنین در مخاطبان موجب تحریک حس ستیزه جویی نگردد.

دو - نمودیابی این موضوع نیز همه جا یکسان نیست و هرجا وضعیت خاص خودش را دارد. گاهی فقط سکوت و تأمل است و گاهی اقدام هایی همچون ایستادگی در برابر اشاعه ی امور نا به هنجار و ناشایست (امر به معروف و نهی از منکر).

عقلانیت داده ها

در مبحث عقلانیت به دو نوع متمایز برمی خوریم؛

یک - عقلانیت نیرومند (Strong Rationality)

دو - عقلانیت نقدی (Critical Rationality)

موضوع خرافه گرایی - چنان که دانستیم - صرفاً بر مبنای بسیط بودن فهم و جزم گرایی استوار است، در حالی که ما برای هدف خود نیازمند عقلانیت کارامد و جزئی هستیم که روبه روی هر داده ای یک چرا در آن وجود داشته باشد تا از هویت آن، دلیل ورود، تناسب با سایر اجزای اطلاعات ذهن و نتیجه ای که در بر خواهد داشت سؤال کند و تا پاسخ متناسب با عقلانیت نیرومند حاکم بر کل

(صفحه 95)

منظومه ی اعتقادی را دریافت نکند اجازه ی ورود ندهد. وجود چنین دستگاه عقلانیتی در مدخل ذهن آدمی راه را بر یاوه ها و خرافات بدون استواری بر منطق و حکم عقل می بندد و ذهن عالم و عامی را از اطلاعات بی مبنا پاکیزه می سازد. شاید موجب شگفتی باشد که بگوییم ذهن عالم را نیز از خرافات پاک می کند، لیکن چنان که در جدال دو گروه فکری یاد آور شدیم، بسا عالمانی که در اثر بسته نگه داشتن ذهن خود اسیر خرافات گردند!

عالم، اگر بی دلیل چیزی را پذیرفت یا بی دلیل چیزی را انکار کرد، روح علمی ندارد، او خزانه و انباری است از یک سلسله فورمول ها و اطلاعات، هر چه به او داده شده یاد گرفته و ضبط کرده است، اما در روح خودش یک روشنایی و یک مقیاس برای قبول و انکار وجود ندارد. پس روحش روح علمی نیست. اگر شخصی را دیدید که در همه ی رشته ها گواهی نامه ی تحصیلی دارد، در عین حال سخنی را بدون دلیل قبول یا انکار می کند، بدانید عالم واقعی نیست. علم در ذات خود هرگز مستلزم جمود یا غرور نیست. علم، بشر را در مقابل حقایق خاضع تر و تسلیم تر و در قبول و انکار محتاط تر می کند. پس جمود، که بدتر از جهالت است، عبارت است از روح ضد تحقیق؛ عبارت است از حالتی که مقدس ترین روحیه را، که روحیه ی تحقیق و کاوش گری است، از بشر می گیرد. شاید بشود گفت همان طوری که جمود از جهل زشت تر است، حس تحقیق از خود علم مقدس تر است (مطهری / امدادها، بی تا، 53).

ارتقای معرفت دینی

مذهب و نقش آن در زندگی بشر

چنان که بر اهل مطالعه پوشیده نیست، این یک واقعیت غیرقابل انکاری است که عقاید مذهبی در تمام جوامع انسانی حداقل از دوران انسان، نئاندرتال، وجود داشته است. کشف آثار مربوط به هنرهای دستی در قبور انسان های نئاندرتال نشان می دهد که این مردم به زندگی پس از مرگ ایمان داشته اند. مجسمه های به

(صفحه 96)

دست آمده از این قبور و نقاشی های موجود در دیواره های غارها نیز مؤید این ادعاست.

با این حال، برخی پیش از این، بر این عقیده بودند که اعتقاد به دین و جادو در اثر جهل و ترس ناشی از آن بوده است که طبعاً با ورود به عصر روشن فکری از میان خواهد رفت. برخی دیگر نیز بر خلاف آنان به دین به عنوان یک نهاد واقعی در زندگی بشر قائل بودند با این اعتقاد که دین گرایی در سرشت انسان است.6

تطورگرایان قرن نوزدهم عقیده داشتند که مذهب به تدریج از بین خواهد رفت؛ اما به خلاف نظر آنان نه تنها عقاید مذهبی از بین نرفتند، بلکه به تدریج قوت بیشتری یافتند، تا جایی که به صورت یک قدرت قوی و پویا در جامعه درآمدند. هر چند انسان شناسان برای قضاوت در امور ماورای طبیعی صلاحیت چندانی ندارند، اما می توانند، در ارائه ی حقایقی پیرامون مذهب و نقش آن در زندگی بشر و اختلافات مذهبی میان جوامع، گام های اساسی بردارند. (خانقاه، 1380 ، 476)

استاد مطهری نسبت به ضرورت چنین اقدامی در شرایط پدید آمده ی کنونی تأکید می ورزد:

بشر نیازمند به این است که روابط اجتماعی داشته باشد و امروز به این نقطه رسیده اند که باید چیزی جانشین آن عصبیت های قبیله ای بشود، ولی دیگر چیزی در حد عصبیت نمی تواند وجود داشته باشد. باید یک عاملی که افراد را آگاهانه به یکدیگر پیوند بدهد وجود داشته باشد، یعنی باید فلسفه ای برای زندگی وجود داشته باشد؛ فلسفه ای که افراد به آن ایمان داشته باشند، چون اگر ایمان نباشد و اعتقاد و خضوع و عاطفه نباشد فلسفه کاری نمی تواند بکند. فلسفه فقط فکر است، فکر هم مسخّر انسان است یعنی تابع تمایلات انسان است. علم روشنایی است، عمده این است که انسان چه چیز بخواهد و (با استفاده) از این روشنایی بخواهد به کجا برود. از علم کاری ساخته نیست. این است که می گویند بشر به یک ایمان و به یک آرمان و به یک فلسفه

(صفحه 97)

آرمان ساز نیازمند است و همین جاست که، به اصطلاح امروز، نقش عظیم دین روشن می شود، و نیاز امروز افراد بشر به چیزی که حکم یک روح را داشته باشد که افراد را به یکدیگر پیوند بدهد و حب و دوستی و علاقه به سرنوشت یکدیگر و وحدت در بین آن ها ایجاد کند، معلوم می گردد. آن پیوندی که مربوط به دوران قبیله ای بود گسسته شد، ولی بشر امروز پیوند جدیدی می طلبد. به همین دلیل نیازی که در گذشته، افراد بشر به دین داشته اند، امروز آن نیاز را به مرتبه ی اشد و اعلی دارند. (مطهری / قرآن 2 ، 1377 ، پاورقی صفحه 16)

با این توصیف، شایسته است از فرصت موجود در جهت تبیین دین و تحکیم موقعیت و تثبیت نقش آن در جامعه ی رو به معنویت حاضر حداکثر بهره گیری - با رویکرد به راهبرد بعدی - به عمل آید.

از میان بردن زمینه های اجتماعی افسون گری

چنان که می دانیم، یک روی خرافه گرایی همواره رویکرد عوام به خرافاتی همچون افسون، جادو، انجام غرایب و شگفتی ها بوده و می باشد، که از نظر روان شناسی اجتماعی پیرو انگیزه ی خاصی است که در جامعه وجود پیدا می کند. شاید بیش از آن که به زمینه ی رفاه زدگی و بی دردی برای این پدیده قائل بشویم، می توانیم به عامل های سلبی توجه کنیم؛ عواملی همچون فقر مادی و فقر فرهنگی و فقر معنویت.

چرا افسون گری وجود دارد؟ چنان که مایر مشاهده کرده است، در جوامعی که توجیه علمی علل بحران ها، به علت فقر دانش، امکان پذیر نباشد، اعتقاد به افسون گری نه تنها احمقانه نیست، بلکه منطقی نیز به شمار می آید ... در این نوع جوامع انواع خاصی از رفتار ضد اجتماعی که در شخص پدید می آید افسون نامیده می شود. معالجه ی این رفتار ضد اجتماعی تنها از طریق افسونی دیگر و یا جادویی متقابل امکان پذیر خواهد بود. (خانقاه، 1380 ، 489)

(صفحه 98)

توضیح در به اره ی نقش مثبت اساطیر Mythology

گفتیم که افسانه ها دربردارنده ی خرافات هستند و برخی شاید به طور کامل بار خرافات داشته باشند، لیکن در عین حال، برخی دیگر از آن ها هستند که نه تنها بار خرافی ندارند، بلکه همچون صدف هایی در بر دارنده ی دُرهای شاهوار گران قیمتی می باشند و جزو میراث های معنوی به شمار می آیند. از این روی، نمی توان در مورد همه ی آن ها یک حکم را جاری ساخت، چه آن که بخش اعظم آموزه های راهبردی حکمای سلف در لابلای این افسانه ها پیچیده شده اند و در گردش احوال روزگار از تلف شدن در امان مانده، به ما رسیده اند.

از باب نمونه، افسانه ی «امیر ارسلان نامدار» را، اگر بررسی کنیم می بینیم پدید آورنده ی آن هزاران رمز دین داری، کشورداری، مبارزه با استعمار جهان خوار، آشنا نمودن ملت ها با حیله ها و ترفندهای شیطانی قدرت های استکباری و... را در خلال داستان خود به گونه ی رمز به نسل های بعد از خود منتقل نموده است.

نقش اساطیر را در عقاید نباید فراموش کرد. اساطیر داستان هایی هستند که عقاید و اعمال مذهبی را به طریق عقلی توضیح می دهند. در نزد برخی از اقوام، اساطیر افسانه هایی از حوادث تخیلی، اما برای مردمی که دارای اساطیرند، داستان های واقعی و مشابه تاریخ هستند. اساطیر حاکی از اعمال موجودات ماورای طبیعی هستند و به تقویت عقاید در میان مردم کمک می کنند. (خانقاه، 1380 ، 482)

نتیجه گیری از بحث

خاستگاه اصلی خرافات، خواه بقایای فرهنگ جاهلی باشد یا برداشت های دور از منطق مفسران خودرأی و یا چیزی ناشی از تعامل فرهنگ های مختلف، به هر حال، آنچه برای ما در مقام مبارزه با آن مهم است پی بردن به منشأ واقعی آن است.بررسی های انجام شده نشان می دهند که منشأ افکار خرافی، وجود عارضه ی

(صفحه 99)

روانی تنبلی ذهن است که در تنزل سطح فرهنگ تا حد عوامی شدن آن پیش می رود و در این مرحله تظاهراتی از آن بروز می کند که در رأس آن ها برخورد غیر متعقلانه با اطلاعات و داده هاست. هم در این ایستگاه ذهن است که خرافات، دروغ ها، موهومات و یاوه ها فرصت ورود به ذهن می یابند. البته روشن است که خرافات نیز همچون سایر مسائل انسانی دارای سازوکار مشخصی است که در قالب عوامل مختلف و در شرایط متفاوتی امکان ظهور می یابند.

خرافات، به لحاظ نوع کارکرد آن، می تواند به چند گونه شناسایی گردد؛ فرهنگی، علمی و دینی، که نوع سوم آن اهمیت برخورد بیشتری می یابد، زیرا در صورت های گوناگونی همچون بدعت ها، جعل ها، تفسیر به رأی ها، واردات فلسفی یا دینی و... نمود می یابد و مسیر واقعی دین را منحرف می سازد. این در حالی است که تشخیص حقیقت از غیر آن، در چنین احوالی، کار بسیار دشواری است که از عهده ی هر کس بر نمی آید.

آنچه در این مقاله انجام گرفته است تنها، به عنوان کار ضربتی فوری، نگاهی اشاره گونه به نمونه هایی از هر قبیل آن، همراه با نکاتی به عنوان راهبرد حفاظتی می باشد. البته این نکته را نباید از یاد برد که خرافه گونه ی واحدی نیست تا بتوان با ارائه ی یک راهبرد به معالجه ی آن پرداخت، لیکن چون که همگی برخاسته و رشد یافته در بستر بی عقلانیتی و ذهن مدار بسته می باشند، از این جهت رویکرد به عقل و برخورد نقادانه با مسائل می تواند راهبرد عمده ای باشد، اما در عین حال، این قصه سر دراز دارد، و به همین مختصر نباید بسنده نمود.

مقالات مرتبط:

خرافه ستیزی در اندیشه ی دینی از دیدگاه شهید مطهری بخش اول

منابع و مآخذ

1 ) قرآن کریم.

2 ) الرضی، ابوالحسن محمد بن حسین (1376)، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، نشر مؤسسه ی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام ، (بخش دوم المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه).

3 ) خلیل بن احمد (م: 175 ه)، العین، 8 مجلد، نرم افزار نور 2 ، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

4 ) روح الامینی، دکتر محمود (1376)، مبانی انسان شناسی، تهران، انتشارات عطار.

5 ) شهید ثانی (1409 ه)، منیة المرید، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

6 ) طریحی، شیخ فخرالدین (م: 1087 ه)، مجمع البحرین، 6 مجلد، نرم افزار نور 2 ، قم مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

7 ) عسکری خانقاه، اصغر و شریف کمالی، محمد (1380)، انسان شناسی عمومی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت).

8 ) علم الدین، الدکتور مصطفی (استاد الحضارة العربیة الاسلامیة فی الجامعة اللبنانیة طرابلس) (1992)، المجتمع الاسلامی فی مرحلة التکوین، بیروت، دارالنهضة العربیه.

9 ) کلینی، محمد بن یعقوب (1365)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1 و 2 و 18 .

10 ) مجلسی، علامه محمد باقر (1404 ه)، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج 2 .

11 ) محمد بن مکرم معروف به ابن منظور (م: 711 ه ق)، لسان العرب، 15 مجلد، نرم افزار، نور 2 ، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

12 ) مطهری، مرتضی (1377)، آشنایی با قرآن 2 «تفسیر سوره های زخرف، دخان، جاثیه، فتح، قمر»، چاپ سوم.

(صفحه 102)

13 ) مطهری، مرتضی (1373)، اسلام و مقتضیات زمان، بی جا، چاپ نهم، ج 1 .

14 ) مطهری، مرتضی (بی تا)، امدادهای غیبی در زندگی بشر؛ به ضمیمه: چهار مقاله دیگر، انتشارات صدرا.

15 ) مطهری، مرتضی (1368)، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، ج 1 .

16 ) مطهری، مرتضی (1368)، ده گفتار، چاپ پنجم.

17 ) مظاهری، حسین (بی تا)، الفضائل و الرذائل فی اخلاق الاسره و المجتمع الدرس الحادی عشرالخرافات، نرم افزار کتاب های اسلامی اینترنتی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

18 ) واثقی راد، محمد حسین (1) (1364)، مطهری مطهر اندیشه ها، تهران، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ج 1 .

19 ) ورام بن ابی فراس (بی تا)، مجموعه ورام، 2 جلد در یک مجلد، قم، انتشارات مکتبة الفقیه، ج 1 .

پی نوشت ها

6 ) درباره ی رابطه ی دین و جادو و تقدم و تأخر یکی بر دیگری نقطه نظرها متفاوت است. عده ای معتقدند که هیچ رابطه ای بین دین و جادو نیست (ژرژگورویچ). برخی بر این عقیده اند که دین از جادو گرفته شده (صاحب نظران دبستان تکامل چون تایلر و فریزر) و بعضی دیگر بر عکس، بر این نظراند که جادوگری از دین گرفته شده است (ویلهلم شمیت)» (مبانی انسان شناسی. دکتر محمود روح الامینی. انتشارات عطار، تهران 1376. صص 203-204). نظر فریزر درباره ی دین و جادو سر جیمز جی فریزر Sir James G Frazer بین مذهب و جادو تفاوت زیادی قایل شده است. به عقیده ی او مذهب عاملی برای جلب توجه قدرت های برتر از انسان است. مذهب در عین راهنمایی انسان، راهنمایی زندگی او و عناصر طبیعا را تحت کنترل خود دارد. حال آن که جادو کوششی در مشاهده و درک خاص قوانین طبیعت است. جادوگر هرگز شک نمی کند که دلایل مشابه همواره دارای نتایج مشابهی است؛بنا بر این فریزر جادو را نوعی علم عاریتی (شبه علم) می داند که با علم مدرن در مفهوم طبیعت قوانینی که در وقوع وقایع مؤثرند، تفاوت دارد» خانقاه ص 478.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است