در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله نور علم » شهریور 1368 - شماره 32، اصفهانی، سجاد ؛


اشکال سیّد جمال به سیّد احمدخان این است که:

بسیاری از مطالب مهم را اساس طرح نکرده و به هیچ گونه متعرّض بیان اخلاق قرآنیه نشده است و هیچیک از آن حکم جلیله را که باعث تنویر عقول عرب و تطهیر نفوس ایشان گردید،ذکرنموده است بلکه آن ایاتی که متعلق به سیاست الهیه است و متکفل بیان اخلاق فاضله و عادات حسنه و معدّل معاشرت منزلیه و مدنیه و سبب تنویرعقول می باشد همه را بلا تفسیر گذاشته است.69

البته ذوق سیّد احمد خان،تفسیر و بازگرداندن مظاهر ماورا الطبیعی قرآن به طبیعی صرف بود که با سلیقه تجربه گرای روشنفکران زمانی وی مطابقت دشت و تنها وجه بیرونی دین را برگزید،ما حتی انکار نمی کنیم که برخی از علمای سنتی ما نیز در زمانی تنها وجه درونی مذهبی را برگرفته و از وجه بیرونی آن تنها آنقدر که در درون به آن نیاز بود اکتفا کردند،امّا مطلب این است که دکتر شریعتی در حدّ افرط دچار یک نوع نکگرش غربی نسبت به کار برد مذهب و عقیده شده است.در غرب جدید«ایدئولوژی»ابزار اعتقادی است باری اصلاح جامعه،شریعتی همین مهفوم را در بکارگیری اسلام عنوان کرده است،نه براساس اعتقاد به آخرت،بلکه به خاطر ساختن بهشت دنیوی،رسالت اسلام از نظر او«اصلاح جامعه»است و اساسا از آخرت که در فرهنگ دینی بیشترین اهمّیت را در جهت بخشیدن به حرکت ها،داراست،ذکری به میان نیامده است:

رسالت این دین یعین«رسالت آزادی» برابری و وحدت بخشیدن به تضاد و تبعیض ها که بر تاریخ و بر سروشت انسان،

(صفحه 167)

رسالت نجات توده های اسیر و وراثت بخشیدن زمین به نفرین شدگان همیشگی زمینی،عزت بخشیدن به مستضعفان زمان.70

استادمطهری با توجّه به همین نگرش دنیا گرایانه نسبت به دین بود که می نوشت:

بدون شک برنامه مبارزه با طواغیت جز برنامه قرآن است و بدون شک اسلام یک دین انقلابی است ولی آیا همه مسائلی که در قرآن مطرح شده در این جهت و برای این منظور است و قرآن برنامه دیگری ز این برنامه ندارد،و در نتیجه همه آیات و روایاتی که درباره لوح و عرش و ملک و قیامت و نماز و روزه است باید در این زمینه پیاده شود؟71

واقعیت این است که دکتر شریعتی تفسیری که از دین ارائه می داد صرفا در جهت توانائی بخشیدن به کارآئی اجتماعی دین بود و در این راه آنچه که به طور مستقیم قابل استفاده بوده مطرح می ساخت و بقیه را نیز تا آنجا که اماکن داشته یا مسکوت می گذارد و یا اگر مطرح می کرده و در همین قالب بوده است.تقریبا همه ما عبارات او را در مورد تجلیل آخرت شنیده ایم،جائی که او مفهوم جغرافیائی آن را انکار می کند و حتی وقتی از جانب یکی از حاضران در این به اره از او پرسش می شود باز هم از اعتراف به آخرت بعد از مرگ خودداری کرده و لذائذ و مائده های آن را نیز سمبلیک مطرح می کند،72 بی گمان این تأویل و یا تفسیر شیعه تخیلات عارفانه بعضی از صوفیان نیست بلکه برخاسته از روح انکارگری غرب نیست به مضامین دینی است.

آنچه که برای دکتر اهمّیت دارد این است که این به عنوان ابزاری برای«ترقی و تکامل»جامعه مورد بهره برداری قرار یرد،لذا این معنی را می خواهد تفهیمند که روشنفکران وظیفه دارند از این دین در راستای اهدافشان بهره گیری کنند،آنان نباید حماقت به خرج داده با دین درافتند چون دران صورت به اهدافشان نخواهند رسید،دکتر پس ازبیان تجربه دینی در اروپا و اینکه روشنفکران با سلاح رفورم،کلیسا را خلع سلاح کرده و به اهدافشان رسیدند به روشنفکران ما این چنین رهنمود می دهد:

روشنکفرانی که تحقق ایده آل های اجتماعی و تحقق عدالت و آزادی و پیشرفت را در جامعه مذهبی موکول به از بین بردن مذهب می دانند(باید بدانند که)این مسئله،

(صفحه 168)

ایده آلی است که امکانش نیست اگر هم باشد صد قرن دیگر است،بنابراین تجربه اروپا در جامعه مذهبی نشان داد که روشنفکران،مذهب را کنار نگذاشتند و اگر کنار می گذشتند کلیسا مردم را در برابر این روشنفکران علم می کرد،بلکه روشنفکران بینش مذهبی را تغییر و احیا کدرند و مذهبی که عامل انحطاط بود رفورم کردند و فکر بینش مذهب مسیح راتغییر دادند و توجیه مذهبی را عوض کردند،این است که این تجربه بزرگ نشان داد که رسالت روشنفکران در جامعه مذهبی اگر این باشد که این تجربه بزرگ نشان داد که رسالت روشنفکران در جامعه مذهبی اگر اینباشد که مذهب را از بین ببرند و جامعه بی مذهب بسازند و بعد به ایده آل های اجتماعی برسند این یک فاجعه است یک موهوم پرستی و موقوف کردن به یک ایده آل غیر قابل تحقق است،آنچه آن ها کردند پروتست(اعتراض)کردن است نه نفی و انکار کردن-یعنی رفورم است-طرز تلقی و معنی توجیه مذهبی را در جامعه عوض کنیم تا مذهبی که عامل انحطاط، رکود و سقوط است به صورت عامل متحرک و سازنده در آوریم و خلاقیّت همه نیروهای اجتماعی را باقدرتی که مذهبی دران جامعه دارد به طرف سازندگی و پیشرفت و عدالت پیش ببریم.73

جمله فوق به خوبی نشان می دهد که دین تنها باید به عنوان ابزاری برای تحقق ایده آل های اجتماعی،آزادی و عدالت با همان مفاهیم روشنفکری آن باشد،به روشنفکران نصیحت می شود که اگر با دین درافتند با اهداف مقدسشان نمی رسند چه خوب است آن ها نیز فریاد رفورم سر دند تا از دست متعصبان و متصلبان در مذهب درامان باشند و بتوانند اهداف خود را پیاده کنند،راستی جمله فوق به بهترین شکل می تواند برخورد ابزار انگاری را با کذهب نشان دهد و اینکه تمام رفورمی نیز که در مذهب پیشنهاد شده،بخاطرهمین هدف بنیادی است.

یکی از افرادیکه به جمع بندی اندیشه های او پرداخته در همین زمینه پاسخی دارد که مؤید ماست:

بعضی از متقدان شریعتی این نحو نگرش او را به رابطه دین و دنیا،توجیه مادی گرایانه دنیا و آخرت انگاشته اند امّا توجه ننموده اند که شریعتی باز در اینجا از چشم یک انسان شناسی جدید و اخلاق امروز به این مسئله می نگرد یعنی تقابل دنیا و آخرت را تقابل سود و ارزش می داند و به همین دلیل دنیا را یک صنعت می داند و آخرت را نوعی مرحله و بینش و تلقی و برداشت و تعبیر سنتی دو اقلیم جغرافیائی انگاشتن دنیا و آخرت را نمی پذیرد.74

ما هم دقیقا بر همین عدم«پذیرش» تکیه داریم،اوکاری با این جنبه قضیه

 (صفحه 169)

ندارد اما به چه دلیل؟پاسخ واضح است، چون اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی و ابزار عمل برای دنیا می داند این ایدئولوژی باید نجات بخش باشد اگر نشد باید تغییرش دهیم مفاهیمش را عوض کنیم برخی عناصرش را سکوت گذاریم و سرانجام به زور هم که شده آن را «ایدئولوژی»خواهیم کرد.

در تأیید این ازارگرائی رابطه ای است که دکتر شریعتی بین اسطوره و دین برقرار می کند ناقد و شارح فکر او در این بارهبه طور مستند گزارش می دهد که:

او برخلاف بسیاری از اسطوره شناسان و نهاد پردازان دینی که معتقدند اسطوره ها و نهادها محدند به ادیان بدوی اند معتقد است که این امر متوقف نشده و به دوران خاصی از تاریخ منحصر نیست.75

بنابراین بر ادیان غیر بدوی از جمله اسلام نیز همان تحلیل های اسطوره ای صدق می کند و لذاست که بقول این نویسنده:

شریعتی با این اعتقادش در عموم مسائل دینی ؛ فی المثل در تعبیر مسئله بهشت، دوزخ،آدم،شیطان،هابیل و قابیل و یا برخورد اقوام و ملل با چهره های دینی از اسطوره ها و سمبل ها و آنچه که می نمایانند یاری می گیرد.76

و چند سطر قبل از آن می نویسد:

و در تفسیر مجددش از دین یکی از کارکردهای مهم دین را همین رفع دغدغه و اضطراب مدام بشر می داند و همین امرشاید وجه توجه شریعیت به مسئله نهاد و اسطوره را روشن نماید.77

خلاصه کلام اینکه همانگونه که اسطوره چنین کاربرد دارد(و البته کاری به صحت و سقم آن نداریم چون فعلا ما همی کارکرد را می خواهیم)دین نیز دهمان کاربرد را دارد و بنابراین بین این دو ارتباط وجود دارد و اساسا زومی ندارد که اسطوره شناسی را به ادیان بدوی منحصر کنیم و همین ادیان متأخر را نیز می توان اسطوره ای دانست ما با ادیان بدوی منحصر کنیم.همین ادیان متأخر را نیز می توان اسطوره ای دانست ما با کار بردش کار داریم که بتوانیم از آن بهره بگیریم.

برخورد سمبلیکی دکتر شریعتی همانگونه که این نویسنده پی برده است در راستای«تعریف جدید دین»است که باید به عنوان ابزاری برای رفع دغدغه بشری عمل کند و همین کار دین بسیار جالب است و مفید.

یکی از محققین پیرامون این نوع اسلام شناسی و مضرات آن می نویسد:

در حقیقت تفسیرهای اجتماعی و سیاسی نه فقط به دین زیان می رساند و ان را تحریف می کند بلکه منشأ اثر اجتماعی مهمی هم نمی شود و اگر بشود اثر آن فساد و ضعیف و ابتذال فکر نظر است و البته که این قبیل

(صفحه 170)

احکام خود متبذل است،مطلب را صریح تر بگوئیم،اگر در دیانت به صرف مصالح و منافع اجتماعی و امور بشری توجّه شود ویان و اعتقاد و دلدادگی به حق و حقیقت و سرنهادن به حکم ومهر و معرفت و عبودیت حق به چیزی گرفته نشد،دیگر از دین بناید سخن گفت بلکه آنچه منظور نظر قرار گرفته و بیان شده یک ایدئولوژی شبیه دین است که هیچ آینده ای ندراد اصلا یکی از معانی دین خضوع و ساست نفس است و اگر حق پرستی را از دین جدا کنیم بقیه احکام دین هم که فرع بر حق پرستی است درهم می ریزد.78

استاد مطهری آنجا که درباره خاتمیّت سخن می گوید درباره این سؤال که اسلام چگونه خود را با تغییرات زمان تطبیق می دهد می نویسد

زمان قادر نیست اصول را تبدیل کند و تغییر دهد،محال است زمان بتواند اصول را عوض کند آن چیزی که زمان آن را عوض می کند اسلام دران نیروی متغیر و متحرک قرار داده است و آن چیزی که اسلام روی آن ایستاده«حلال محمّد حلال الی یوم القیامة»اصول ثابیت است که زمان قادر نیستان را عوض کند...پس این است که دین اسلامخاتم است می تواند با زمان پیش برود و در عین حال زمان را کنترل کند چون زمان قابل انحراف است،همیشه تغییرات زمان مصیب نیست،زمان،معصوم نیست تغییراتی که در زمان پیدا می شودهمانها است که به دست بشر و از ناحیه بشر ناشی می شود وهر چه که از ناحیه بشر ناشی می شود ممکن است صواب باشد و ممکن است صواب نباشد ممکن است تقدم باشد،ممکن است انحراف باشد، ممکن است پیشرفت باشد و ممکن است خطا باشد اسلام از طرفی با انحرافات زمان شدیدا مبارزه می کند و از سوی دیگر با پیشرفت واقعی زمان پیش می رود بلکه زمان را رهبری می کند و خودش را جلو می برد.79

از عبارات استاد مطهری به خوبی استفاده می شود که زمان و زمانه را نمی بایست آنقدر بزرگ نمود تا تسلط بر دین پیدا کرده و آن را آلت دست خود قرار دهد،استاد مطهری گرچه پیشنهاداتی برای حدّی شدن اجتهاد(در چهار چوبه نص)دارد80امّا همین عبارت فوق گویاست که ایشان از بعضی از تشبثات بیهوده ای که برخی آن ها را بهانه برای تحول در فقه قرار می دهند پرهیز داشته است.جدّی شدن اجتهاد،تخصصی شدن،تبعیض در اجتهاد و تشکیل شورای فهقی،ام رجدا از وارد کردن

 (صفحه 171)

استحسانات و رأی در فقه است که استاد مطهری در مقاله«اصل اجتهاد»آن را رد کرده و تعریف شیخ طوسی را می پذیرد که اجتهاد بکار بردن مته ای کوشش در استنباط حکم شعری از روی ادلّه معبتره است.81استاد در جای دیگر نیز اجتهادی که نامش را«اجتهاد آزاد»گذارده اند محکوم کرده است.82این البته یک طرف قضیه است،اشکالاتی نیز به شیوه طرح بعضی از مباحث فهقی در حوزه و عدم توجه به موضوعات 83و...وجود دارد که حضرت امام(رضوان الله علیه)در پیامی به شورای نگهبان و شورای مصلحت متذکر گردیدند امّا این به معنای گشاده شدن باب تمسک به رأی و استحسان و امثال ذکر در فقه نمی تواند باشد.

شناخت دقیق فرهنگ غرب،تجزیه عنصر درونی آن که به حمد اللّه به تدریج با نشر مقالاتی در این زمینه کار شروع شده است می تواند مطالب زیادی را در این راه آشکار کند که کدام پیشرفت است و کدام انحارف.امّا آنچهکه بر هر چیز مقدّم است حفظ اصالت و خلوص و نام بودن اسلام است که توانائی را خواهد آورد اسلام را معیار خود اسلام بشناسیم و اجازه ندهیم معیارهای من در آوردی که هر کس به گونه ای می شناسد و به شکلی تحلیل می کند در شناخت دین رسوخ کند اگر قرار شد با انسان شناس و جامعه شناسی در دین تحول ایجاد کنیم آن هم نه در فروع که حتی در اصول،بی شک باید انتظار داشته باشیم که هر کسی به نحوی قرآن را تفسیر کند چنانچه پیروان مارتین لوتر رهبر پروتستان ها وقتی از او شنیدند که هر کس می تواند کتاب مقدس را تفسیر کند خود نشستند و تفسیر کردند و اتفاقا برخلاف لوتر نظر دادند و وقتی لوتر اعتراض کرد،در پاسخش،نظریه خود او را ارائه کردند که تو خود گفتی هر کس می تواند کتب مقدس را تفسیر کند.

مقالات مرتبط:

آیت الله مطهری و دکتر علی شریعتی (1) بخش اول

آیت الله مطهری و دکتر علی شریعتی (1) بخش دوم

آیت الله شهید مطهری و دکتر علی شریعتی 2 بخش اول

آیت الله شهید مطهری و دکتر علی شریعتی 2 بخش دوم

پی نوشت

 (69)-همان ص 100.

(70)-اسلام شناسی،درس های یک تا یازده ص 291.

(71)-علل گرایش به مادیگری ص 38،39.

(72)-مجموعه شاره 16 ص 364 الی 367 ئو ص 107 گروه های منحرفی همچون آرمان مستضعفین دقیقا این مفهوم را از دکتر شریعتی گرفته اند رک:نشریه آوای مستعضفین شماره 5 و 6.

(73)-شریعیت،قرون دید،مجموعه آثار 31 ص 116-115.

(74)-مجید محمدی،همان ص 44.

(75)-محمدی همان ص 42(از معارف اسلامی شریعتی ص 38).

(76)-محمدی،مان ص 42.

(77)-یادنامه،ص 152.

(78)-یادنامه استادشهید مرتضی مطهری زیر نظر دسکت رعبدالکریم سروش ح 2 ص 29 مقاله مطهری و کلام جدید از رضا داوری.

(79)-خاتمیت ص 139-140 صدرا 1366.

(80)-ده گفتار،مقاله اصل اجتهاد در اسلام.

(81)-همان ص 68.

(82)-نهضت های اسلامی در صد سال اخیر ص 94.

(83)-در این زمینه رک:مروری بر زمینه های فکری التقاط جدید در ایران ص 120 تا 148 تحت عنوان اجتهاد و التقاط.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است