در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سازمان تبلیغات اسلامی ، مزروعی، علیرضا ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

حضرت استاد در لغت نامه های فارسی ذیل واژه تحریف این معانی آمده است : تغییر دادن، تبدیل کردن، وارونه ساختن، جابه جا نمودن، کم و زیاد کردن، از حالت اصلی درآوردن و به طرز و وضع دیگر انداختن، کژ ساختن، تقلب کردن و ...] 1 [ و در مفردات لغات عرب ذیل واژه تعریف این اصطلاح آمده است :

تحریف کلام، آن است که آن را در گوشه ای از احتمال قرار بدهی آنچنان که بتوان بیش از یک معنا را به آن بار نمود. [ 2 [

جامع ترین معنی برای تحریف، همان تبدیل و تغییر است که در بعضی از فرهنگها آمده است.] 3 [

  نظر جنابعالی در خصوص انواع تحریف چیست ؟

تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است و یا معنوی.

تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند. مثلاً شخصی سخنی به شما گفته است، شما یک چیزی از گفته او کم کنید، یا یک چیزی روی گفته او بگذارید، یا جمله های او را پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید؛ این را می گویند « تحریف لفظی ».

اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این رامی گویند « تحریف معنوی ».

استاد عده ای بر این باورند و برمی تابند که امام حسین(ع) روز عاشورا از لشکر ابن سعد جرعه ای آب خواسته است اما این مطلب با ماهیت قیام و شخصیت غیور و الهی حضرت سیدالشهدا (ع) سازگاری ندارد، به نظر می آید از تسامح و عدم تأمل ناشی شده است وگرنه اگر اندکی دقت می کردند، هیچ گاه این اشتباه ذلت بار رخ نمی داد. زیرا در متون معتبر مانند لهوف سیدبن طاووس عبارت « یطلِبُ الماء » آمده است؛ یعنی « آب می جُست ». در حین مبارزه در میدان به سوی فرات، اسب می راند تا آبی به بچه های تشنه در خیمه برساند.

اما اشتباه از آنجا ناشی شده است که « یطلب الماء » (آب می جست) با « یسألُ الماء » (آب می خواست) اشتباه شده است و حاصل این تحریف هم که چیزی جز توهین به حضرت امام حسین (ع) و ذلیل جلوه دادن آن حضرت نمی توانست باشد، چگونه نتوانسته است تحریفگران را به تفکر و تشخیص سره از ناسره و تحقیق برانگیزد، این که این مطلب با حماسه حسینی و عزت نفس و ماهیت قیام آن حضرت کاملاً در تقابل است؛ براستی که جای شگفتی است. نظر شما چیست؟

مسئله تشنگی ابا عبدا... و خاندان و اصحابشان مسئله شوخی ای نیست. هوا بسیار گرم است (عاشورای آن وقت ظاهراً در اواخر خرداد بوده؛ هوای عراق زمستانش گرم است، چه رسد به نزدیک تابستان آن)، سه روز است که آب را بر روی اهل بیت پیغمبر بسته اند، گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقداری آب به خیمه بیاورند که حضرت فرمود :

آب را بنوشید و این آخرین توشه شما خواهد بود.

« یحول بینه و بین السماء العطش » این قدر تشنگی اباعبدا... زیاد بود که وقتی به آسمان نگاه می کرد بالای سرش را درست نمی دید. اینها شوخی نیست. ولی من هر چه در « مقاتل » گشتم (آن مقداری که می توانستم بگردم) تا این جمله معروفی را که می گویند اباعبدا... به مردم گفت : « اُستونی شَربَۀً مِنَ الماء » (یک جرعه آب به من بدهید) ببینم، ندیدم. حسین کسی نبود که از آن مردم چیزی طلب کند. فقط یک جا دارد که حضرت در حالی که داشت حمله می کرد « وَ هُوَ یطلِبُ الماءَ » . قرائن نشان می دهد که مقصود این است : در حالی که داشت به طرف شریعه می رفت (در جستجوی آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب می کرد.

عظمت اباعبدا... چیز دیگری است. او چیز است، ما چیز دیگری. شعارهایی که در سینه زنی ها و نوحه سرایی ها می دهید، شعارهای حسینی باشد. نوحه، بسیاربسیار خوب است.

ائمه اطهار دستور می دادند افرادی که شاعر بودند، نوحه خوان بودند، نوحه سرا بودند، بیایند برای آنها ذکر مصیبت بکنند. آنها شعر می خواندند و ائمه اطهار گریه می کردند نوحه سرایی و سینه زنی و زنجیرزنی، من با همه اینها موافقم ولی به شرط اینکه شعارها، شعارهای حسینی باشد، نه شعارهای من درآوردی :

« نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من » شعار حسینی نیست. شعارهای حسینی شعارهایی است که از این ترتیب باشد ؛ فریاد می کند :

« اَلا نَزَونَ اَنَّ الحَقَّ لا یعمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الباطِلَ لا یتَناهی عَنهُ؟

لِیرغَبِ المُؤمِنُ فی لقاءِ اللهِ مُحِقّاً »

مردم ! نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ در چنین شرایطی، مؤمن (نگفت حسین یا امام) باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ای ترجیح بدهد، ویا :

« لا اَرَی المَوت اِلاّ سعاده والحیوۀ مع الظالمین اِلا بر ماء »

(هر جمله اش سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و در همه دنیا پخش گردد، و این باز هم کم است) من مرگ را جز خوشبختی نمی بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی نمی بینم.

 ·    استاد با توجه به اینکه تحریف از نظر موضوع و درجه اهمیت می تواند از سطوح و درجه اهمیت مختلف برخوردار باشد ارزیابی شما از تحریف وقایع عاشورا اعم از لفظی و معنوی از منظر موضوعی چگونه است؟

تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند. یک وقت هست تحریف در یک سخن عادی است، ما دو نفر با همدیگر حرف می زنیم، حرف عادی، یک کسی نقل می کند، تحریف می کند.

یک وقت هست تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است مثلاً تحریف کردن در شخصیتها، شخصیتهایی هستند که قولشان حجّت است، عملشان برای مردم حجّت است، خُلقشان برای مردم نمونه است. یک کسی تحریف می کند، سخنی به علی (ع) نسبت می دهد که نگفته است یا مقصودش چیز دیگر بوده است.

این دیگر خیلی خطرناک است. خُلقی، خویی را به پیغمبر، به امام - که مردم از آنها پیروی می کنند نسبت می دهد در صورتی که خُلق او جور دیگری بوده است. تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماع یک سند است، سند اجتماعی است، پشتوانه اخلاقی است، پشتوانه تربیت است؛ این دیگر چقدر اهمیت دارد! وای به حال آنکه تحریفات چه لفظی و چه تعریف معنوی، در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوعات موضوع عادی نیست.

حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است، یعنی این حادثه در تربیت ما، خُلق و خوی ما اثر دارد، حادثه ای است که خود به خود، بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیون ها نفر و قهراً میلیون ها ساعت برای شنیدن و استماع  قضایای مربوط به ان صرف می کنیم. میلیون ها تومان پول برای این کار صرف می شود. این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است، بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می کند، به جای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعاً ضرر خواهیم کرد.

حال بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کرده ایم، هنوز تحریفهای لفظی - یعنی شکلی و ظاهری - راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشی مطلب، و هم [تحریفهای معنی که[ در تفسیر این حادثه ما تحریف کرده ایم. با کمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی است و هم دچار تحریفهای معنوی، هر دو و باز تحریفهایی که می شود، گاهی لااقل هماهنگی با اصل مطلب دارد، ولی گاهی تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگی ندارد بلکه قضیه را مسخ و به کلی واژگون می کند، به شکلی درمی آورد که به صورت ضدخودش در می آید. باز هم با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بی خاصیت کردن و بی اثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علمای امّت تقصیر داشته اند و هم مردم.

استاد همان طور که فرمودید : در واقعه تاریخی کربلا تحریفاتی صورت گرفته است، چه از نوع لفظی و چه از نوع تحریف معنوی، و براساس تحلیل جنابعالی همین تحریفها سبب شده است که این سند بزرگ تاریخی و این منبع بزرگ تربیتی برای ما بی اثر و یا کم اثر و احیاناً در مواقعی اثر معکوس ببخشد.چرا این تحریفات بر این منشور بلند انسانی و اسلامی وارد شده است تا جایی که در مواردی مورد وهن شعائر دینی شود چه عواملی در پیدایش تحریفات عاشورا مؤثر بوده است؟

عاملهای تحریف بر دو قسم است : یک نوع از عامل هاست که عاملهای عموی است، یعنی به طور کلی در تواریخ دنیا این عوامل وجود دارد و تواریخ را دچار تحریف می کند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. مثلاً همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند. دشمن برای اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر و تبدیلهایی در متن تاریخ می دهد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی دارد و من نمی خواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم. همین قدر عرض می کنم که در حادثه کربلا هم این نوع از عامل دخالت داشت، یعنی دشمنان در صدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان، نهضتهای مقدس را به افساد و اخلال و تفریق کلمه و ایجاد اختلاف و امثال اینها متهم می کنند، حکومت اموی خیلی کوشش کرد برای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.

عامل دوم، تمایل بشر است به اسطوره سازی و افسانه سازی. این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر یک حس قهرمان پرستی هست، یک حسی هست که درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد.

برای شیخ­ بهایی مردم چقدر افسانه ها ساخته اند! اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. ولی همان طور که عرض کردم، فرق است میان افسانه ای، داستانی، جعلی، تحریفی که در یک حادثه عادی باشد [و تحریفی که در یک حادثه مهم تاریخی باشد.[ حالا مردم درباره بوعلی سینا هر چه می خواهند، بگویند، به کجا ضرر می زند؟ به هیچ جا. اما افرادی که شخصیت آنها شخصیت پیشوایی است و قول آنها، و فعل آنها، فعل و عمل آنها، قیام  نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفی واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان. درباره امیرالمؤمنین علی (ع) چقدر افسانه خود ما شیعیان بافته ایم! در اینکه علی مرد خارق العاده ای است، بحثی نیست. مثلاً شجاعت علی. دوست و دشمن اعتراف کرده اند که شجاعت علی یک شجاعت فوق افراد عادی بوده است. علی با هیچ پهلوانی نبرد نکرد مگر آنکه ان پهلوان را کوبید و به زمین زد. این چیزی نیست که در آن، جای انکار باشد.

فوق العادگی داشته، ولی در حد یک بشر فوق العاده، یک بشری که در میدان جنگ هیچ کس حریفش نبود. اما مگر افسانه سازها و اسطوره سازها به همین مقدار قناعت کردند؟

مقالات مرتبط:

آسیب شناسی آسیبهای وارد شده بر فرهنگ عاشورا در گفتگوی مجازی با علامه شهید مطهری بخش دوم

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است