اهل بغداد است. نمى دانیم اصلاً كجایى بوده است. وى از دوستان و همراهان بشر حافى بوده است. سرىّ سقطى اهل شفقت به خلق خدا و ایثار بوده است.
ابن خلّكان دروَفَیات الاعیان نوشته است كه سرىّ گفت: سى سال است كه از یك جمله یالحمد للّٰهكه بر زبانم جارى شد استغفار مى كنم. گفتند: چگونه؟ گفت: شبى حریقى در بازار رخ داد، بیرون آمدم ببینم كه به دكان من رسیده یا نه. به من گفته شد به دكان تو نرسیده است. گفتم: الحمد للّٰه. یكمرتبه متنبّه شدم كه گیرم دكان من آسیبى ندیده باشد، آیا نمى بایست من در اندیشه ی مسلمین باشم؟ ! سعدى به همین داستان - با اندك تفاوت- اشاره مى كند آنجا كه مى گوید:
شبى دود خلق آتشى برفروخت ****شنیدم كه بغداد نیمى بسوخت
یكى شكر گفت اندر آن خاك و دود****كه دكّان ما را گزندى نبود
جهاندیده اى گفتش اى بوالهوس ****تو را خود غم خویش بود و بس؟
پسندى كه شهرى بسوزد به نار****اگر خود سرایت بود بر كنار؟
سرىّ شاگرد و مرید «معروف كرخى» و استاد و دایى جنید بغدادى است. سخنان زیادى در توحید و عشق الهى و غیره دارد، و هم اوست كه مى گوید:
عارف مانند آفتاب بر همه ی عالم مى تابد و مانند زمین بار نیك و بد را به دوش مى كشد و مانند آب مایه ی زندگى همه ی دلهاست و مانند آتش به همه پرتو افشانى مى كند.
سرىّ در سال 245 یا 250 در سن نود و هشت سالگى درگذشته است.
منبع : مشاهر صوفیه