در
بازدید : 24262      تاریخ درج : 1390/3/24
 

 

 

 

شهید مطهری و نوگرایی‌های بی‌ملاك

 

دكتر حسین غفاری از شاگردان و نزدیكان آیت‌ الله شهید مطهری است. وی كه استاد فلسفه دانشگاه تهران است در سال 1375 كتابی به ‌نام نقد نظریه شریعت صامت در ارزیابی نظریات عبدالكریم سروش نوشت. او مدتی نیز مدیر گروه فلسفه دانشگاه تهران بود. وی خاطرات نابی از جدال شهید مطهری با جریان‌های فكری حاكم در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی دارد.

 

دیدگاه استاد مطهری را در مورد تفكر افراد مختلفی كه نظریات تجدید نظر طلبانه داشتند، بیان كنید. ایشان در مورد مهندس بازرگان و نحوه تفكر او چه نظری داشتند؟

استاد مطهری از نظر فكری با مهندس‌ بازرگان مرز بندی‌های مشخصی داشتند، اما از نظر فردی، او را شخصی متدین می‌دانستند و از این لحاظ قبولش داشتند و در میان روشنفكران دوران خود، او را صاحب نوعی شخصیت اصیل مذهبی می‌دانستند، به همین دلیل هم وی را به عنوان نخست‌ وزیر به امام پیشنهاد دادند و پیوسته از اصالت دینی او دفاع می‌كردند، اما از نظر اندیشه دینی، در او انحرافاتی را تشخیص می‌دادند كه نه از سر غرض، بلكه به خاطر نداشتن مایه‌های تفكر عمیق فلسفی در افكار او راه یافته بود. مرحوم‌ مطهری این اصطلاح را در مورد مهندس‌ بازرگان به كار نمی‌بردند و من از این تعبیر استفاده می‌كنم كه مهندس‌ بازرگان علم‌ گرا و علم ‌زده و به تعبیری پوزیتیویست بود و استاد در جلد پنجم اصول فلسفه و برخی دیگر از نوشته‌هایشان انتقادات خود را نسبت به او بیان كرده‌ بودند. اظهار نظرهای مهندس ‌بازرگان درباره مبانی فكری و دینی، مبتنی بر اندیشه‌های فلسفی نبود و او بر اساس اصول مندرج در علوم تجربی، الهیات و مسائل دینی را تبیین می‌كرد و لذا دچار اشتباه و تنگناهای روشنی می‌شد، اما این ضعف، از صمیمیت او و استاد نمی‌كاست و همچنین خدشه‌ای به صداقت و علایق دینی او وارد نمی‌كرد.

 

نگاه استاد به كارنامه علمی و عملی دكتر شریعتی چگونه بود؟

استاد نسبت به اندیشه‌های دكتر شریعتی انتقادات بنیادی و اساسی داشتند و معتقد بودند تفكر او فاقد بن‌مایه‌های مستحكم فلسفی و دینی است. هر چند از این بابت كه او درفضای الحادی آن روزها، شور و احساسات دینی را در جوانان برانگیخته بود، او را تحسین می‌كردند. دكتر شریعتی از معارف اسلامی اطلاع كامل و دقیقی نداشت، اما آدم منصفی بود و با كسی عناد نمی‌ورزید و كسی نبود كه انتقاد صحیح را نپذیرد.

  

از نحوه برخورد شهید مطهری با آثار شریعتی خاطره‌ای دارید؟

بله. شش ماه قبل از انقلاب، استاد كتاب نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر را قبل از چاپ به من دادند و از من خواستند نظرم را در مورد محتوای كتاب بگویم و تأكید كردند كه در این باره با هیچ كس، به ‌ویژه دو سه نفر خاص صحبتی نكنم و استدلالشان هم این بود كه دیدگاه اجتماعی آنها را قبول ندارند و اگر كتاب را در اختیارشان قرار دهند، قطعاً نظراتی خواهند داد كه مورد قبول ایشان نیست و نمی‌خواهند كدورتی پیش بیاید. استاد به من فرمودند كه كتاب را سریع بخوان و نظرت را بگو. كتاب را خواندم و دیدم كه در مورد دكتر علی‌ شریعتی مطلبی نیاورده‌اند. به ایشان عرض كردم كه در هر حال دكتر شریعتی در نهضت اخیر منشأ آثاری است و چگونه است كه نامی از او نبرده‌اند. استاد فرمودند كه متوجه این معنا هستند، ولی با توجه به جو حاكم، تردید دارند كه این كار را بكنند یا نه، چون اگر بخواهند نامی از او ببرند، در عین‌ حال كه جنبه‌های مثبت‌ اندیشه او را مورد اشاره قرار می‌دهند، به ناچار باید آرای او را نیز نقد كنند و نقاط ضعف او را هم بگویند. در عین‌حال ایشان از من خواستند تا یك هفته دیگر هم درباره مطالب كتاب فكر كنم و بدون این ‌كه از ایشان اسم ببرم، با افراد مورد اعتماد در این زمینه مشورت كنم. اگر لازم بود كه با همین شرط، دكتر شریعتی را مطرح كنند و یا مثل تصمیمی كه گرفته ‌بودند، موضوع را فعلاً مسكوت بگذارند. من سعی كردم شرایط را بسنجم و سرانجام به این نتیجه رسیدم كه با نیاوردن اسم دكتر شریعتی، حداكثر ایرادی را كه می‌توان به استاد گرفت همین است كه چرا از او نامی برده نشده است، ولی در شرایط اجتماعی آن روز، معلوم نبود انتقاد از او چه بازتاب‌هایی داشته باشد و این احتمال وجود داشت كه بین جوان‌ها و روشنفكرها و روحانیت، كشمكش‌هایی پدید آید و اصل مبارزه را در معرض خطر قرار دهد. من به این نتیجه رسیدم كه انتقاد از دكتر شریعتی، دست‌كم در آن كتاب میسر نیست، ‌چون باید مطلب به شكل مبسوط مورد بحث و بررسی قرار گیرد و به شیوه گذرا نمی‌شود به آن پرداخت، زیرا جوانب مختلف موضوع، مبهم باقی می‌مانند.

 

خود شما در آن مقطع تا چه میزان با انتقادات شهید مطهری از دكتر شریعتی موافق بودید؟

صد در صد. دكتر شریعتی از مبانی فكری و فلسفی اسلامی اطلاعات چندانی نداشت، چه رسد به اینكه تصور كنیم بر این موضوع احاطه و تسلط داشته است. او فقط در مورد مقولات تاریخی مطالبی را می‌دانست، اما بیانی زیبا داشت و در تصویر اندیشه‌های جامعه ‌شناسی دینی متبحر بود. البته خود او هم اهل عناد نبود و بحث‌های مستدل را می‌پذیرفت، ولی اصولاً در آن شرایط در موقعیت بحث‌های فكری قرار نداشت و فقط می‌خواست كه با عجله و شتاب، مطالبی را بیان كند و احساسات دینی مخاطب خود را برانگیزد. گاهی اوقات پیش می‌آمد كه خودش مطلبی را می‌گفت و هفته بعد اعلام می‌كرد كه منظورم این نبوده است و اشتباه كرده‌ام. او در موقعیتی نبود كه بتواند بنشیند و ساعت‌ها درباره موضوعی تحقیق و فكر كند.

 

آیا شما در جلسات سخنرانی او شركت می‌كردید؟

اوایل چند بار رفتم، ولی به دلایلی خیلی خوشم نیامد و شركت نكردم. برخی از آثار او را خوانده‌ام. احساس می‌كردم كه مطالب او با ذائقه فلسفی من تناسبی ندارد.

 

مهندس ‌بازرگان قبول داشت كه دكتر شریعتی اشتباهاتی دارد؟

بله. اتفاقاً در این مورد خاطره‌ جالبی دارم. استاد از مهندس ‌بازرگان خواستند با همكاری یكدیگر بیانیه‌ای بنویسند و در آن اظهار نظر نمایند كه هر چند دكتر شریعتی را به عنوان كسی كه در هر حال به نوعی اصلاحگری اجتماعی دست زده است، قبول دارند، اما از آنجا كه دچار اشتباهات فاحشی شده است، باید كمیته‌ای تشكیل شود و آثار او را نقد و بررسی و سپس چاپ كند. استاد نمی‌خواستند به تنهایی به انتشار این بیانیه بپردازند، زیرا در آن شرایط، تلقی دشمنان این بود كه روحانیت با روشنفكران مذهبی مخالف است و دستگاه حاكمه، از این نكته سوء استفاده می‌كرد. به همین دلیل از مهندس ‌بازرگان كه وجهه اجتماعی و سیاسی روشنی داشت و در عین‌ حال منتسب به قشر روشنفكران دینی بود، خواستند كه در تنظیم و امضای این بیانیه به ایشان كمك كند. مهندس‌ بازرگان پذیرفت و مرحوم‌ مطهری بیانیه را به من دادند كه فردای آن روز چاپ كنم. صبح زود، اول وقت، استاد زنگ زدند و گفتند دست نگه‌دار، چون مهندس ‌بازرگان ظاهراً با دوستانش صحبت كرده و به این نتیجه رسیده كه به خاطر ملاحظات سیاسی، انجام این كار، فعلاً به صلاح نیست.

 

چرا شهید مطهری از حسینیه‌ ارشاد كناره‌گیری كردند؟

مسائلی هست كه از ورود به آنها ابا دارم. استاد تدریجاً به این باور رسیده بودند كه در فعالیت حسینیه ‌ارشاد واقعیت و اصالت وجود ندارد و هدف آن، ایجاد تفرقه و مشكل در قشرهای مذهبی است. البته مرحوم ‌مطهری در ابتدای تأسیس حسینیه ‌ارشاد نسبت به آن خوش‌ بین بودند، ولی به‌ تدریج به بعضی از شخصیت‌های تشكیل دهنده آنجا مظنون شدند و با دستیابی به دلایل متقن، سوء ظن ایشان به یقین تبدیل شد و می‌گفتند كه به نظر ایشان، توطئه‌ای در جریان است.

 

نسبت به چه كسانی و چه جریاناتی مظنون بودند؟

یكی از موارد نقش مخرّب آقای میناچی در تضعیف و به انحراف كشیدن جریان حسینیه ‌ارشاد بود. مرحوم‌ مطهری، او را عامل به بیراهه رفتن فعالیت‌های حسینیه ‌ارشاد می‌دانستند، به همین دلیل هنگامی كه در كابینه مهندس بازرگان، وزیر اطلاعات و جهانگردی (ارشاد فعلی) شد، دكتر حداد عادل را به معاونت او منصوب كردند تا در چند و چون فعالیت‌های او قرار بگیرند و در واقع نوعی كنترل بر اعمال و رفتار او داشته باشند. ممكن است كه حتی شخص دكتر حداد عادل هم از این مقصود استاد بی‌خبر باشند، ولی ایشان به من گفتند كه به اعتقاد من، او عامل... است و به هیچ‌ وجه به او اعتماد ندارم و به همین دلیل، فرد معتمدی را گذاشته‌ام تا مراقب او باشد. همین برخورد نشان می‌دهد كه وضعیت تا چه حد خطیر بوده است.

 

چه نوع عملكردی از سوی آقای میناچی، استاد را به چنین نتیجه‌ای رسانده بود؟

آقای میناچی و همفكران او اصالتاً معتقد به تز اسلام منهای روحانیت بودند و خود او، عامل عمده تفرقه بین دكتر شریعتی و روحانیت بود. استاد می‌گفتند كه یك ‌بار همراه با دكتر‌ شریعتی و آقای میناچی، بیست‌ و چهار ساعتی در جایی بودند و بعدها فردی آمده و به استاد گفته بود كه از قول شما می‌گویند كه دكتر شریعتی در آن بیست ‌و چهار ساعت نماز نخوانده‌ است. مرحوم‌ مطهری می‌گفتند من كه این حرف را نزده‌ام. خود دكتر شریعتی هم كه بعید است به خودش چنین نسبتی بدهد. می‌ماند یك‌ نفر كه كاملاً مشخص است چرا چنین شایعاتی را می‌پراكند و چطور حتی با توسل به نكات ریز،‌ می‌خواهد دو دستگی ایجاد كند. البته شهید مطهری، دكتر شریعتی را چندان مقصر نمی‌دانستند و نسبت به او بدبین نبودند تا زمانی‌كه مقاله‌های او در كیهان منتشر شدند.

 

ماجرا از چه قرار بود؟

دكتر شریعتی را دستگیر كردند و سپس مقاله‌هایی از او، آن هم در زمان اوج دستگیری فعالیت‌های حزب رستاخیز منتشر شد. شهید مطهری به ‌قدری آشفته شدند كه به گفته خودشان سه روز تب كردند. من چنین وضعیتی را فقط به هنگام تغییر ایدئولوژیك سازمان مجاهدین در ایشان دیدم. استاد ابتدا تصور می‌كردند كه ساواك چنین كاری را به او تحمیل كرده، ولی بعد كه دیدند خودش نوشته است، به‌ شدت به او بدبین شدند. بدبینی استاد نسبت به حسینیه ‌ارشاد از مدتها قبل شروع شده بود و ربطی به دكتر شریعتی نداشت. بدبینی استاد به او، نتیجه نشر این مقاله‌ها بود. البته استاد به آقای همایون بدبین نبودند و فقط اعتقاد داشتند كه او را میناچی می‌گرداند.

 

آیا با توجه به منصف بودن دكتر شریعتی، امكان گفتمان بین او و شهید مطهری نبود؟

سرعت حوادث به‌ گونه‌ای بود كه چنین فضایی ایجاد نشد. در واقع كسی فرصت پیدا نمی‌كرد. استاد آمادگی داشتند و دكتر شریعتی هم آدمی نبود كه با فردی چون ایشان مشكل داشته باشد، ولی همه به‌ شدت تحت ‌نظر ساواك بودند و همنشینی و همصحبتی‌شان، دشوار بود. اطرافیان هم كه نهایت سعیشان را می‌كردند كه فضا و جو را مسموم كنند. استاد در این مورد كه انتقادات درونی موجب سوء استفاده ساواك نشود، بسیار حساس بودند.

 

با گروه فرقان از چه زمانی آشنا شدید؟

حدود سال‌های 54 و 55 بود كه آنها جزوه‌هایی را به شكل پلی‌كپی در دانشگاه‌ها پخش ‌كردند. آقای مطهری بسیار ناراحت بودند و احساس خطر می‌كردند و در مقدمه علل گرایش به مادیگری هم به این مسئله اشاره و آنها را افشا كردند. پس از چاپ این مقدمه برخی اعضای این گروه به انتشارات حكمت آمدند و به من گفتند، «به مطهری بگو اگر این افشاگری‌ها را ادامه بدهد با او برخورد فیزیكی خواهیم كرد!» من وقتی پیغام آنها را به استاد رساندم گفتند، ‌» چه بهتر كه من جان خودم را در مقابله با انحراف اسلام از دست بدهم.»

 

تأثیر آنها از دكتر شریعتی تا چه حد بود؟

آنها تحت ‌تأثیر تلقی‌ها و تفسیرهای مادی دكتر شریعتی و مخالفت‌های او با روحانیت بودند و كلاً‌ برخوردشان احساساتی و انگیزشی بود. خط فكری فرقان را فردی به نام آشوری می‌داد كه آدم تند و هیجانزده‌ای بود و لباس روحانیت به تن داشت. یك ‌بار نیم ‌ساعتی با او حرف زدم و دیدم در نظر او، مسائل سیاسی اصل است و مسائل دینی تابعی از سیاست هستند. آن روزها،‌ ادبیات ماركسیستی، ادبیات رایج بود و آنها در تندروی‌هایشان از این ادبیات بهره می‌گرفتند. از سوی دیگر تحت‌ تأثیر نگاه شریعتی به مسائل اسلامی بودند و این دو نگرش را در هم آمیخته و در قاب تفسیر قرآن و با نگاهی مادی، مطرح می‌كردند. از جمله قیامت را به دوره انقلاب و غیب را مخفی ‌كاری زیر زمینی ترجمه می‌كردند و می‌گفتند یؤمنون بالغیب، یعنی كسانی‌كه فعالیت‌های سیاسی زیر زمینی می كنند! این روزها چنین ترجمه‌ای از آیات قرآن، مضحك به نظر می‌رسد، ولی در فضای مسموم آن روزها، این جور حرف‌ها گاهی خریدار پیدا می‌كردند.

 

آیا بین شهید مطهری و آشوری، امكان بحث و گفتگو پیش آمد؟

بله. یك ‌بار آمده و یكی دو ساعتی با استاد بحث كرده بود. استاد بعدها به من فرمودند همه نظریه‌های آنها را رد كردم و آشوری حتی یك كلمه هم حرف نزد. جالب است كه آشوری بعد از این جلسه به مریدانش گفته بود كه مطهری در خانه‌ای اشرافی زندگی می‌كند و معتقد است كه ما اصلاً‌ فقیر نداریم! در حالی‌ كه درباره این موضوع و موارد صحبتی نشده و فقط اصول فكری و اعتقادی آنها مورد نقد استاد قرار گرفته بود. همین حرفها،‌ اوج بی‌دینی او را نشان می‌دهد. استاد درباره مسائل اعتقادی بسیار حساس بودند و حتی در اوج مبارزات و در عین‌ حال كه به انقلاب، اعتقاد راسخ داشتند، كوچك‌ترین انحرافی را نمی‌پذیرفتند و این كه مبارزه به قیمت انحراف صورت بگیرد، مطلقاً از نظر ایشان پذیرفتنی نبود.

 

ظاهراً‌ شما در باب دیدگاه شهید مطهری در مورد آرای آقای سروش هم خاطراتی دارید.

اولین ‌بار دكتر حداد عادل جزواتی را به من دادند كه چاپ كنم. عنوان این جزوه‌ها «چه كسی می‌تواند مبارزه كند؟»، «علم چیست؟»، «فلسفه چیست؟» و امثال اینها بود. هر كدام هم سی ‌چهل صفحه بیشتر نبودند. من آنها را خواندم و به منزل استاد بردم. پرسیدند چیست؟ گفتم اعتباریات را در فلسفه نمی‌شناسد و در این زمینه حرفهای نامفهومی زده، ولی جزوه فلسفه‌اش بد نیست. این ماجرا بود تا زمانی كه استاد همراه علامه ‌طباطبایی برای معالجه ایشان به انگلستان رفتند. در آنجا دكتر سروش با آن كه میزبان بوده،‌ برخورد بدی می‌كند. ماجرا هم از این قرار بوده كه ظاهراً دكتر سروش عقایدی را از دكتر شریعتی نقل كرده و علامه بی‌آنكه شخص را مورد توجه قرار دهند، آن اعتقاد را نقد می‌كنند و می‌گویند صحیح نیست. دكتر سروش به همین دلیل آنها را رها می‌كند و می‌رود. قبل از این سفر، او كتاب دانش و ارزش را برای استاد فرستاده بود كه استاد نگاه گذرایی كرده و متوجه شده بودند كه بعضی از مطالب آن انحرافی است. در آن سفر، دكتر سروش حرفهای آن كتاب را تكرار می‌كند و مرحوم‌ مطهری، حرمت میزبان بودن او را نگه می‌دارند و جوابی نمی‌دهند و پاسخ را به وقت دیگری موكول می‌كنند. دكتر سروش پس از‌ آن سفر نقل می‌كند كه شهید مطهری، حرفهای او را در آن كتاب تأیید كرده‌اند! من بر این كتاب نقدی نوشته‌ام و استاد با اضافاتی، انتقادات مرا مورد تأیید قرار دادند كه البته به دلیل شرایط آن زمان، منتشر نكردم. تنها اثر مشكل‌دار دكتر سروش در آن دوران، همین كتاب دانش و ارزش بود و در مواردی چون طرح تضاد دیالكتیك، به‌ قدری شبیه به استاد، طرح موضوع كرده بود كه ایشان گمان كرده بودند مطلب را خودشان نوشته‌اند. بعد كه خواندند، گفتند كه مواردی را اضافه كرده و كتاب مثبت و خوبی است. تنها اثری كه بوی اشكال و انحراف از معارف اسلامی را می‌داد، همین دانش و ارزش بود كه آن روزها در حد جزوه بود و هنوز منتشر نشده بود. مرحوم‌ مطهری در این جور قضایا، بسیار حساس بودند.

 

آیا بین اندیشه شهید مطهری و دكتر سروش، آن‌ گونه كه خود وی ادعا می‌كند،‌ تشابهی می‌بینید؟

به هیچ ‌وجه. به جرأت می‌توانم بگویم كه دكتر سروش در هیچ زمینه‌ای با اندیشه‌های مرحوم ‌مطهری موافق نیست و نظرات آنها در هیچ مسئله‌ای با یكدیگر تطبیق نمی‌كنند. از جمله این‌كه دكتر سروش معتقد است اخذ وجوهات شرعی از نظر مرحوم ‌مطهری، غلط است، در حالی‌كه او در واقع می‌خواهد جنبه‌های انحرافی تفكر خود را در قالب افكار استاد بیان كند. شهید مطهری معتقد بودند كه روحانیت نباید از نظر مالی با اشخاص معینی سروكار داشته باشد،‌ در عین‌حال كه به هیچ وجه نباید، حقوق‌ بگیر دولت و حكومت هم باشد. ایشان معتقد بودند كه باید صندوقی ایجاد شود و مردم وجوهات شرعی خود را به آن واریز كنند و حتی اگر دولت هم قرار است كمكی بكند، باید به این صندوق واریز كند و سپس وجوهات گردآوری شده تحت نظارت دقیق،‌ صرف مقاصد اسلامی و از جمله تأمین هزینه‌های روحانیون شود. دكتر سروش با هوچیگری، مطلبی چنین منطقی را پول گرفتن روحانیت از مردم قلمداد می‌كند، سؤال من این است كه چطور مواجب گرفتن اساتید، روشنفكران و هنرمندان از دولت و استفاده از یارانه‌ها و سوبسیدهای مختلف توسط آنها اشكال ندارد، اما روحانیت نباید به شكل آبرومندی از حداقل كمك‌های مالی برخوردار باشد؟

 

ظاهراً استاد نسبت به اقبال‌ لاهوری هم انتقاداتی داشتند؟ در این مورد توضیح دهید؟

استاد معتقد بودند نگرش اقبال به ختم نبوت، در واقع برچیدن نبوت است. اقبال معتقد است پیامبر اسلام‌(ص) به این دلیل خاتم ‌انبیا هستند كه در زمان ایشان، عقل بشر به اندازه كافی رشد كرده كه دیگر نیازی به پیامبری نباشد، در حالی‌ كه استاد می‌گفتند پیامبر اسلام از آن روی، خاتم انبیا هستند كه پیام‌ آور مضامین و موضوعاتی هستند كه برای همیشه عقل بشر را اقناع خواهد كرد. به اعتقاد من كسی كه مبانی فكری محكم و قدرتمندی داشته باشد، برایش فرقی نمی‌كند كه افكار جدید در چه پوششی و توسط چه كسی ارائه شوند. او می‌تواند بلافاصله صحت و سقم آن نظریه را با مبانی اعتقادی خود بسنجد و به سرعت تشخیص دهد كه انحراف در كجاست و به نقد عالمانه آن بپردازد. استاد مطهری هرگز مرعوب هیچ تفكر و نامی نشدند.

 

مواجهه استاد با آریان‌پور چگونه بود؟

آریان‌پور در جایی چون دانشكده الهیات، مبانی تفكر ماتریالیستی و جامعه‌ شناسی الحادی را تدریس می‌كرد. در یكی از كلاسها، برادرِ آقای دكتر جلالی، بر سر مباحث ایدئولوژیك با او درگیر می‌شود و كار به برخورد فیزیكی می‌كشد. مرحوم‌ مطهری این موضوع را رها نمی‌كنند و در نامه‌ای به رئیس دانشگاه می‌نویسند یا آریان‌پور باید تن به مناظره با ایشان بدهد یا حق ندارد برای دانشجویانی كه آمده‌اند الهیات بخوانند، ‌تبلیغ الحادی كند. ایشان گفته بودند كه آن دانشجو حق داشته كه از تفكر دینی خود دفاع كند و كسی حق ندارد اعتقادات مذهبی دانشجویان را زیر سؤال ببرد. استاد گفته بود كه یا باید آریان‌پور تن به مناظره بدهد یا جلوی فعالیت‌های ملحدانه او گرفته شود و یا ایشان استعفا می‌دهند. بدیهی است كه آریان‌پور اتفاقاً برای شست‌ و شوی مغزی دانشجویان، مأموریت داشت و فضای آن روز، فضایی نبود كه‌ كسی بخواهد جلوی فعالیت او را بگیرد و لذا استاد استعفا دادند.

 

آریان‌پور از نظر علمی در چه سطحی بود؟

كمی اطلاعات جامعه‌ شناسی، آن هم در حد ترجمه داشت. از نظر فلسفی قدرتی نداشت و قطعاً در یك بحث آزاد، مغلوب می‌شد.

 

نگاه استاد شهید نسبت به دكتر نصر چه بود؟ آیا رابطه صمیمانه‌ای داشتند؟

رابطه آنها مطلقاً صمیمانه نبود. من از خود استاد شنیدم كه دكتر نصر تلاش كرده بود برای علامه‌ طباطبایی و استاد، مدرك دكترا بگیرد كه علامه آن را پرت كرده و گفته بودند، «ما به این چیزها نیاز نداریم.» استاد هم دكترا را نپذیرفتند. استاد به دكتر نصر و افرادی كه با او مأنوس بودند، از بعد سیاسی حساسیت داشتند، اما از نظر فكری،‌ با او مشكلی نداشتند.

 

چرا؟

نزدیكی دكتر نصر به رژیم، برای استاد بسیار آزار دهنده بود و از این‌رو، هم خود از او دوری می‌كردند و هم به دوستانشان توصیه می‌كردند كه با او همنشینی نداشته باشند. ولی از نظر فكری، چارچوب كلی تفكر دكتر نصر دفاع از فكر اصیل اسلامی بود. آثار او از این جهت مشكلی ندارند و همگی در خدمت اندیشه و معارف و آثار فلاسفه اسلامی هستند. آثار دكتر نصر از این بابت نه تنها اشكالی ندارند كه بسیار هم پسندیده هستند. مشكل اینجا بود كه چرا چنین آثاری باید با انگ شاهنشاهی چاپ شوند. به اعتقاد من آثار دكتر نصر از استوانه‌های فكری در حوزه‌ معارف هستند. ما فقط در یك نكته با او مخالفیم كه اگر در زمان استاد مطرح می‌شد، قطعاً ایشان هم مخالفت می‌كردند، ولی در آن زمان مطرح نشد.

 

كدام نكته؟

در غرب نوعی اندیشه‌ سنت‌ گرا به راه افتاده و وحدت ادیان در چارچوب آن بیان می‌شود. البته از این نظر كه همه ادیان الهی، بنیان و اصل واحدی دارند، جای تردیدی نیست و اصل طرح وحدت ادیان از این حیث، امر صحیحی است، ولی هنگامی‌ كه در عالم كثرت و وجه ناسوتی عالم بحث می‌كنیم، وجوه تمایز ادیان به هر دلیلی كه باشد، حتی به فرض این ‌كه در ادیان پیشین تحریفاتی صورت نگرفته باشند (كه گرفته‌اند)، در تفكر اسلامی، بعثت هر پیامبر به معنی نسخ پیامبران پیشین است و نمی‌توان در زمان واحد، به ادیان متعدد اعتقاد داشت و در واقع تسامح و تساهل در این مرحله، معنا ندارد، زیرا با اعتقاد به چنین اصلی، گویی به خداوند این نسبت را می‌دهیم كه او به واسطه جغرافیای گوناگون، ادیان مختلفی را برای بشر تجویز كرده است. این امر، تازه با این فرض كه ادیان تحریف نشده‌ باشند مطرح می‌شود، در حالی‌كه با دلایل متقن و آشكار و به ویژه‌ با استناد به آیات متعدد قرآن كریم، به یقین می‌دانیم كه ادیان الهی قبل از اسلام، دچار تحریفات بنیادین شده‌اند. البته دكتر نصر بر این فكر اصرار خاصی ندارد و در آثارش هم، من این معنا را مشاهده نكرده‌ام. او هرگز در مشروعیت هیچ نظامی جز مشروعیت نظام اسلامی قلم نزده و ظاهراً پذیرفتن شغل در دستگاه شاه، مسئله شخصی بوده و نمی‌شود از افراد پرسید كه چرا جزو خانواده‌ قاجار هستی. ما نمی‌توانیم از دكتر نصر توقع داشته باشیم كه مطهری باشد، اما در بخشی كه به عهده گرفته، رسالت دینی خود را خوب انجام داده است.

 

ظاهراً دكتر نصر به شهید مطهری علاقه فراوانی دارد.

هر كسی كه به معارف‌دینی، تفكر و اندیشه صحیح علاقه داشته باشد، به استاد مطهری علاقه دارد. می‌دانم كه به علامه ‌طباطبایی هم علاقه دارد.[1] - [2]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] - ویژه نامه رمز عبور روزنامه ایران

[2] - www.irdc.ir

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است