این مسأله هم یكى از مسائلى است كه قدما آن را به نحو كامل حل نكردهاند.مىگویند ذهن ماهیت را چند گونه اعتبار مىكند:
1- اعتبار بشرط شىء
2- اعتبار لا بشرط
3- اعتبار بشرط لا
ماهیت مخلوطه یا بشرط شئ، مثل انسان كاتب (با قید كتابت، بشرط كتابت)، انسان موجود، انسان غیركاتب، انسان معدوم.محلّ بحث، ماهیّت مطلقه یا لابشرط است. بحث در این است كه مقسم براى تقسیم به این اعتبارات سه گانه چیست؟ آیا مقسم خود ماهیّت است. در این صورت این ماهیّت مطلق كه مقسم است فرقش با ماهیت بلاشرطى [كه خود یكى از اقسام است] چیست؟
مىگویند فرقش این است كه [در ماهیت مطلقه قسمى، اعتبار اطلاق شده است] ولى در مطلق مقسمى حتى قید اطلاق هم نباید باشد.
لا بشرط مقسمى را كلّى طبیعى مىدانند.
مرحوم «زنوزى» به تقسیمات جدیدى رسیده و كشف كرده است. ایشان مىگوید ماهیّت در یك اعتبار حتى مقسم هم نیست و آن وقتى است كه نظر به خود ذات مىافكنیم كه همان حمل اوّلى ذاتى است، و تازه وقتى كه نظر را از ذات خارج مىكنیم نوبت به تقسیم مىرسد. و به این ترتیب كلّى طبیعى مقابل مقسم است.
مرحوم آقاى بروجردى نظر بدیعى داشت كه مىگفت مقسم اصلا ماهیت نیست، مقسم اعتبار است.
ولى ما پس از تأمل بسیار به این نتیجه رسیدیم كه مقسم خود ماهیّت است امّا این تقسیم از نوع تقسیم قضایاى منطقى است؛ یعنى قضیه طبیعیه. قضیه طبیعیه را ذهنیه نیز مىگویند مثل «الانسان نوع »
قضیه ذهنیّه هم حملیه دارد، شرطیه دارد، شرطیه منفصله دارد و ... وقتى مىگوییم: الماهیة إمّا لا بشرط أو بشرط شئ أو بشرط لا، یعنى الماهیة فى الذهن (ما ینظر فیه) یا چنین است یا چنان از حرفهاى مرحوم آخوند و شیخ چنین برمىآید كه مقصود از «قضیّه مهمله» قضیهاى است كه موضوعش لابشرط مقسمى است.[i]
[i] - مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج7 272