این مطلب درست است به این معنا كه تا محیط یك شخص دانسته نشود معنا و مفهوم جمله او فهمیده نمىشود. این اتفاقاً در همه جا هست. مرحوم آقاى بروجردى یكى از امتیازاتى كه بر همه داشت و كسى در این قضیه رقیب او نبود، این بود كه بر مسائل فقهى حتى از جنبه تاریخى احاطه داشت، یعنى آن زمانها را مىشناخت، رجال و راویها را شخصاً مىشناخت كه او اهل چه شهرى بوده، در آن شهرى كه او بوده چه فقهایى بودهاند و چه مسائلى در آن جوّ مطرح بوده. مىآمد مثلًا مىگفت كه «فلان راوى آمده از امام چیزى را سؤال كرده و امام جوابى داده.» خوب، معمولًا دیگران انگار این را مجزا حساب مىكنند، كتاب وسائل را باز مىكنند، فلان راوى فلان سؤال را ازامام كرده، امام جواب داده، ظاهر عبارت این است و قضیه تمام شد. ولى ایشان مىگفت این راوى اهل فلان جا بوده و در آنجا فتواى فلان فقیه- مثلًا ابوحنیفه- رایج بوده و این مسئله به این شكل مطرح بوده، پس آنچه در ذهن این راوى بوده كه آمده سؤال كرده این مسئله بوده است. آنوقت ذهن راوى را مشخص مىكرد كه در ذهن او چه بوده. با توجه به اینكه او از محیط خودش آمده و آنچه در ذهنش مطرح بوده این بوده، پس او وقتى از امام سؤال كرده این را سؤال كرده، امام هم كه جواب داده با توجه به مسئلهاى كه در ذهن او بوده جواب داده است. مىدیدیم روایت معناى دیگرى پیدا كرد، اصلًا معناى روایت فرق كرد، غیر از آن چیزى شد كه تا حالا مىگفتیم.
همینطور هم هست؛ یعنى اینكه یك نفر فقیه فقط بیاید مثلًا یك كفایهاى بخواند و رسائلى و مكاسبى، چهار صباحى درس خارج بخواند و بعد وسائل را باز كند بگوید من فتوا مىدهم، جور در نمىآید؛ یعنى تا انسان آن جوّ و محیط و تاریخ زمان و عصر ائمه را نشناسد و اینكه چه اندیشهها و افكارى حاكم بوده و ائمه وقتى كه مسئلهاى را بیان مىكردند چه را مىخواستند رد كنند و چه را مىخواستند اثبات كنند، [نمىتواند مقصود روایت را درك كند.] برخى امور روى قرائن مقامى است. مثلًا ما الآن چون به جوّ و محیط خودمان آگاه هستیم یك كسى یك اشارهاى به مطلبى بكند مىفهمیم كه چه مىخواهد بگوید، بعد با توجه به آن، حرف مىزنیم. پنجاه سال دیگر حرفهاى ما اصلًا معنى ندارد، مىگویند چه مىخواسته بگوید؟ چون آنچه او مختصر گفته با قرائن زمان بوده، ما هم با همان قرائن زمان جواب مىدادیم. پنجاه سال دیگر قرائن از بین مىرود و فقط الفاظ باقى مىماند، در نتیجه معنایش عوض مىشود و اساساً یك چیز دیگر مىشود.
منبع: مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج15 ص : 467