در
بازدید : 128894      تاریخ درج : 1390/2/8
Skip Navigation Links.
Expand خانوادهخانواده
دوران تحصیل تا مرجعیت
اساتید
شاگردان
آثار و تالیفات
رحلت
كمالات اخلاقی
Expand دیدگاه هادیدگاه ها
Expand در كلام دیگراندر كلام دیگران
Collapse در كلام مطهردر كلام مطهر
Expand مباحث علمیمباحث علمی
 

شیخ انصارى كه یكى از مبتكرترین فقهاى صد و پنجاه سال اخیر است، از تمام علماى فعلى كمتر استاد دیده، یعنى دوره استاد دیدنش بسیار كم بوده است. طلبه‏اى بود كه رفت نجف. مختصرى استادهاى نجف را دید. بعد خودش راه افتاد دنبال استادهاى متنوع. رفت مشهد، مدتى در مشهد ماند. خیلى نپسندید. به تهران آمد. تهران هم خیلى نماند، رفت اصفهان. اصفهان كمى بیشتر ماند. آقا سید محمد باقر حجة الاسلام، در این شهر معلم «رجال» بود. در فن «رجال» چیزهایى یاد گرفت. بعد رفت كاشان. سه سال كاشان ماند. نراقیها كاشان بودند. آنجا از همه جا بیشتر ماند. یعنى همه دوره معلم دیدن او اگر حساب كنید به ده سال نمى‏رسد، در صورتى كه دیگران بیست سال و بیست و پنج سال و سى سال معلم دیده‏اند. آقاى بروجردى را اغلب ایراد مى‏گرفتند كه كم استاد دیده، و از نظر ما حسنش همین بود كه خیلى استاد ندیده بود. ایشان هم كم استاد ندیده بود، ده دوازده سال استادهاى درجه اول دیده بود، هفت هشت سال نجف و سه چهار سال اصفهان استاد دیده بود. ولى نجفیها قبولش نمى‏كردند، مى‏گفتند این استاد كم دیده، مثلًا باید سى سال استاد دیده باشد. و به همین دلیل كه كمتر استاد دیده بود، ابتكارش از اغلب آن علما بیشتر بود، یعنى فكر مى‏كرد. مسائلى كه مطرح كرده مسائلى است كه خودش فكر مى‏كرد، چون مجال فكر كردن داشت.ملاك، زیاد استاد دیدن نیست‏ در میان علما افرادى كه خیلى استاد دیده‏اند، من به اینها هیچ اعتقاد ندارم. به همین دلیل اعتقاد ندارم كه خیلى استاد دیده‏اند، همان كه برایشان باعث افتخار است. مثلًا مى‏گویند فلان كس سى سال به درس مرحوم نائینى رفته یا بیست و پنج سال متوالى درس آقا ضیاء را دیده. عالمى كه سى سال یا بیست و پنج سال عمر یكسره درس این استاد و آن استاد را دیده، او دیگر مجال فكر كردن براى خودش باقى نگذاشته؛ دائماً مى‏گرفته، تمام نیرویش صرف گرفتن شده، دیگر چیزى نمانده براى آنكه با نیروى خودش به مطلبى برسد.

مغز انسان، درست حالت معده انسان را دارد. معده انسان باید غذا را از بیرون به اندازه بگیرد و با ترشحاتى كه خودش روى غذا مى‏كند آن را بسازد. و باید معده اینقدر آزادى و جاى خالى داشته باشد كه به آسانى بتواند غذا را زیر و رو كند، اسیدها و شیره‏هایى را كه باید، ترشح نماید و بسازد. ولى معده‏اى كه مرتب بر آن غذا تحمیل مى‏كنند و تا آنجا كه جا دارد به آن غذا مى‏دهند، دیگر فراغت، فرصت وامكان برایش پیدا نمى‏شود كه این غذا را درست حركت بدهد و بسازد. آنوقت مى‏بینید اعمال گوارشى اختلال پیدا مى‏كند و عمل جذب هم در روده‏ها درست انجام نمى‏گیرد.

مغز انسان هم قطعاً همین جور است. در تعلیم و تربیت باید مجال فكر كردن به دانش آموز داده بشود و او به فكر كردن ترغیب گردد.ما در میان استادهاى خودمان، آن استادهایى را مى‏دیدیم ابتكار دارند كه زیاد معلم ندیده بودند. شیخ انصارى كه یكى از مبتكرترین فقهاى صد و پنجاه سال اخیر است، از تمام علماى فعلى كمتر استاد دیده، یعنى دوره استاد دیدنش بسیار كم بوده است. طلبه‏اى بود كه رفت نجف. مختصرى استادهاى نجف را دید. بعد خودش راه افتاد دنبال استادهاى متنوع. رفت مشهد، مدتى در مشهد ماند. خیلى نپسندید. به تهران آمد. تهران هم خیلى نماند، رفت اصفهان. اصفهان كمى بیشتر ماند. آقا سید محمد باقر حجة الاسلام، در این شهر معلم «رجال» بود. در فن «رجال» چیزهایى یاد گرفت. بعد رفت كاشان. سه سال كاشان ماند. نراقیها كاشان بودند. آنجا از همه جا بیشتر ماند. یعنى همه دوره معلم دیدن او اگر حساب كنید به ده سال نمى‏رسد، در صورتى كه دیگران بیست سال و بیست و پنج سال و سى سال معلم دیده‏اند. آقاى بروجردى را اغلب ایراد مى‏گرفتند كه كم استاد دیده، و از نظر ما حسنش همین بود كه خیلى استاد ندیده بود. ایشان هم كم استاد ندیده بود، ده دوازده سال استادهاى درجه اول دیده بود، هفت هشت سال نجف و سه چهار سال اصفهان استاد دیده بود. ولى نجفیها قبولش نمى‏كردند، مى‏گفتند این استاد كم دیده، مثلًا باید سى سال استاد دیده باشد. و به همین دلیل كه كمتر استاد دیده بود، ابتكارش از اغلب آن علما بیشتر بود، یعنى فكر مى‏كرد. مسائلى كه مطرح كرده مسائلى است كه خودش فكر مى‏كرد، چون مجال فكر كردن داشت.به هر حال خیال نمى‏كنم این مسئله جاى تردید باشد كه در آموزش و پرورش، هدف باید رشد فكرى دادن به متعلّم و به جامعه باشد. تعلیم دهنده و مربى هر كه هست (معلم است، استاد است، خطیب است، واعظ است) باید كوشش كند كه [به متعلّم و متربّى‏] رشد فكرى یعنى قوّه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینكه تمام همّش این باشد كه دائم بیاموزید، فرا گیرید و حفظ كنید. در این صورت چیزى نخواهد شد. تعقل همان فكر كردن است، نیروى فكر كردن خود شخص است كه‏ استنباط بكند، اجتهاد بكند، رد فرع بر اصل بكند.

 

منبع : مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏22 ص  528   

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است