آگاهی و درك و فهم سیاسی ایشان در حدی بود كه همه به درك بالای ایشان از مسائل معترف بودند. دشمنشناسی دقیق ایشان بسیار مورد توجه بود. دشمنشناسی یك هنر است و كسی به طور طبیعی دشمنشناس نخواهد شد. حتی اگر كسی دروس حوزه را تا حد اعلا تحصیل كند، لزوماً دشمنشناس نیست. دشمنشناسی، احتیاج به آگاهی و تیزهوشی نسبت به مسائل پیرامون دارد.
سال 49 رهبر معظم انقلاب در منزل شهید موسوی قوچانی، برای جمع محدودی، بحثی داشتند. بعد از اتمام جلسه من به اتفاق ایشان بیرون آمدم؛ ایشان به من فرمودند: "سازمانی كشف شده است به نام مجاهدین خلق؛ از الآن بدانید كه این افراد در اسلامشناسی و در معرفت دینی، مشكل دارند و در آینده نیز به خاطر همین مسأله با مشكلات عمدهای مواجه خواهند شد." آن زمان كه هنوز كمتر كسی از وجود چنین سازمانی اطلاع داشت، رهبر معظم انقلاب با آگاهی كامل، دورنمای فعالیتهای آنها را میدانستند.
گروههای سیاسی كه در ایران فعالیت میكنند، همهی آنها دارای شجرهنامهی كاملی نزد رهبر معظم انقلاب هستند. یعنی اگر كسی بخواهد كاملترین قضاوت یا معرفت را نسبت به هر یك از گروههای سیاسی امروز و دیروز ایران داشته باشد، كسی جز رهبر معظم انقلاب نیست كه میتواند بهترین تفسیر را از عملكرد و شاكلهی آنها داشته باشند.
اگر انسان بینش سیاسی قوی نداشته باشد، دشمنشناس هم نخواهد بود و كسی كه دشمنشناس نباشد خیلی زود فریب میخورد. نمونهی آن هم در تاریخ موجود است. در طول تاریخ علمای بزرگی فریب نیروهای ستمگر و سیاستباز و قلاّبی همدورهشان را خوردند. با همهی تقوی و دانش و معرفتشان، چون دشمنشناس نبودند فریب خوردند. بنابراین باید متوجه بود كه هرچه از عمر انقلاب بگذرد، مسألهی دشمنشناسی، حساستر و مهمتر خواهد شد. طلبه باید هنر دشمنشناسی را در خود تقویت كند. انسانی كه دشمنشناس نیست، در حد قدرتی كه داراست، میتواند به آسانی ملت را در تور دشمن بیندازد؛ بدون اینكه خودش متوجه باشد و چنین قصدی داشته باشد.
آمریكا نسبت به امام و شهید بهشتی نظر خاصی داشت. بعد از تسخیر لانهی جاسوسی در ایران، كنگرهی آمریكا كارتر را احضار كرد و برخورد شدیدی با او نمود و گفت: ایرانی كه دهههای متوالی در اختیار ما بوده، چگونه ما را شكست داد و تحقیر نمود؟ كارتر در جواب میگوید: اگر در ایران سهچیز نبود، من انقلاب ایران را شكست میدادم:
اول: شخص امام خمینی؛ چون من نمیتوانم فكر ایشان را بخوانم و پیشبینی كنم برای فردا چه تصمیمی دارد. برای همین من همیشه باید در حالت دفاع باشم و هرگز نتوانستم در حال هجوم باشم. دوم: حزب جمهوری اسلامی؛ چون تا تصمیم بگیرد، مردم به خیابانها میآیند. سوم: آقای بهشتی؛ چون این فرد را نتوانستم به هیچ شیوهای فریب دهم. نه اهل معامله بود، نه اهل ترس بود و نه فریب میخورد.
از نظر كارتر، اینها عوامل شكست آمریكا از انقلاب اسلامی ایران بود كه منشاء همهی این موفقیتها هم هنر دشمنشناسی است. اصرار ما بر بالا رفتن آگاهی سیاسی طلبه، به این معنا نیست كه ما از طلبه بخواهیم سیاستباز باشد، مطالعه نكند و یا درس نخواند. بلكه منظورمان هوشیاری و آگاهی طلبه از مسائل سیاسی است. چون اگر اینگونه نباشد، فریب خواهد خورد. اگر آگاهی سیاسی بالا نباشد، نمیتوانیم مردم را هدایت كنیم و به آنجایی كه باید، برسانیم.
رهبر معظم انقلاب دارای این اوصاف بوده و هستند. به همین خاطر است كه آمریكا را به لحاظ سیاسی در موضع دفاع نگاه داشتهاند، نه در موضع هجوم. اگر ما در موضع دفاع بودیم، آمریكا با ما رفتار دیگری داشت. اما آمریكا مرتب در حال دفاع است و این مستقیماً مرتبط با شخص رهبر معظم انقلاب و نشأت گرفته از همان قدرت درك سیاسی و دشمنشناسی است.[1]