در
بازدید : 395803      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
مقدمه
خاندان روح الله
ولادت خورشید
Expand كودكیكودكی
Expand دوران تحصیل دوران تحصیل
Expand تشكیل خانواده تشكیل خانواده
آغاز نهضت
قیام 15 خرداد
تبعید و هجرت به نجف
هجرت به پاریس
بازگشت به ایران
پیروزی انقلاب اسلامى
مشكلات مسیر انقلاب
جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و امت
جام زهر
Expand سربازان روح الله سربازان روح الله
Expand رحلت امام خمینى قدس سرهرحلت امام خمینى قدس سره
رهبری آیت الله خامنه ای حفظه الله
Expand اساتید و مشایخ اجازه امام اساتید و مشایخ اجازه امام
Expand شاگردانشاگردان
علماء معاصر امام
Expand روح الله از منظر بزرگان  روح الله از منظر بزرگان
Expand فرازهایی از زندگی فرازهایی از زندگی
Expand خاطرات یارانخاطرات یاران
عوامل موفقیت امام
عناصر موثر در شكل گیری شخصیت انقلابی و معنوی امام
Collapse سجایای علمی و اخلاقی امام سجایای علمی و اخلاقی امام
نامه ها وسفارشات اخلاقی عرفانی امام
Expand دیدگاههادیدگاهها
Expand بزرگان از منظر امام بزرگان از منظر امام
اصل ولایت فقیه
نكته ها
سخنان برگزیده
معرفی آثار
معرفی دیگری از آثارامام خمینی
معرفی مقالاتی با موضوع امام خمینی (ره)
معرفی نرم افزارهای مربوط امام خمینی
معرفی فیلمهایی با موضوع امام (در دست تهیه)
امام خمینی در اینترنت
ضمیمه ها
 

نمونه كامل یك رفتار

حتی در حركت و سكون امام هم، نظم و برنامه ویژه ای حكمفرمایی می كرد، مثلا هنگامی كه می خواستند از جا بلند شوند همیشه دست چپ را به زمین می گذاشتند و از جا بر می خاستند. یا وقتی كه می خواستند برای تدریس بالای منبر بروند ابتدا پای چپ را بر روی پله منبر نهاده با مكثی كوتاه بالا می رفتند و هنگام وارد شدن به منزل، مدرسه و مسجد نیز همیشه ابتدا قدم راست را به داخل می گذاشتند.  (1)

گفته بودم ساعت هشت بیایید

یك روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چكه می كند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست كنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود كه پشت در اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم كه وارد شوم شیر آب را تعمیر كنم. امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت، حالا برو فردا ساعت هشت بیا.  (2)

برنامه منظم هفتگی امام

امام گذشته از نظم و انضباطی كه در مجموعه شئون و كارهای خود داشتند به طور عادی هیچ گاه توجه به كاری موجب تضییع كار دیگرشان و غفلت از آن نمی شد. هر روز عبادت، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعه های گوناگون، گوش كردن به اخبار یا قدم زدن، نرمش و حركتهای ورزشی (كه طبق نظر پزشكان معالج الزاما به منظور حفظ سلامتی خود انجام می دادند).  رسیدگی و پاسخگویی به مسایل شرعی و اجازات و استجازات و قبض وجوهات، ملاقاتها، معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراك، نظافت و استراحتشان هر كدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت. همین نظم هم در برنامه هفتگی شان حاكم بود، مثلا هر صبح جمعه بعد از شنیدن خلاصه اخبار ساعت هشت، آماده و راهی حمام می شدند. توفیق كیسه كشیدن امام در طول سالها نصیب پیر مردی مخلص شد كه كارگر حمام عمومی جماران بود. او هر روز جمعه نزدیك ساعت هشت و پنج دقیقه آماده بود كه با اشاره امام برای كیسه كشیدن وارد حمام شود. استحمام امام معمولا بیش از یك ساعت طول می كشید.  (3)

اگر قراری داشتند عدول نمی كردند

امام نظم خاصی داشتند. كارهایشان در ساعتهایی معین انجام می شد یعنی خیلی دقیق بودند كه در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و راس ساعتی خاص بلند بشوند. اگر كاری داشتند یا با كسی قرار می گذاشتند، از آن هیچ عدول نمی كردند.  یك راز موفقیت امام در این بود كه در همه امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند. آن قدر دقیق و منظم بودند كه واقعا وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می شد همه اهل خانه نگران می شدند كه آقا چرا چند دقیقه دیر كرده اند. یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا كشیده می شدیم و می دیدیم مثلا حاج احمد آقا رسیده و سؤالی از ایشان كرده و این باعث شده كه آقا دیر برسند.  (4)

جدول شبانه روزی

امام برای كار روزانه شان جدولی داشتند كه خود ایشان آن را تهیه كرده بودند، در آن جدول كارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب كه برای نماز شب و راز و نیاز با خدا از خواب بر می خاستند.  (5)

خدا به ما نعمتی داد

وقتی امام خبر شهادت مرحوم حاج سید مصطفی را شنیدند، هیچگونه ناراحتی و نگرانی در چهره ایشان دیده نشد و حتی آنطور كه برادرمان حاج سید احمد آقا تعریف می كردند، امام گفتند: «خدا به ما نعمتی داد و حالا گرفت. »

ایشان خیلی قاطعانه در مقابل این فاجعه بزرگ و مصیبت كمرشكن ایستادگی كردند و در برنامه درس و نماز و مطالعاتشان كوچكترین تغییری به وجود نیامد. حتی برادرمان حاج سید احمد آقا می گفتند امام مشغول مطالعه كتابی بودند كه من فكر كردم با این ضایعه ای كه امروز به وجود آمده و امام یك چنین فرزند عزیزی را از دست داده اند خواه ناخواه نمی توانند، درس مطالعه كنند و شاید برای اینكه خودشان را سرگرم كنند كتابی را جلوی خودشان گذاشته اند، اما بعد كه دقت كردم روی نشانی كه بر روی كتاب گذاشتند دیدم در یك روز حدود سیصد صفحه از آن كتاب را مطالعه كرده بودند.  (6)

نظم در برنامه یك روز

برنامه روزانه امام خیلی منظم است. یعنی برنامه یك روز ایشان را كه تقریبا ضرب در 365 روز بكنیم برنامه سالانه ایشان مشخص می شود، از صبح كه ساعت هفت به طرف دفتر كار و بیرونی خودشان می آیند ملاقاتها شروع می شود.

البته گاهی دكتر یك معاینه از ایشان می كند و یا احیانا افرادی مثل آقای رسولی یا آقای توسلی آنجا هستند كه آقای انصاری برنامه های كارشان را می دهد من در داخل قسمت آقایان نیستم كه بدانم برنامه هایشان چیست ولی مسلما ملاقاتهایی مثل عقد یا دیدارهای خصوصی است، كه بعد از آن ملاقاتهایی است با آقایان سر تا سر كشور یا خانمها یا هر كسی كه كار دارد. وقتی كه كارهای كشوری با امام دارند و وقت قبلی گرفته اند كه با ایشان در میان بگذارند این كارها هست. بعد از این كارها ایشان از آنجا اعت حدود نه از طرف محل كار خودشان به بیرونی بر می گردند موقع قدم زدنشان است. نیم ساعت قدم می زنند تا ساعت نه و نیم می شود بعد به اتاقشان می روند كه یك مقدار مطالعاتی دارند مثل بولتنهای خبری و گزارشاتی كه از سراسر كشور برای ایشان می فرستند كه همه مهر و موم است. خود ایشان همه را باز می كنند و مقید هم هستند كه همه را مطالعه می كنند. مطالعه شان تا یك ربع به ده ادامه دارد یك ربع به ده میوه ای می آورند ایشان میل می كنند كه مختلف است و بستگی به فصل دارد، مثل نارنگی، توت یا كاهو. بعد ایشان می خوابند یعنی ساعت 10/10 دقیقه می روند برای دراز كشیدن و تا ساعت 30/11 می خوابند (البته ما نمی دانیم خدا بهتر می داند كه خواب هستند یا بیدار) ساعت 30/11 دقیقه ایشان بیدار می شوند كه آماده شوند برای برنامه های نماز، یعنی وضو، قرآن و بعد هم نماز و نافله. تا ساعت یك و پنج دقیقه كه می آیند برای ناهار. نماز كه تمام شد، تا یك و پنج دقیقه حدود ده دقیقه وقت دارند كه در آن ده دقیقه اگر از اولادها كسی باشد وقتی است كه با آنها صحبت می كنند، اگر هم نباشد باز ایشان را می بینیم كه مشغول مطالعه هستند كه دنباله مطالعات صبح است. ساعت یك و پنج دقیقه - دقیقا - می آیند طرف خانم برای ناهار، ناهارشان تمام روزها آبگوشت است، آبگوشت لیمو. اگر احیانا یك تغییری در آن بدهند چندان خوششان نمی آید. تنها آبگوشت لیمو را از همه بیشتر خوششان می آید البته اگر برنج یا خورشت هم باشد می خورند. بالاخره یك چیزی می خورند اما بقیه اهل منزل آبگوشت ندارند، چون آبگوشت مخصوص ایشان است. البته از نظر دقتی كه برای غذا خوردن دارند حوله ای را با یك بند به گردنشان می اندازند حوله از بالا تا پایین دامنشان است و نایلون تقریبا محكمی است كه داخل یك نایلون نازك است كه آن را روی حوله می گذارند. همه چیزها باید منظم باشد. همه چیز هم باید دقیق باشد. هیچ كم و كسری از نظر نظم برنامه ناهار ایشان نیست، یعنی اگر احیانا زیر بشقاب آبگوشت تغییر كند ایشان می گویند چرا؟ با این كه زیر بشقاب ارتباطی با غذا ندارد. فقط یك بشقاب زیر كاسه آبگوشت می گذارند كه همان بشقاب همیشگی است. كاسه غذا و قاشقها همه مخصوص خود ایشان است. بعد ناهار را كه میل كردند چند دقیقه ای بعد از ناهار صحبت می كنند خصوصا اگر ما آنجا باشیم یا دخترها و نوه ها باشند كه البته در تمام طول این مدت رادیو همراهشان است و رادیو را گوش می كنند. مكالمات مجلس راگوش می كنند. سخنرانیهای بین ساعت یك تا دو را حتما گوش می كنند. قبل از ساعت دو می روند به طرف اتاق خودشان و اخبار ساعت دو را در اتاق خودشان گوش می كنند.  تقریبا تا بعد از ظهر كه گزارشات خبری را مطالعه می كنند. بعد استراحت می كنند و درست ساعت چهار بلند می شوند و چای میل می كنند. بعد نیم ساعت راه می روند، سر ساعت ایشان قدم می زنند. امام وقتی كه راه می روند ذكر می گویند. البته اگر رادیو مطلب مهمی نداشته باشد، اما اگر یك موقع خاصی از نظر سیاسی یا مسایل كشوری باشد حتما به رادیو گوش می كنند و رادیویی دارند كه بندش بلند است و به مشتشان می اندازند و گاهی همراه رادیو روزنامه می خوانند. گاهی هم تسبیح در دستشان هست ذكر می گویند. البته اینجا است كه گاهی بچه ها (نوه ها) دور ایشان می آیند و دستشان را می كشند و راهشان را كج می كنند و ایشان هم حرفی نمی زنند. البته این در مواقعی است كه نخواهند دقیقا به رادیو گوش بدهند، اما اگر در مواقع خاص باشد هیچ اجازه نمی دهند كه بچه ها دورشان بیایند یا ما صحبتی بكنیم و رادیو را حتما گوش می كنند. ساعت 5/4 كه راه رفتنشان تمام می شود یك چای میل می كنند البته اگر فصل تابستان باشد این برنامه یك مقدار تغییراتی دارد، یعنی این طور نیست كه ساعت چهار ایشان همیشه از خواب بلند شوند، این بستگی به كوتاه و بلند بودن روز دارد. اگر روز بلند باشد و بعد از راه رفتن، ایشان مطالعاتی از اخبار مختلف روزنامه های صبح و عصر دارند از مسایلی كه دقت می كنند سر مقاله است یا سخنرانیهایی كه ایشان نظر خاصی روی آنها دارند و حتما مقید هستند كه خودشان مطالعه كنند. گاهی هم اگر خسته باشند یا ما آنجا باشیم برای اینكه ما خیلی بیكار نمانیم به ما می گویند شما برای من بخوانید. بعضی از مسایل را كه مایلند حتما بدانند و بخوانند برایشان می خوانیم. قبل از غروب باز قرآن می خوانند و بعد از قرآن وضو می گیرند و بعد دوباره قرآن می خوانند و بعد برای نماز آماده می شوند كه نمازشان طبیعتا همراه نافله است. بیشتر اوقات می روند داخل حیاط و زیر آسمان نماز می خوانند مگر اینكه هوا خیلی سرد باشد و ایشان احساس كنند كه نكند سرما بخورند باز بر می گردند به جای خودشان و مشغول مطالعه می شوند. از كتابهایی كه مقیدند مطالعه كنند كتابهای چاپ جدید است كه روی آنها را با دقت نگاه می كنند. به همراه روزنامه و مجله. و از زمانی كه تلویزیون از عصر برنامه دارد دیگر رادیو را تقریبا كنار می گذارند و تلویزیون را تماشا می كنند چه كانال یك و چه كانال دو باشد. بعد از اینكه نماز را خواندند و مطالعاتی كردند یك ربع بیست دقیقه ای را دقیقا یادم نیست كه چه می كنند. شاید گاهی به رادیوهای بیگانه گوش می دهند، تا ساعت هفت بعد از ظهر می شود. اخبار را چنان گوش می كنند كه واقعا فقط جواب سلام ما را می دهند یا خیلی كه صحبت كنند با چشم احوالپرسی می كنند. یعنی باید ما ساكت باشیم و اگر خودمان در اتاق هستیم دیگر حتی با هم نباید صحبت بكنیم چون ناراحت می شوند، ولی حرفی نمی زنند. البته ما ملاحظه می كنیم. بعد از اخبار و گزارشات خبری اگر احیانا مصاحبه و سخنرانی خاصی باشد حتما آنها را گوش می دهند امام طبیعتا از بعضی برنامه ها بیشتر خوششان می آید، مثلا از برنامه خانواده خوششان نمی آید. یك وقت كه من آنجا بودم و برنامه خانواده پخش می شد ایشان نگاه نكردند و تلویزیون را خاموش كردند. من گفتم كه چطور؟ گفتند كه اصلا برنامه خوبی نیست. گفتم چرا؟ گفتند كه خیلی تصنعی است و اصلا خوب نیست. بعد از شنیدن اخبار یك ربع موقع نرمش ایشان است كه دراز می كشند روی زمین و یك شمدی زیر سرشان می گذارند، آن طوری كه طبق دستور دكتر هست كه پایشان را بالا می آورند و پایشان را با زانوهاشان خم و راست می كنند تعداد این نرمشها را هم خودشان می شمارند. ایشان دستور شام را راس ساعت نه می دهند البته تا شام حاضر بشود و برای ایشان بیاورند مقداری طول می كشد كه باز ایشان تلویزیون تماشا می كنند. بعد از شام كارهای خاص خودشان را دارند كه آنها را انجام می دهند كه تا حدود ساعت ده طول می كشد. ساعت ده یا 10/10 دقیقه برای استراحت به اتاق خودشان می روند و ساعت دو نیمه شب برای نماز شب بلند می شوند (باز اینجا ساعات اندكی تغییر می كند، بستگی به فصل دارد. فصلها كه عوض بشود تغییراتی در خواب و بیداری ایشان ایجاد می شود) ساعت تقریبا دو و نیم بیدار می شوند برای نماز شب تا نماز صبح نافله می خوانند بعد از اینكه نماز شب را خواندند یك فاصله ای است تا نماز صبح كه در این فاصله یك قوطی دارند كه در آن استفتائاتی را كه دفتر جواب داده وجود دارد، بعضیهاشان را كه مستقیما باید خود ایشان ببینند دفتر در یك قوطی مقوایی می گذارند و به امام می دهند كه امام در این فاصله به آنها نگاه می كنند و بعد نماز صبح را می خوانند. بعد از نماز صبح استراحتی می كنند تا ساعت شش كه بلند می شوند و نیم ساعتی را قدم می زنند و بعد از آن قرآن می خوانند. صبحانه ایشان را سر ساعت 30/6 دقیقه می برند و ایشان معمولا قبل از ساعت هفت صبحانه شان را میل كرده اند. ساعت هفت دوباره به طرف دفتر خودشان می روند.  (7)

می توانم فكر نكنم

امام در برابر اصرار ما كه از ایشان می خواستیم از خاطرات زندان و تركیه برایمان تعریف كنند منظما هر شب فقط ده دقیقه تعریف می كردند و نه بیشتر، چرا كه این مدت زمان را به این كار اختصاص داده بودند و بعد به رختخواب می رفتند و می فرمودند: «اگر چه خوابم نمی برد اما ساعت خواب است. » من می گفتم: «توی رختخواب كه بیدار هستید بالاخره فكر و اینها هم به سویتان می آید پس برایمان تعریف كنید» ایشان می گفتند: «نه، می توانم فكر نكنم » می گفتم: «اگر نیم ساعت در رختخواب می غلطید، خوابتان هم نمی برد فكر هم نمی كنید؟» می گفتند: «می توانم فكر نكنم ».  من تا آن موقع عظمت آن حرف را نفهمیدم كه چگونه می شود تسلط انسان بر نفسش به حدی باشد كه حتی بتواند فكر هم نكند.  (8)

تغییری در برنامه روزانه خود ندادند

در اواخر جنگ كه برای مدتی تهران مورد تهاجم موشكی دشمن قرار داشت، روزانه گاهی بیش از ده موشك به تهران اصابت می كرد و تعداد زیادی از آنها یك خط منحنی را در شعاعی نزدیك به جماران تشكیل می دادند. اكثر ساكنان تهران و شمیران به شهرهای امن پناه برده بودند. امام علی رغم اصرار فراوان برای جابجایی و حداقل استفاده از پناهگاه به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام كارها و برنامه های روزانه شان كمترین تغییری ندادند.  (9)

نظم امام باور نكردنی است

نظم امام باور نكردنی است، یعنی تا خود آدم نبیند باور نمی كند، مثلا اگر عصر باشد و به ایشان بگوییم چای میل دارید بیاوریم، ایشان به ساعتشان نگاه می كنند و می گویند یك چند لحظه ای مانده یعنی چند ثانیه! ایشان چنین نظمی دارند كه اگردرست یك و ده دقیقه بعد از ظهر در را باز نكنند و به طرف اندرون نیایند همه دلواپس می شوند، به خاطر اینكه كارشان طوری تنظیم شده است كه راس ساعت یك و ده دقیقه در را باز می كنند و می آیند برای ناهار.  سر ساعت و یا بهتر بگویم سر دقیقه به رختخواب می روند، سر دقیقه احیانا غذا می خورند و سر دقیقه بیدار می شوند، ایشان روزی سه بار قدم می زنند، هر بار بیست دقیقه، و اگر وقت تمام نشده باشد، سه تا قدم بیشتر راه می روند، بر می گردند و داخل می شوند، چون معتقد هستند به اندازه آن سه قدم زود بوده مثلا برای داخل شدنشان! نظم ایشان چیز غریبی است و همیشه بوده، یعنی از دوره جوانی شان.  اتفاقا من چند روز پیش برخورد كردم با یك مساله ای كه دیگر دیدم خیلی ایشان انگار دقت دارند، گفتم: «شما مثل اینكه نظم را زیاد كردید، دیگر دقتتان خیلی شده »، امام خیلی جدی گفتند: «نه خیر همیشه این طور بوده!»

ایشان این طور نیستند كه بفرض اینكه من الآن وارد شدم چون دخترشان هستم، حالا بنشینم به صحبت، این در كار نیست، با یك سلام وارد می شویم و می نشینیم چون ایشان یا رادیو گوش می كنند یا تلویزیون نگاه می كنند، یا نامه های رسیده را می خوانند، یا اخبار رسیده را مطالعه می كنند.  یك دقیقه امام بیكار نیستند، حتی در حمام رادیو همراهشان است و یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان است، گاهی چون خیلی دقیق هستند نسبت به جواب مساله، اگر ما مساله ای (سؤالی) داشته باشیم و اگر تلویزیون برنامه خیلی مهمی نداشته باشد، آن را خاموش می كنند و می آیند و ما باید در چند لحظه مطالب را جور كنیم و مطرح كنیم و جواب بگیریم.  آن هم به خاطر اینكه وقت تلف نشود.  من می توانم با اطمینان بگویم كه ایشان اصلا وقت تلف شده ندارند.  (10)

ورزش را رها نمی كردند

شبی امام دراز كشیده بودند و داشتند طبق برنامه، ورزش و نرمش انجام می دادند. از تلویزیون هم برنامه ای پخش می شد كه امام به آن نگاه می كردند. از بالای سرشان كه نگاه كردم دیدم در عین اینكه دارند حركات نرمش شان را می شمارند، به تلویزیون هم نگاه می كنند. برنامه ایشان اینگونه نبود كه در این مواقع به خاطر دیدن تلویزیون، برنامه ورزش را رها كنند. ایشان طبق برنامه چون زمان، زمان نرمش بود این كار را دنبال می كردند.  (11)

هر مرتبه نیم ساعت قدم می زدند

امام روزی سه مرتبه و هر بار حدود نیم ساعت قدم می زدند این اوقات عبارت بودند از صبحها ساعت هفت تا هفت و نیم و نه تا نه و نیم و بعد از ظهرها ساعت چهار تا چهار و نیم.  (12)

راه رفتن ایشان با ذكر تنظیم می شد

امام در طول زندگی خود غیر از برنامه ذكرهایی كه داشتند، سه بار قرآن می خواندند. ذكرهای ایشان با برنامه راه رفتنشان تنظیم شده بود و مثلا اگر می خواستند نیم ساعت راه بروند، این نیم ساعت را به ذكر گفتن مشغول بودند و هنگامی كه ذكرشان تمام می شد، از راه رفتن نیز باز می ایستادند. یعنی نیم ساعت راه رفتن ایشان با ساعت تنظیم نمی شد بلكه با ذكرهایشان تنظیم می شد.  (13)

نظم حتی در سلول انفرادی

وقتی پس از دستگیری امام در شب پانزده خرداد ایشان را به تهران بردند مدت نوزده روز آقا را در یك محلی نگه داشتند. سپس به مدت 24 ساعت به یك سلول انفرادی بردند. خود امام می فرمودند طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم ساعت طبق روال همه روزه ام در آنجا قدم زدم.  (14)

بعد از نماز صبح قدم می زدند

پیاده روی و قدم زدن امام مشهور است. بارها گفته اند و نوشته اند. بنده هم اطلاع داشتم كه امام هیچ گاه قدم زدن و پیاده روی را ترك نكرده اند. در ایام جوانی با دوستان خود اغلب روزها به باغهای اطراف قم می رفتند و ضمن تفریح سالم مباحثه هم می كردند.  بیشتر روزها تا بعد از ظهر در بیرون بوده اند و از هوای آزاد و فضای باز استفاده می كردند. قسمتی از اینها مربوط به ایام خفقان عهد رضاخانی و قسمتی هم خواست خود آنها بوده است كه مانند فلاسفه مشایی قصد داشتند در حال گردش و تفریح و در فضای باز درس بخوانند و مباحثه كنند، یا صرفا قدم بزنند و پیاده روی كنند. در قم می شنیدم كه می گفتند آقای حاج آقا روح الله هر صبح زود بعد از نماز صبح و خواندن تعقیبات تا طلوع آفتاب در باغ جنب خانه شان یا در زمین پشت باغ مشغول قدم زدن است.  خانه امام در قم واقع در محله یخچال قاضی، و آخرین خانه بود. بعد از خانه، باغ انار و انجیر و بعد از آن زمین هموار بود. ما آن را دیده بودیم. می گفتند امام با اجازه صاحب باغ در تابستان و زمستان صبحها در این باغ و آن زمین هموار تاطلوع آفتاب مشغول قدم زدن است. هنگامی كه امام دچار ناراحتی قلب شدند و ایشان را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بستری كردند، روزنامه ها نوشتند روزی امام از پنجره نگاه به زمین پر برف بیرون بیمارستان كرده، و گفتند اگر دكتر اجازه می داد می خواستم قدری روی این برفها راه بروم! اصرار امام به قدم زدن و پیاده روی در هر حال را اطلاع داشتم كه همیشه صبحها و عصرها حداقل نیم ساعت آن را معمول می دارند، و در همان حال هم روزنامه یا مجله می خوانند یا نامه ها را مطالعه می كنند و بیكار نبودند، ولی وقتی در سال 1347 به نجف اشرف رفتم و خدمت امام رسیدم دیدم حیاط خانه ایشان تقریبا بیست متر مربع بیشتر نیست. پیش خود گفتم امام در این حیاط كوچك با دیوارهای بلندی كه دارد آن هم در هوای گرم نجف چطور می تواند قدم بزند؟ این فكری بود كه درست نمی توانستم جوابی برای آن بیابم، تا این كه روزی خانم دباغ نماینده مجلس شورای اسلامی كه مدتی را افتخارا در خانه امام خدمت كرده بود، ضمن نطق پیش از دستور خود گفت: امام هیچ گاه قدم زدن را ترك نكرده اند، حتی در نجف اشرف كه حیاط خانه شان بسیار كوچك بود، از پشت بام برای قدم زدن استفاده می كردند! تردیدم برطرف شد زیرا می دانستم كه شت بامهای نجف با دیوار بلند محدود است، به طوری كه شخص ایستاده دیده نمی شود. همین نیز باعث شده بود كه امام صبح و عصر هر روز قدم زدن معمول خود را از حیاط كوچك منزل اجاره ای شان به پشت بام منتقل كنند.  (15)

ساعت قدم زدن دیر شد

ما جلسه ای خدمت ایشان داشتیم نشسته بودیم. بحث ما طول كشید. زیاد صحبت كردیم، وسط صحبت، امام یك وقت به ساعت نگاه كردند، فرمودند كه ساعت قدم زدن دیر شد. راس ساعتی كه پزشكان به ایشان می گفتند باید قدم بزنید ایشان بلند می شدند و قدم می زدند.  (16)

من هم كار خودم را می كنم

یك بار مرحوم آقای اشراقی تعریف می كردند: «گفتیم آقا! پلیس فرانسه ناراحت است. آنها این واهمه را دارند كه مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تامین كنند. »

اما امام می فرمودند:

آنها به وظیفه خود عمل كنند. من هم كار خودم را می كنم.

بالاخره هم پلیس فرانسه مجبور شد كه بر تعداد نگهبانها و مراقبان بیفزاید. و امام هم دست از برنامه روزانه قدم زدن خود برنداشتند و تا آخرین روز حیات خود نیز آن را ادامه دادند. حال آنكه من، كه پزشك مستقیما دستور داده بود كه پیاده روی داشته باشم، تنها برای مدتی این برنامه را رعایت كردم. اما امام به محض اینكه تشخیص دادند كه این برنامه، عمل مفیدی است، آن را انجام دادند و پیگیری كردند.  (17)

نماز شب

خواب امام در ساعت معینی شروع می شد. ایشان راس ساعت دو نیمه شب جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند.

در طول مدتی كه امام در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت درمانی قرار داشتند و علی رغم اینكه پزشكان به منظور خواب رفتنشان به ایشان دارو داده بودند لیكن امام به همان شكل، راس ساعت دو نیمه شب از خواب برخاسته و جویای وقت مربوط به اقامه نماز شب می شدند و این نشانی از نظم و ترتیب و دقت عمل در برنامه ریزیهای زندگی ایشان بود.  (18)

امام به وقت از خواب بر می خاست

معمولا ایشان صبحها پس از كار و فعالیت روزانه، یعنی ساعت 30/10 یا 45/10 خواب قیلوله داشتند و حدود سه ربع ساعت می خوابیدند و سپس بیدار می شدند و این طول خواب نه یك دقیقه زیاد می شد و نه یك دقیقه كم. وقتی كه ایشان از خواب بیدار می شدند، ما از روی تله مانیتور متوجه می شدیم كه ضربان قلبشان كمی تغییر می كرد و حتی برای بیدار شدن، ساعت هم زنگ نمی زد زیرا امام به وقت، خواب می رفتند و به وقت، از خواب بر می خاستند.  (19)

نظم در تشرف به حرم

در یكی از سفرهایمان به عراق با عده ای از طلاب و فضلا پس از نماز مغرب و عشاء در صحن حضرت امیر المؤمنین نشسته بودیم.  وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند ساعت را نگاه كردند، اختلاف ساعت پیش آمد. ساعت صحن حضرت امیر هم كه عربی بود ساعت دو و نیم (پس از مغرب) را نشان می داد كه با ساعت آقایان پنج تا هفت دقیقه فرق داشت. در همین وقت بود كه امام از در قبله وارد صحن شدند. یكی از اساتید نجف كه آنجا بود گفت ساعتهایتان را میزان كنید، الآن دو و نیم ساعت از شب می رود و این سیزده سال است (سال سیزدهم اقامت امام در نجف) كه هر شب امام در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند.  (20)

نظم در زیارت

ایامی كه ما در نجف بودیم ساعتمان را با كارهای امام تنظیم می كردیم، یعنی آن موقعی كه ایشان كاری انجام می دادند ما می فهمیدیم كه ساعت چند است. امام دو و نیم ساعت پس از مغرب از منزل بیرون می آمدند و سه ساعت از شب گذشته، بدون كم و زیاد، به حرم می رفتند و این اواخر كه مامورین امنیتی مراقب ایشان بودند خیالشان راحت بود، امام كه داخل حرم می شدند مامورین پی كار خود می رفتند، چون می دانستند امام چه ساعتی بیرون می آید، همان وقت بر می گشتند.  (21)

یك برنامه مرتب و همیشگی

برای بنده كه تا حدودی شاهد برخی از عبادات امام بوده ام چیزی كه قابل توجه می نمود مداومت و دقت در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون كم و زیاد بود. امام تقریبا هر شب در ساعت معینی به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند و در اوقات زیارتی حضرت سید الشهدا به كربلا می رفتند و این عمل یك برنامه مرتب و همیشگی بود.  (22)

نظم روزانه در پاریس

امام در پاریس علاوه بر سخنرانی و دیدار با دانشجویان و دیگر اقشار مردم كه هر روز به دفعات انجام می یافت، شخصا موارد زیر را در برنامه روزانه كار خود داشتند: نوشتن پاسخ استفتائات و سؤالات شرعی، مطالعه متن ترجمه شده اخبار، گزارشات و تحلیلهای مهم روزنامه های خارجی، مطالعه و بررسی اخبار و گزارشات واصله از ایران مربوط به رویدادهای انقلاب و وقایع كشور، ملاحظه نامه های شخصیتهای سیاسی و مذهبی داخل و خارج كشور و نوشتن پاسخ نامه های مهم، ملاقاتهای خصوصی با افراد مختلف، مصاحبه و پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی، نوشتن پیامها و اعلامیه ها در مقاطع و جریانات انقلاب، انجام فرایض و نوافل و قرائت روزانه یك جزء قرآن در هشت وقت منظم، دیدار با خانواده و اعضای بیت.  (23)

كسی كه كارش ضابطه دارد

امام همیشه می گفتند: كسی كه كارهایش چهارچوب و ضابطه ای دارد، كار بیهوده نمی كند و در نتیجه به زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود.  (24)

انگار حادثه ای رخ نداده است

در این یازده سالی كه در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد كه حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود كه امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد كه به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شركت می كردیم، لكن امام در همان لحظات حساسی كه بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر كرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را موشكافی می كردند كه انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است.  همان روز كه فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه درسی امام كوچكترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور كردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه كه درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل كرده بودند اعتراض كردند كه از تعطیلی درسها و ركود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع كنند و خود نیز وقتی بر كرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند كه كان لم یكن شیئا مذكورا.  (25)

حضور به موقع در درس

گاهی اوقات كه شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی بی نظم بودند رنج می بردند و كرارا به مناسبتهایی این نكته را به شاگردان درس گوشزد می كردند كه در دنیا كسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بكشند كه در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند.  (26)

با تقسیم وقت كارها بركت پیدا می كند

امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می كردند كه صاحب جواهر برای نوشتن «جواهر» برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان آقا زاده ای داشتند كه اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد. مراسم تشییع جنازه او یك روز به تاخیر افتاد. شب جنازه را در اتاقی گذاشتند صاحب جواهر آن شب در كنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری كه هر شب می نوشتند همان جا نوشتند. امام بعد از این نقل تاكید می كردند كه آقایان باید، هم زحمت بكشید و هم كارها را تنظیم كنید كه با منظم بودن و تقسیم وقت، كارها بركت پیدا می كند.  (27)

به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند

امام در یكی از تابستانها كه در تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله سید ابو الحسن رفیعی قزوینی شركت می كردند. آقای رفیعی در مسجد جمعه تهران برای نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودند، اما منظم نمی آمدند. یك روز كه آقای رفیعی دیر كردند امام بلند شدند و به مردمی كه در آن نماز جماعت شركت كرده بودند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیایید. این جوری كه ایشان غیر مرتب می آیند وقت بسیاری از مردم ضایع می شود. همه با هم به آقا بگوییم كه مرتب تشریف بیاورند. » بعد از آن آقای رفیعی تشریف آوردند و شروع كردند به نماز. نماز كه خوانده شد، یك نفر به آقا گفت: یك سید جوانی به مردم می گفت كه به آقا بگوییم مرتب بیاید، ایشان تقریبا به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت. آقای رفیعی فرمودند: «آن سید كی بود؟» آن شخص امام را كه آن طرف نماز می خواندند نشان داد. همین كه چشم آقای رفیعی به امام افتاد، فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند مردی هستند بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوی و منظم و مهذب. حق با ایشان است! اگر یك وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز بخواند» .  (28)

موقع تفریح باید تفریح كنی

امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم، می گویند: «به جایی نمی رسد چون باید موقع تفریح، تفریح كنی. » این مساله را به پسر من جدی می گویند. و این نقل قول از خود امام است چون در حضور من مكرر به پسر من می گفتند: «من نه یك ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یك ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم. » یعنی هر وقتی را برای چیز خاصی قرار می دادند و به پسر من هم این نصیحت را می كنند كه تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمی توانی خودت را برای تحصیل آماده كنی.  (29)

در ساعت تفریح درس نخوانید

به یاد دارم كه امام همیشه می گفتند كه در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نكنید. هر كدام در جای خود. همچنین می گفتند كه از زمان كودكی به یاد دارند كه خودشان هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نكرده اند و این دو لازم و ملزوم یكدیگرند.  (30)

امام قبل از همه به درس می آمدند

وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم كمتر اتفاق می افتاد كه من مقداری زودتر به درس بروم كه هنوز ایشان تشریف نیاورده باشند. غالبا من و اكثر طلاب كه به مسجد می رفتیم می دیدیم كه امام قبل از همه تشریف آورده اند، روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند.  (31)

درس امام فقط دو روز تعطیل بود

مهمترین ویژگی امام نظم ایشان بود. من در طول تحصیلاتم احدی را مانند ایشان جدی و مرتب ندیدم. هیچ گاه اتفاق نیفتاد كه بدون مطالعه قبلی درس بگویند. فوق العاده به درس مقید بودند، برای مثال وقتی یك دوره اصول را در مسجد سلماسی قم شروع فرمودند كه چهار سال و نیم طول كشید، در طول این مدت غیر از روزهای تعطیل سال ایشان فقط دو روز درس را تعطیل كردند كه یك روز آن را كسالت داشتند.  (32)

روح الله، روح الله است

بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم همیشه سر ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شدند.  حتی آن ایام كه در مسجد سلماسی قم تدریس می فرمودند. بعضی از شاگردان پیش از درس امام در جلسه درس دیگری حاضر می شدند، از این روی گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه می شدند. ایشان ناراحت می شدند و گاهی تذكراتی می دادند. معروف است خود امام در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات درس اساتیدشان حاضر می شده اند. مرحوم آیت الله شاه آبادی (استاد اخلاق امام) در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بودند: «روح الله واقعا روح الله است، نشد یك روز ببینم كه ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آن كه بسم الله درس را بگویم حاضر بوده است » .  (33)

حتی یك دقیقه تاخیر نمی كردند

یكی دیگر از خصوصیات امام این بود كه به كلاس درس خیلی اهمیت می دادند، به طوری كه خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند. حتی یك دقیقه هم تاخیر نمی كردند. ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می كردند، در یكی از روزها ساواك به مدرسه حمله كرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول سر وقت حاضر شد، وقتی ما با این صحنه روبرو شدیم فكر كردیم كه امروز كلاس تعطیل می شود اما بر خلاف تصورمان امام روی زمین در صحن حضرت معصومه (س) نشستند و مشغول درس دادن شدند.  (34)

باید سر موقع حاضر باشید

كارهای امام بسیار دقیق و منظم بود. یك بار در مورد درس فرمودند: «اگر برای درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید جای دیگر هم مسجد هست. » حتی آن روزی كه خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادیم و اجازه گرفتیم كه برای كارهای دفن به كربلا برویم فكر می كردیم كه امام نماز نمی روند. ولی دیدیم كه سر وقت نماز به مسجد رفتند و حتی مطالعات و قرآنی را كه هر روز می خواندند طبق روزهای قبل خواندند و به گفته حاج احمد آقا از كتابی كه جزو دوره مطالعاتی ایشان بود عصر شهادت حاج آقا مصطفی هفتاد صفحه خوانده بودند.  (35)

گناه دیگر تو بی نظمی است

روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی كه سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیما خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم كفشهایم خاكی. امام همان طور كه در حیاط قدم می زدند، اخمی كردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت. » امام گفتند: «تو دو گناه كردی. یكی اینكه ریا كار هستی و می خواهی بگویی كه من آن قدر استطاعت مالی ندارم كه یك جفت كفش بخرم، گناه دیگر تو بی نظمی است كه خلاف شرع و قانون اسلامی است. » من گفتم: «اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند» . امام فرمودند: «اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی » .  (36)

امام بلافاصله رد امانت می كردند

امام هیچ گاه كار امروز را به فردا موكول نمی كردند. در زندگی ایشان هر چیز سر جای خود قرار داشت و هر كاری دور از شتابزدگی و عجله و بدون تاخیر در موعد مقرر آن انجام می شد با كثرت كارها و تعدد امور و گزارشها و چیزهای دیگر هیچ نشانه ای از شلوغی و تراكم و كارهای بجا مانده در زندگی ایشان مشاهده نمی شد. هیچ چیز در آنجا گم شده نبود. كتاب، لباس، قلم، رادیو و سایر وسایل شخصی هر كدام جای معینی داشتند اگر امانتی وجود می داشت یا چیزی باید به مسؤول آن تحویل داده می شد، امام در اولین فرصت و بدون فوت وقت و سریع به اداء و انجام آن مبادرت می ورزیدند. بسیار اتفاق می افتاد كه یك كتاب فقهی مورد نیاز ایشان قرار می گرفت، ما آن را فراهم و تقدیم می كردیم، فردا صبح انگار كه بهترین كار و اولین كارشان این بود كه كتاب را به آورنده باز گردانند.  (37)

عنایت ویژه امام به آیت الله خامنه ای

وقتی امام مطلع شدند آیت الله خامنه ای اول وقت یعنی ساعت هشت برای ملاقات در دفتر حضور یافته اند به ما دستور دادند كه شما كارهایتان را بگذارید برای بعد، و بدین ترتیب بر خلاف معمول اول ملاقات ایشان انجام شد و بعد از آن ما مشغول كارمان شدیم در حالی كه امام در برنامه خود هیچ گاه تغییری نمی دادند و حتی در روزهایی كه احیانا به دلیل كسالت و یا سردی شدید هوا و یخبندان به اتاق كارشان نمی آمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگیشان مشرف شویم تا به هر صورت كارهای دفتر و مراجعین مربوطه تاخیر و تعطیل نشود، و این عنایت ویژه امام نسبت به آیت الله خامنه ای بود.  (38)

اگر ساعتمان عقب باشد

نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و كار پلیسهای فرانسه هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجره اتاقم كه در منزل امام بود می دیدم كه هنوز در منزل امام باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه كنند پلیسها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب بود.  (39)

 

 

 

پی نوشت ها:

 

1. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - ج 1.

2. حسن سلیمی - از اعضای دفتر امام.

3. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

4. فریده مصطفوی.

5. حجة الاسلام و المسلمین انصاری كرمانی - روزنامه رسالت - 9/3/72.

6. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پیام انقلاب - ش 183.

7. زهرا مصطفوی.

8. فاطمه طباطبایی - ندا - ش 1.

9. حجة الاسلام و المسلمین انصاری كرمانی.

10. زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 148.

11. زهرا مصطفوی.

12. سید رحیم میریان.

13. حجة الاسلام و المسلمین توسلی.

14. دكتر محمود بروجردی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 3.

15. حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی - امام خمینی در آئینه خاطره ها - ص 55.

16. آیت الله خامنه ای.

17. حجة الاسلام و المسلمین نصر الله شاه آبادی - پا به پای آفتاب - ج 3- ص 264.

18. حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی - روزنامه جمهوری اسلامی - ویژه اربعین سال 68.

19. دكتر پور مقدس (از پزشكان معالج امام) - پاسدار اسلام - ش 96.

20. حجة الاسلام و المسلمین سید عبد الحمید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

21. حجة الاسلام و المسلمین ناصری - ماخذ پیشین.

22. آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

23. كوثر - ج 2.

24. فاطمه طباطبائی.

25. حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پاسدار اسلام - ش 1.

26. ماخذ پیشین.

27. آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

28. آیت الله حسین نوری - گلهای باغ خاطره.

29. زهرا مصطفوی.

30. عاطفه اشراقی (نوه امام) - زن روز - ش 1267.

31. حجة الاسلام و المسلمین سید عبد المجید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

32. حجة الاسلام و المسلمین سید علی غیوری - روزنامه رسالت 14/4/68.

33. آیت الله بنی فضل. حوزه - ش 49.

34. آیت الله حسین نوری همدانی - زن روز - ش 851.

35. حجة الاسلام و المسلمین ناصری - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

36. زهرا اشراقی (نوه امام) - ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/3/69.

37 و 38. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

39. مرضیه حدیده چی.

 

 

منبع برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)، رجائی، غلامعلی ؛ به نقل از : hawzah.net

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است