مرتضی مطهری به مدت 15 سال در قم اقامت كرد. وی در این مدت با تكیه بر تلاش خستگیناپذیر علمی و همچنین آشنایی با اساتید برجسته حوزه، خیلی زود مشهور شد و به عنوان یكی از فضلای حوزه علمیه قم مطرح شد. مهمترین اساتیدی كه در جهت تكوین و شكلدهی شخصیت او تلاش كردند، عبارتند از: امام خمینی (ره) ، آیت الله بروجردی ، حاج میرزا علی آقا شیرازی، مرحوم میرزا مهدی آشتیانی، علامه محمدحسین طباطبایی ، آیتالله سید محمد محقق داماد و آیتالله سید احمد خوانساری.
آغاز راه
مرتضی مطهری در دوازدهم جمادی الاولی 1338 قمری (دوازدهم بهمن سال 1298(1) شمسی) در قریه «فریمان» ـ كه بعدها به شهرستان تبدیل شد ـ چشم به جهان گشود. پدر او شیخ محمدحسین مطهری كه تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانده بود، یكی از روحانیون برجسته و معظم فریمان بود. مرتضی، دروس مقدماتی را كه غالبا آشنایی با قرآن مجید و دیگر تعلیمات ابتدایی بود، با شور و شوق زیادی پشت سر نهاد. درباره علاقه وافر ایشان به تحصیل در دوران كودكی، خاطرهای از پدرشان نقل میشود كه در خور توجه است. او میگوید: یك روز صبح بسیار زود، دیدم مرتضی در بستر خود نیست، همه جا را جستجو كردیم و بعد، ذهنم به طرف مكتب خانه رفت. وقتی به آنجا رفتم، دیدم مرتضی پشت در بسته مكتب خانه خوابش برده است. او به شوق درس، صبح بسیار زود از خانه بیرون آمده بود و وقتی متوجه میشود كه خیلی زود به مكتب خانه آمده، همان پشت در دراز میكشد و به خواب میرود. [پس او را برداشتم و به خانه آوردم].
در دوازده سالگی راهی شهر مقدس مشهد شد. این سالهای سیاه با اختناق و فشار حكومت رضا خان ـ خصوصا تحقیر و اهانت شدید به دین و مظاهر آن، همچون علما و حوزههای دینی ـ همراه بود. گروهی از روحانیون لباس را كنار نهادند و برای رهایی از این فشار تن به سازش با محیط دادند. در چنین شرایطی، نوجوانی چون مرتضی مطهری با خود پیمان بست كه به دنبال فراگیری علوم و معارف دینی باشد و تسلیم فشار موجود نشود. او پنج سال از حساسترین لحظات زندگی خود را در مشهد گذراند و در سال 1316 هـ.ش برای ادامه فراگیری بیشتر مسائل دینی عازم قم شد زیرا حوزه علمیه مشهد با وجود برخورداری از اساتید ممتاز، دچار ركود و سستی گشته و زیر فشار اسلامزدایی رضاخانی ناتوان شده بود.
سالهای زندگی در قم
هنگامی كه او روانه قم شد، این شهر نیز وضعیت مطلوبی نداشت اما مقاومت و تدبیر مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی، حوزه علمیه را در برابر ضربات رژیم حفظ كرده بود. یك سال پس از مرگ آیتالله حائری ، ریاست حوزه را آیتالله سید محمد خوانساری، آیتالله سید صدرالدین صدر و آیتالله سید محمد حجت بر عهده گرفتند كه هر كدام با داشتن ویژگیها و امتیازات برجستهای مورد توجه شدید دانشجویان علوم دینی و روحانیون بودند. آیتالله صدر، اهل مدارا و دوراندیشی بود و در عین حال از حركتهای سیاسی، دفاع و پشتیبانی میكرد. آیتالله حجت كوهكمرهای ، مرد درس و نظم و انضباط تحصیل بود و آیتالله خوانساری، مرد قیام و مبارزه بود. اجتماع این ویژگیها تعادل و توانمندی حوزه قم را افزایش میداد. مرتضی مطهری كه ذاتا فرد آزاد و آزادیخواهی بود ، روش آیتالله خوانساری را ترجیح میداد. «آقای مطهری ماندد هر مرد آزادهای، شیفته این دلاوری توأم با پارسایی و تقوا بود» (2)
اما شخصیت ویژه استاد مطهری نشان داد كه او برای تكامل روحی و شخصیتی خود، از ویژگیهای هر سه مرجع و دیگر مراجع و اساتید بزرگ كمال بهرهبرداری را كرد. مرتضی مطهری به مدت 15 سال در قم اقامت كرد. وی در این مدت با تكیه بر تلاش خستگیناپذیر علمی و همچنین آشنایی با اساتید برجسته حوزه، خیلی زود مشهور شد و به عنوان یكی از فضلای حوزه علمیه قم مطرح شد. مطهری تا سال 1322 دروس ادبیات، منطق، سطوح متوسط و عالی فقه و اصول را آموخت و در سال 1323 به طور جدی به آموختن فلسفه پرداخت. به طور كلی، او در سالهای زندگی در قم به آموختن، بیش از هر چیزی دیگر اهمتی داد: «تلاش او در قم این بود كه چگونه باید آموخت و خود را ساخت». (3)
مهمترین اساتیدی كه در جهت تكوین و شكلدهی شخصیت او تلاش كردند، عبارتند از: امام خمینی (ره) ، آیت الله بروجردی ، حاج میرزا علی آقا شیرازی، مرحوم میرزا مهدی آشتیانی، علامه محمدحسین طباطبایی ، آیتالله سید محمد محقق داماد و آیتالله سید احمد خوانساری. در این میان استاد مطهری به چهار تن از اساتید، بیش از اندازه توجه داشته و واقعا مفتون شخصیت و مقام علمی و معنوی آنها شده بود. حضرت امام خمینی (ره) كه طلبههای جوان را جذب میكرد و با دغدغه اصلاح حوزه، (4) با بینش عمیق ، ضعفها و كاستیهای حوزه را تجزیه و تحلیل میكرد، بیش از هر فرد دیگری بر مرتضی تأثیر نهاد. امام خمینی (ره) كه عضو شورای مصلحتی ، مركب از حاج سید احمد زنجانی، شیخ ابوالقاسم اصفهانی، مرتضی حائری ( فرزند شیخ عبدالكریم) حاج آقا باقر سلطانی، حاج سید محمود روحانی ، سید زینالعابدین كاشانی و آقا ریحانالله گلپایگانی بود، از مرتضی مطهری ـ شاگرد فاضل خود ـ دعوت به همكاری كرد و ایشان نیز با شورا بسیار همكاری كردند. استاد مطهری به مدت دوازده سال از محضر امام خمینی (ره) كسب فیض كرد و به غیر از درس اخلاق، عرفان و فلسفه ملاصدرا را نیز نزد ایشان آموخت. البته اسفار ملاصدرا را به طور خصوصی و با حضور حاج شیخ مهدی حائری یزدی، حاج آقا رضا صدر و آقای منتظری و چند تن دیگر، از محضر امام كسب كردند.
استاد مطهری در مورد درس اخلاق امام میگوید: «اما درس اخلاقی كه بوسیله شخصیت محبوبم در ظهر پنجشنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمی، مرا سرمست میكرد .... بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگری كه در طی دوازده سال از استاد الهی فرا گرفتم ، انعقاد یافت». (5) استاد بزرگوار علامه طباطبایی ، فرد دیگری است كه روح و جان مطهری را جلا میبخشید. استاد مطهری، فلسفه بوعلی و نیز بررسی فلسفه مادی را نزد ایشان آموخت. استاد مطهری كه همواره نزد علامه طباطبایی با فروتنی و ادب رفتار میكرد، در كلام و گفتار نیز حق او را چنین ادا مینماید: «این مرد واقعا یكی از خدمتگزاران بسیار بسیار بزرگ اسلام است، او براستی مجسمه تقوا و معنویت است. در تهذیب نفس و تقوا مقامات بسیار عالی طی كرده. من سالیان دراز از فیض محضر پر بركت این مرد بزرگ بهرهمند بوده و الان هم هستم ... او مرد بسیار عظیم و جلیلالقدری است ... مردی است كه صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افكار او را تجزیه و تحلیل كنند و به ارزش او پی ببرند». (6) این نكته قابل توجه است كه چنین روحیاتی در حوزههای دینی و بین علمای ربانی جلوه بیشتری دارد. این گونه تجلیل نمودن از استاد، شاگرد را تا رسیدن به مرز كمالات علمی و معنوی استاد به تلاش برمیانگیزد و امیدوار میكند. یكی دیگر از علمایی كه بر استاد مطهری تأثیر عمیق گذاشته بود، میرزا علی شیرازی بود. استاد مطهری كه حقیقتا از طریق این استاد بزرگ با نهجالبلاغه آشنا شده بود، درباره وی میگوید: «یادی از استاد خودم ـ عالم جلیلالقدرـ مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی ـ اعلی الله مقامه ـ كه از بزرگترین مردانی بودكه من در عمرخود دیدهام و به راستی نمونهای از زهاد و عباد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود كه در تاریخ خواندهایم ... در تابستان سال 21 من از قم به اصفهان رفتم و برای اولین بار در اصفهان با آن مرد بزرگوار آشنا شدم و از محضرش استفاده كردم. البته این آشنایی بعد تبدیل به ارادت شدید از طرف من و محبت و لطف استادانه و پدرانه از طرف آن مرد بزرگ شد... از خود و خودی رسته و به حق پیوسته بود». (7)و(8)
استاد مطهری همچنین فقه و اصول را نزد آیتالله العظمی بروجردی آموخت ، حتی برای درك فیض محضر او به بروجرد میرفت و از شاگردان ممتاز آیتالله بروجردی بود . استاد مطهری درباره ایشان میگوید : « این مرد به راستی یك فقیه ممتاز و مبرز بود . بر همه این رشتهها از تفسیر و حدیث و رجال و درایه و فقه " شیعه " و سایر فرق اسلامی احاطه و تسلط داشت ... مردی بود در حقیقت با تقوا و به راستی موحد... او كسی بود كه اساسا توحید را در زندگی خودش لمس میكرد . یك اتكا و اعتماد عجیبی به دستگیری خدا داشت » (9) استاد مطهری علاوه بر كسب بهره علمی و معنوی از این اساتید بزرگ و برجسته ، از مسائل سیاسی روز آگاه بود و سعی میكرد با حضور فعال و زنده در بطن امور سیاسی ، از آنها فاصله نگیرد .
در اولین سند از مجموعه اسناد ساواك درباره استاد مطهری – كه گزارش مختصری از زندگینامه اوست و حتی به خط و مشی سیاسی استاد اشاره میكند – ساواك او را فردی میداند كه " مشرب مصدقی " دارد و به زعم آن ، مصدق یك " وطنپرست " بوده است . استاد مطهری چندین بار با آیتالله كاشانی دیدار كرد . همچنین در آن سالها كه جوانان پر شور و انقلابی فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی میرلوحی ( معروف به نواب صفوی ) اجازه ندادند كه آزادیخواهی و مبارزه تنها به نام ماركسیستها و ناسیونالیستها ( ملیگرایان ) رقم بخورد و حماسههای اسلامی و شهادتطلبیهای بی شمار بزرگان اسلام را كه در خلال مبارزات آشكار و پنهان حاصل شده بود ، به یاد مردم میآوردند ، استاد مطهری با آنان همدل و همنوا بود : « شهید مطهری با فدائیان و افكارشان هماهنگ بود . بارها از شهید نواب میشنیدم كه با احترام از آقای مطهری یاد میكرد و از احوال او جویا میشد » . (10) حتی در مشكلاتی كه فدائیان اسلام با آیتالله بروجردی داشتند و عمدتا به اختلاف در شیوه مبارزه برمیگشت نه در هدف مبارزه ، استاد مطهری دلسوزانه نواب و دوستانش را راهنمایی میكرد و از آنها میخواست به موقعیت و جایگاه آیتالله بروجردی توجه داشته باشند و آنها كه به استاد مطهری بسیار علاقهمند بودند و به او احترام میگذاشتند ، به خواستههای او عمل میكردند : « فدائیان و مخصوصا نواب و واحدیها خیلی برای مرحوم مطهری كه از فضلای نامی حوزه و مرد بسیار نرم و گرم و در كار آنها هم هماهنگی داشت ، احترام قائل بودند » . (11) سعی و تلاش در روی آوردن به مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، توجه وافر به احكام ، قوانین و مقتضیات اسلامی از ویژگیهای استاد مطهری بود . او كه مطالعات عمیق و اصیل اسلامی داشت ، به وضوح دریافت كه اسلام پاسخگوی نیازهای هر عصر و نسلی است . استاد میگفت : « برخی دیگر كه به مسائل روز توجه دارند و درباره حال و آینده میاندیشند ، متأسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه میگذارند ؛ سلیقه روز را معیار قرار میدهند و به نام اجتهاد آزاد ، به جای آنكه اسلام را معیار حق و باطل قرار دهند ، سلیقه و روح حاكم بر زمان را معیار اسلام قرار میدهند » (12) در عین حال ، از آنجا كه استاد مطهری با رژیم استبدادی حاكم بر جامعه شدیدا مخالف بود ، از هر گونه فعالیت آزادیخواهانه حمایت میكرد و اگر گزارشگر ساواك او را هوادار مصدق معرفی میكند ، ناشی از اعتقاد استاد به مبارزه بود . او میدانست كه برای تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلامی ، زمان زیادی لازم است زیرا حركت اسلامی لازمهاش آگاهیهای فرهنگی و علمی در میان مردم است كه جامعه آن روز فاقد آن بود و آنچه كه استاد مطهری را به یك مبارزه اصولی و منطقی سوق میداد و از آن دفاع میكرد ، رعایت همین جنبههای فكری و فرهنگی مبارزه بود . یك قیام منطقی و مبتنی بر بینش و آگاهی تودهای ، آرمان مطهری بود ولی تا رسیدن به چنین آرزویی ، دلیلی وجود نداشت تا با قیامهای كوچك و زمینهساز مخالفتی بكند هر چند رنگ و بوی ملی داشته باشند : « با اینكه با كنار رفتن این گروه [ آیتالله كاشانی و فدائیان اسلام ] حكومت دكتر مصدق رنگ ملی صرف به خود گرفت اما چون مقداری از آرمانهای اسلامی ، مانند مبارزه و استقلال را تأمین میكرد ، باز هم هواخواه آن بود ولی كتمان نمیكرد كه آنچه میگذرد تمام آرزوی او نیست » (13)
بنابراین او – به عنوان یك فعال سیاسی – تحولات را دنبال میكرد و به سرمقالات " باختر امروز " به قلم دكتر فاطمی ، علاقهمند بود ؛ با دقت آنها را مطالعه میكرد و گاهی با دوستانش درباره آنها بحث و گفتگو میكرد . سال 1331 فرا رسید . استاد مطهری در حوزه علمیه به عنوان یك چهره كاملا شناخته شده به شمار میآمد . او كه همچون استاد خود امام خمینی (ره) معتقد بود تشكیلات روحانیت باید متناسب با نیاز زمان و جامعه دست به تحول و اصلاحات در خود بزند ، به دنبال شكست طرح اصلاح حوزه و منزوی شدن امام خمینی (ره) ، راهی تهران شد .
هجرت به تهران
استاد مرتضی مطهری در سال 1331 پس از 15 سال تعلیم و تعلم در شهر مقدس قم ، به تهران آمد . آقای هاشمی رفسنجانی از آن سالها – یعنی هجرت مطهری به تهران – به تلخی یاد میكند : « چه روزهای تلخی بود وقتی كه با خبر شدیم استاد فلسفه و فقه و اخلاق از حوزه قم رفته است و تلختر وقتی شد كه شنیدیم ایشان تحت فشار فقر و نیاز مادی مجبور شدهاند حوزه را – كه محیطی سخت مورد علاقهشان بود و تا آن اواخر عمر هم آرزوی برگشت به محیط حوزه قم را داشتند – ترك كند».(14)
آیتالله شهید محمد صدوقی علت مهاجرت استاد مطهری را چنین بیان میكند : « از آنجا كه اوضاع زندگی در قم برایشان سخت و ناگوار شد ، ناچار به تهران حركت كرد». (15) هر چند كه فقر و ناتوانی مالی یكی از عوامل هجرت استاد مطهری از قم به تهران بود اما باید به این نكته نیز اشاره نماییم كه سوء تفاهم آیتالله بروجردی در مورد ایشان نیز از عوامل مهم هجرت بود . آیتالله بروجردی مرجع بلامنازع جهان تشیع بود و افتادن از چشم او مسلما تاوان بزرگی داشت و اطرافیان و منحرفین دقیقا كاری كرده بودند كه نه تنها مطهری را به حضور نمیپذیرفت بلكه نامهای را كه آقای مطهری نوشته بود و امیدوار بود بتواند آن را از طریق آقای منتظری – دوست و همفكر خود كه به بیت آیتالله بروجردی رفت و آمد داشت – به دست آقای بروجردی برساند ، موفق نشد و آقای بروجردی نامه را نپذیرفتند لذا فقر و بینوایی و خمود و بی اعتمادی دست به دست هم دادند و مرتضی مطهری كه تا آن زمان نشان داده بود یكی از امیدهای بزرگ حوزههای علمیه و اسلام است ، كانون علم و معارف اسلامی را ترك كرد . اما از آنجا كه عنایت خداوندی مشمول بندگان خاص و برگزیده است ، نتیجه این هجرت بسیار مبارك و پسندیده شد .
هم اكنون این پرسش وجود دارد كه اگر او به تهران مهاجرت نمیكرد ، میتوانست منشأ تحولات علمی برای اسلام و انقلاب اسلامی باشد ؟ یقینا در این هجرت دست هدایت خداوند ، مطهری را به سمتی كشانید تا با استفاده از زمان و مكان جدید و حوزه كاربردی بیشتر و وسیعتر ، بتواند دانش اندوخته خود را در اثر نزدیكی به افراد و محافل مختلف ، به شكل عینیتر به جامعه عرضه نماید . با توجه به علاقه زیاد استاد مطهری به دانشاندوزی ، او همواره از خود پرسش میكرد و نیز به دنبال پرسشهای دیگران درباره اسلام بود . علمجویی او مرز نداشت و واقعا در كسب دانش زیادهطلب بود زیرا روح او روح قرآنی بود .(16) استاد مطهری به تهران آمد و در جلسات هفتگی مرحوم كوشانپور – كه در منزل ایشان برگزار میشد – نماز جماعت میگزارد و تفسیر قرآن میگفت . آن گاه استاد مطهری ، به مدرسه " مروی " رفت و تدریس را در این مدرسه علمیه آغاز كرد . سپس با كمك مرحوم كوشانپور ، خانواده را از قم به تهران انتقال داد . زندگی مطهری در تهران به سه مرحله عمده تقسیم میشود . در هر كدام از این مراحل – با توجه به اینكه مردان بزرگ محصول و میوه زمانه خویشند – مطهری به تأثیر از شرایط فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی عصر خویش ، جامعترین و مفیدترین اقدامات را انجام داد .
آغاز شكوفایی
از سال 1331 تا 1341 ، استاد مطهری با تلاش خستگی ناپذیر ، فعالیت علمی خود را دنبال كرد . در این دوران او به دنبال پیریزی یك بنای فكری و اجتماعی از اسلام بود . مطهری در جلسات هفتگی و ماهانه مربوط به گروههای مختلف فكری حضور مییافت زیرا میدانست كه راه توسعه اندیشه همانا تماس و نزدیكی و تبادل نظر با اندیشمندان و صاحبان تفكر است . استاد از این رهگذر بسیار بهرهمند شد و بدون آنكه دچار انحراف و یا تزلزل شود ، به دلیل برخورداری از آگاهی و آشنایی بسیار زیاد با معارف اسلامی و تكیه بر معنویات به شناساندن چهره اصیل اسلام همت گماشت . سخنرانیهای ماهانه استاد و دیگر دوستان وی ، بعد به صورت كتاب ( 3 جلد ) تحت عنوان " گفتار ماه " چاپ و منتشر شد . در همین سالها اصول فلسفه و روش رئالیسم را به پایان رسانید و در سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشكده الهیات و معارف (17) آغاز كرد .
استاد مطهری ، روز بیستم آبان را شروع تدریس در دانشكده الهیات ( معقول و منقول ) ذكر میكند كه به دنبال درج یك آگهی در سال 1333 مبنی بر استخدام دانشیار در رشته معقول ، كار تدریس را آغاز كرد . (18) آیتالله جوادی آملی از قول هیأت ممتحنه نقل میكنند : در امتحان مدرسی از استاد مطهری ، هیأت ممتحنه باتفاق گفتند چه كنیم كه نمره ای بالاتر از 20 نیست كه به ایشان بدهیم . در تاریخ 12/11/1344 حكم ایشان ابلاغ شد و با حقوق ماهیانه 300 تومان به طور رسمی به فعالیت پرداخت. در همین سال ، كتاب " داستان راستان " مورد تقدیر یونسكو قرار گرفت و مبلغ 400 دلار ( معادل سی هزار ریال ) از سوی دبیر كل یونسكو برای استاد مطهری به ایران ارسال شد . (19)
مهمترین مباحث فكری این دوران كه ناشی از ورود بحث تجدد و روشنفكری به جامعه بود ، اصلاح طلبی ، غربگرایی ، ناسیونالیسم و ماركسیسم بود . این جریانات ایدولوژیكی به دلیل نامتجانس بودنشان با مبانی فرهنگی و تاریخی و مذهبی ما ، پایگاه مردمی و مقبولی نداشتند . جریان ملی شدن نفت و نهضت دكتر مصدق با كودتای 28 مرداد شكست خورد و آن قشر از مردم هم كه با این نهضت پیوند خورده بودند ، نه به انگیزههای ایدئولوژیك بلكه به خاطر تنفری كه از رژیم شاه داشتند ، نومیدانه صحنه را خالی كردند . جریان ضعیف مذهبی در گذشته به تدریج خود را به صحنه وارد كرد و رادیكالتر از جبهه ملی ، در بعد سیاسی ، تلفیقی از اسلام و جریانات موجود جامعه را عرضه كرد . شاخصترین ویژگی این جریان كه رسما با نام " نهضت آزادی ایران " ظهور كرده بود ، ارائه طرحی از نظریه دموكراسی اسلامی بود . جریان فوق كه سلطنت را نفی نمیكرد ، به نمادهای غیرانسانی آن ، چون استبداد ، اختناق و دیكتاتوری معترض بود . به خاطر آشنایی با تمدن غرب و مظاهر آن ، به عنوان یك وظیفه دینی تلاش میكرد به هر قیمتی تعالیم اسلام را همرنگ زمانه جلوه دهد و آن را باب طبع زمانه كند ؛ اگرچه در این آراستن ، به مسائل غیراسلامی نیز استناد میشد . به هر حال این تجددگرایی افراطی ، از اسلام سخاوتمندانه خرج میكرد . استاد مطهری محتاطانه نگاهی به این جریانات داشت و نگاهی به معارف اسلامی ؛ كه درصدد مدلسازی آن بود . مطهری به هر كس كه در تجدید حیات اسلامی فعالیت میكرد ، علاقهمند بود . یا از نزدیك با آنان در تماس و رابطه بود و یا آثار آنان را به دقت مطالعه میكرد .(20) در عین حال وظیفه خود میدانست كه در مقابل مسائل انحرافی حساس باشد و واكنش نشان بدهد و از تصحیح مطالب آنها غفلت نورزد ولی این واكنش در آن مقطع ، به خاطر شرایط خاص سیاسی ، تند نبود بلكه در سطح یك برخورد علمی باقی میماند . استاد ، بیشتر مبانی و اساس عقاید و آرمانهای آنها را به نقد میكشید و با تألیف و سخنرانی و حضور در محافل آنان ، در جهتدهی درست و اصولی به آنها كوشش میكرد . این دهه غالبا عرضه تفكرات و اندیشههای غربی و راستگرایانه و نیز تفكرات التقاطی غربی بود . این اندیشهها بیشتر رنگ فلسفی و اجتماعی داشت و در نتیجه ، اندیشمندان حوزه و روحانیون روشنفكر سعی میكردند در همین قلمرو قلم بزنند و در ارائه اندیشههای ناب اسلامی با تكیه بر متون اصیل اسلامی منفعل نباشند . استاد مطهری به همراه مراد و محبوبش – علامه طباطبایی – از پیشتازان این عرصه بودند . از سوی دیگر با انتشار مجله " مكتب اسلام " – كه آقای مطهری همكاری تنگاتنگ با آنها داشت و اكثر مقالات آنها را قبل از چاپ میدید و اظهارنظر میكرد ، چهرههای جدیدی از حوزه به صحنه آمدند كه مسلما استاد مطهری در جهتدهی به آنها نقش عمدهای ایفا میكرد . با نزدیك شدن به دهه چهل و قیام پانزدهم خرداد ، بحثها رنگ سیاسی گرفت و انتقاد از دولت و حكومت وارد حوزه كارهای استاد مطهری شد .
در این ایام ، حوزه علمیه قم به خاطر وجود آیتالله بروجردی كه عمدتا به كارهای فرهنگی و استحكام حوزه تمایل داشت ، قدرت خود را بازیافته بود و خطری از سوی رژیم آن را تهدید نمیكرد . حوزههای دینی آن قدر توانمند شده بودند كه به راحتی در مقابل هر گونه تعرضی از سوی رژیم ، توان مقابله را داشتند . بر اساس اسناد موجود ، استاد مطهری در منزل شخصی به نام علی بابایی ، انتقادهای تندی از دولت و وضعیت كشور میكرد . (21) وی وضعیت نامطلوب كشور – خصوصا نفوذ بیگانگان – را از ناحیه وزرایی میدید كه در رأس كار بودند و اظهار میداشت : « طبق دستور پیامبر اسلام (ص) ما نباید تحت سلطه بیگانگان باشیم » . به طور كلی ، چنین ارزیابی میشود كه مقطع فوق به دلیل برخورد افكار و اندیشهها موجب پویایی و تحرك اندیشه شد و استاد مطهری نیز از این قضایا تأثیر گرفت و یقینا اگر این نوع اندیشهها در جامعه وجود نداشت ، افق بینش و دانش شخصیتهایی همچون مطهری نیز محدود و ناقص میماند.
دوران مبارزه
پس از درگذشت آیتالله العظمی بروجردی ( فروردین 1340 ) و مطرح شدن مرجعیت امام خمینی (ره) ، قدرت نمایش عمل و تصمیمگیری امام (ره) افزایش یافت . اگر تا آن روز امام (ره) به دنبال اصلاح حوزه بود ، اینك محكم و استوار ایستاده بود و خواستار اصلاحات و تغییرات در قلمرو دولت ، حكومت و رابطه آنها با مردم بود ، زیرا امریكاییها در حكومت ایران نفوذ كرده بودند و به شكل فزایندهای آن را تقویت و توسعه میدادند و سعی داشتند بر همه امور كشور حكومت كنند . امام پس از یك دوره اعتراضهای ملایم و سپس انتقادهای شدید نسبت به روش حكومتی شاه ، رویارویی مستقیم روحانیت و شاه را موجب شد و حكومت كه تصور میكرد بعد از فوت مرجع بزرگ شیعه – آیتالله العظمی بروجردی – ضعف و ناتوانی بر حوزههای دینی مستولی خواهد شد ، خود را در تنگنای بزرگی دید . در آستانه قیام 15 خرداد ، قاطعیت امام در برخورد با رژیم پهلوی ، علاوه بر این كه مبارزات را از ویژگی دینی برخوردار كرد ، یاران و شاگردان او را نیز به موضعی انقلابی كشانید . روحانیون روشنفكر كه با نوعی تبلیغ اندیشههای دینی در سبكی جدید و برای نسلی جدید فعالیت میكردند ، نخست به شكل نظری و سپس به صورت عملی به مسائل سیاسی روی آوردند . شاه برای رهایی از تنگنای موجود ، چارهای جز سركوب قیام 15 خرداد ، دستگیری و مراقبت شدید از امام و به زندان انداختن روحانیون خط اول مبارزه نداشت . قریب 70 نفر از روحانیون دستگیر شدند كه آیتالله مطهری نیز جزء آنان بود . در اولین سند مربوط به این دستگیری میخوانیم: « نامبرده بالا در تاریخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملكت دستگیر و در حال حاضر در زندان شهربانی كل كشور بازداشت میباشد . علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارالیه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند » . (22)
آقای هاشمی رفسنجانی در مورد نقش شهید مطهری در قیام 15 خرداد میگوید : « من و بعضی دوستان دیگر میدانیم كه شهید مطهری چه نقش عظیمی در حوادث محرم 42 كه منجر به انقلاب 15 خرداد یا 12 محرم شد ، داشتند كه بخش ناچیزی از آن را رژیم فهمیده بود »(23) مجاهد شهید ، فضلالله محلاتی نیز از دستگیری خود و استاد مطهری در شب دوازدهم محرم یادآوری میكند كه به همراه استاد مطهری در خیابان پیروزی تهران یك مجلس سخنرانی داشتهاند . (24) استاد مطهری و اكثر روحانیون پس از 40 روز زندان ، به خاطر فشار علما بر رژیم ، آزاد شدند . استاد بعدها در مورد روز آزادی ( 26 تیر ماه 42 ) چنین نوشته است :
« در این روز در حدود ساعت 6 بعد از ظهر از زندان موقت شهربانی آزاد شدیم و در روز سهشنبه 15 مرداد – كه مصادف بود با شب ولادت حضرت رسول (ص) – به خانه كوچه روبه روی باغچه امیرالامراء منتقل شدیم . اللهم اختم لنا بالخیر والسعادة و السلامة و البركة.»(25)
این مبارزه و رویارویی مستقیم شاه و روحانیت نشان داد كه زحمات آیتالله بروجردی كه توان خود را صرف استحكام حوزه و كارهای زیربنایی و فرهنگی گذاشته بودند ، به ثمر رسیده است . حوزه علمیه قم و سایر شهرها نه تنها تضعیف نشدند بلكه در ذهن و دل جوانان آن روز جایگاه و منزلتی خاص یافتند ومردم به روحانیون به چشم پیشتازان مبارزه سیاسی نگاه میكردند در حالیكه اگر چنین مبارزه وسیعی قبل از انسجام حوزه انجام میگرفت ، یقینا حوزههای دینی كاملا فرو میریخت .
منبع: شهید مطهری به روایت اسناد، انتشارات مركزاسناد انقلاب اسلامی،1378
ارجاعات:
1- سال تولد، گاهی 1299 هم ذكر شده است.
2- سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، واعظزاده خراسانی، محمد، مؤسسه نشر و تحقیقات ذكر، تهران، ج 3، ص39
3- واعظزاده خراسانی، محمد، سه گفتار پیرامون استاد شهید مرتضی مطهری، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، تهران، 1374 ، ص 51
4- برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به: دوانی ، علی ، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی ، نشر مطهر، تهران ، چاپ سوم زمستان 1372، ص 320 به بعد
5- لمعاتی از شیخ شهید، انتشارات صدرا، تهران ، چاپ اول 1370 ، ص 12، به نقل از كتاب «علل گرایش به مادیگری».
6- همان ، ص 14 . همچنین مراجعه شود به كتب: عدل الهی و حق و باطل از استاد شهید مرتضی مطهری.
7- همان ، ص 15 . همچنین مراجعه شود به كتب : عدل الهی و سیری در نهجالبلاغه از آثار استاد شهید مرتضی مطهری
8- آقا میرزا علی شیرازی در بین الطلوعین 17 دی 1334 چشم از دنیا فرو بست و چشم دل به جهان باقی گشود.
9- همان ، ص 13 ، همچنین مراجعه شود به كتاب گفتارهای معنوی از استاد مطهری ، ضمنا استاد مطهری تا قبل از رسیدن به درجه اجتهاد ، از آیتالله بروجردی تقلید میكردند
10-دوانی ، علی ، خاطرات من از استاد شهید مطهری ، انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ اول آبان 1372 ، ص 20
11- همان ، ص 21 .
12- از كتاب به یاد استاد ، انتشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، 1362 ، ص 79 .
13-واعظ زاده خراسانی ، محمد ، سه گفتار پیرامون استاد شهید مرتضی مطهری ، ص 71
14- سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مطهری ، ج 2 ، ص 30-29.
15-همان ، ص 15 .
16- از سخنان آیتالله جوادی آملی درباره استاد مطهری . ر . ك . به : جلوههای معلمی استاد ، انتشارات مدرسه ، تهران ، چاپ پنجم ، 1372 ، ص 90 . آیه مباركه " رب زدنی علما " .
17-محل این دانشكده در سرچشمه بود كه بعد از پیروزی انقلاب به محل " حزب جمهوری اسلامی " تبدیل شد .
18- ر. ك . به : مطهری ، مطهر اندیشهها ، جلد 1 ، ص 298 و 551 .
19- لمعاتی از شیخ شهید ، ص 23 .
20- ر. ك : سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری ، ج 2 ، ص 21 .
21- رجوع شود به اسناد شماره 2 ، 1/2 و 2/2 از همین مجموعه .
22- تاریخ دقیق دستگیری ساعت یك نیمه شب روز چهارشنبه 15 خرداد 1342 بود .
23- واعظ زاده خراسانی ، محمد ، سرگذشتهای ویژه ، ج 2 ، ص 43 .
24- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی ، مركز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1376 ، ص50
25- لمعاتی از شیخ شهید ، ص 19 .