همه گروههای اسلامی بر این قول متفقاند كه در آخرالزمان، مردی ظهور میكند كه دنیا را پر از عدل و داد میكند و دولت حق را برپا میسازد، دولتی كه تمام جهان را فرا میگیرد. این دیدگاه به استناد آیات كریمه قرآن از جمله:105 سوره انبیا، 5 قصص، 32 و 33 توبه و ... است. اهل سنّت با شیعیان اتفاق نظر دارند بر این كه مهدی از خلفای دوازدهگانهای است كه رسول اكرم(ص) به آنها در احادیث گوناگون بشارت داده است. از آن جا كه حقایق وحی و وجود رهبران الهی در بین بشر، منطبق با نیازهای طبیعی و فطری است، چنین اعتقادی نیز ریشه در نهاد انسان دارد و پاسخی به نیاز آرمانی بشریت است.
استاد شهید مرتضی مطهری، در چند اثر ارزشمند خود به بررسی مسئله مهدویت و انتظار پرداختهاند. یكی از تعابیر ارزشمند ایشان، در وصف جایگاه حضرت حجّت(ع) در زمین، تعبیر «صاحب» است. در كتاب گفتارهای معنوی، ضمن بیان حدیثی از رسول اكرم(ص) پیرامون امدادهای الهی نسبت به بشریت به واسطه حضرت مهدی (ع)، چنین نتیجه میگیرند:
خدا هرگز دنیا را بیصاحب نگذاشته است، و بی صاحب هم نخواهد گذاشت.[1]
مطهری و فلسفه انتظار
«انتظار» از مفاهیم دو پهلو و لغزندهای همانند: تقدیر، توكل، صبر و ... است،[2] كه در طول تاریخ اندیشه اسلامی، برداشتهای متفاوتی از آن شده است. هر بار كسی به تناسب فهم و درك خود، دستی بر این واژه كشیده و به این درك خشنود گشته، حق را همان پنداشته است و سپس به تعبیر زیبای قرآن: «كل حزب بمالدیهم فرحون؛ هر فرقهای بدان چه نزد آنهاست دل خوش شدند.»[3]
استاد مطهری در این باره میفرمایند: «معلوم است كه بدعت در دین خاتم هم امكانپذیر است چنان كه ما هم كه شیعه هستیم و اعتقاد داریم به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن، میگوییم ایشان كه میآیند «یأتی بدینٍ جدیدٍ» . تفسیرش این است كه آن قدر تغییرات و اضافات در اسلام پیدا شده است كه وقتی او میآید و حقیقت دین جدّش را میگوید به نظر مردم میرسد كه این دین غیر از دینی است كه داشتهاند و حال این اسلام حقیقی همانی است كه آن حضرت میآورد.»[4]
درباره مفهوم انتظار هم، متناسب با برداشتهای متفاوت، این اندیشه منشأ رشد و پویایی یا ركورد و عقب ماندگی دانسته است. استاد مطهری خصوصیات دو گونه انتظار (مثبت) و (منفی) را این گونه بیان میكنند:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است: انتظاری كه سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیرو آفرین و تحرك بخش است، به گونهای كه میتواند نوعی عبادت و حقپرستی شمرده شود؛ و انتظاری كه گناه است: ویرانگر، اسارتبخش و فلجكننده و نوعی (اباحیگری) باید محسوب شود. این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلابهای تاریخی ناشی میشود.[5]
در نگاه انتظار ویرانگر و منفی ـ كه متأسفانه در جامعه ما هم طرفدار دارد ـ هر اصلاحی در جامعه محكوم است چرا كه باید ظلم و تباهی رواج داشته، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یكهتاز میدان گردد، تا انفجاری[6] رخ دهد و انتظار به سر آید. بنابراین هر اصلاحی محكوم است، زیرا هر اصلاح یك نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمیشود، برعكس، هر گناه و فساد، و هر ظلم، تبعیض و حقكشی و هر پلیدیای به حكم اینكه مقدمه صلاح كلی است و انفجار را قریبالوقوع میكند، رواست، زیرا «الغایات تبرّر المبادی» هدفها، وسیلههای نامشروع را مشروع میكنند. پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. اینجاست كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجویی است و هم كمك به انقلاب مقدس نهایی».[7]
در چنین اندیشهای، امر به معروف و نهی از منكر دیگر جایی ندارد. واجبی است كه باید ترك شود و حدّ الهی است كه باید در تاریخ بایگانی شود، چرا كه اجرایش، فریضهای (ظهور مصلح) را به تأخیر میاندازد، پس وجوبش در ترك است. دیگر عاشورایی آفریده نمیشود، اصلاً نباید عاشورایی اندیشید. اندیشه عاشورایی محكوم است. در این نگاه قصه كربلا افسانهای میگردد كه تنها ذكرش ثواب دارد و بس (همان كه سالها گذشتگان شاهدش بودند) حتی شورآفرینی عاشورا، عشقبازی قهرمانانش، در پای انتظار قربانی میشود. در این اندیشه، تمام تكالیف فردی و اجتماعی از انسان ساقط میشود و داستان همان انگلیسی معروف.[8]
در اندیشه آرمانگرایانه استاد مطهری، انتظار در معنای اوّلش بزرگترین محرك اجتماعی است كه انسان را برای حاكمیت ارزشها و محو ضدّ ارزشها تشویق میكند، برای همین انتظار بدین معنا را با فضیلتترین عبادات[9] دانستهاند: «افضل الأعمال إنتظار الفرج»
شهید مطهری با استناد به آیات 5 سوره قصص، 105 سوره انبیا و ... چنین نتیجهگیری میكند:
از این آیات استفاده میشود كه ظهور مهدی موعود حلقهای از حلقههای مبارزه اهل حق و اهل باطل است كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود، سهیم بودن یك فرد در این سعادت موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی كه بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد كه مهدی موعود (ع) مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است.[10] بنابراین هر مبارزه حقگرایانهای، حلقهای از حلقههای مبارزه جهانی و هر پیروزی، جلوهای از پیروزی آن انقلاب بزرگ است.
فراموشمان نشود كه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران محصول تئوری انتظار سازنده و عنایات آن امام منتظَر بود.
باش تا صبح دولتش بدمد
كاین هنوز از نتایج سحر است
در این جا ذكر دو نكته ضروری به نظر میرسد:
1. سایر ادیان نیز به انتظار معتقدند با این تفاوت كه در آن دیدگاهها، سخن از یك موجود نجاتبخشی است كه در آینده میآید و به امور سامان میدهد ولی در اندیشه تشیع، سخن از انسان شریفی است كه او هم همراه با سایر مردم انتظار میكشد؛ منتظری است كه با ما زندگی میكند، دردها و غصهها را احساس میكند و مقام ولایت تكوینی در بین مردم دارد.
2. انتظار فرج، صرفنظر از اسلامی بودن اندیشهای است كه چون نوعی خوشبینی نسبت به آینده بشر (و طرد بدبینی) است، ارزشمند و شور و تحرك آفرین، تحركبخش، امید دهنده و تعهد آور و ... است. به ویژه در این عصر، كه بشر سرگردان و گرفتار (روزمرهگی) زندگی ماشینی، بیش از هر زمان نیاز به مأمن و ملجأ اعتقادی دارد تا خود را از اندیشههای نیهیلیستی برهاند و روان تشنه خود را سیراب نماید.
مهدویت و آینده تاریخ
در اندیشه تربیت شدگان مكتب قرآن، تاریخ، سیر صعودی و تكاملی دارد. هر اصلاحی كه امروز به دست بشر صورت گیرد، زمینه خواهد بود برای یك اصلاح نهایی و حكومت جهانی. هر چند این اندیشه با بعضی اندیشههای ماتریالیستی و غیر ماتریالیستی به ظاهر شباهت دارد، ولی در اصول اساسی كاملاً با آن دیدگاهها متفاوت است؛ نخست اینكه در تئوری مهدویت اسلامی سخن از آینده تاریخ، بیان حاكمیت اراده الهی است نه صرفاً طبیعت مادی تاریخ (به استناد آیات كریمه قرآن) دوم آنكه در این دیدگاه، این انسانهای صالح هستند كه همواره زمینه و شرایط تحقق آن جامعه واحد جهانی را فراهم میكنند؛ و سوم این كه، ارزش هر مبارزهای به حق بودن آن است نه نو بودن آن.[11] در این اندیشه، هر مبارزهای تنها برای احقاق حق فردی و اجتماعی مشروعیت و قداست پیدا میكند.
استاد مطهری در بیان نقش حضرت حجت(ع) در تكامل تاریخ و بشریت میفرمایند: «یعنی زندگی بشر در آینده منتهی میشود به عالیترین و كاملترین زندگیها كه از جمله آثاری كه در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است كه زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار میدهد، آسمان تمام بركات خود را در اختیار انسان قرار میدهد و همه اینها خود تكامل تاریخ است.»[12]
ایشان در جای دیگر مشخصات حكومت حضرت مهدی(ع) را این گونه بیان مینمایند: «ما مسلمانها بالاخص شیعیان میگوییم دوره سعادت بشری آن عصری است كه دوره عدل كامل است یعنی عصر ظهور حضرت حجّت(ع)؛ آن دوره كه اوّلین مشخصهاش این است كه دوره حكومت عقل است یعنی دورهای كه در آن، علم اسیر و برده نیست.
امیرالمؤمنین(ع) تعبیری درباره آن عصر دارد كه میفرمایند: «در آن عصر مردم صبحگاهان و شامگاهان جام حكمت و معرفت مینوشند».[13]
استاد به بررسی نگاه بدبینانه و اضطرابآور مادی مسلكها، در تحلیل آینده تاریخ میپردازند و مهمترین علت این بدبینی را نداشتن اهداف والای الهی و معنوی میداند، در مكتبی كه رهایی، بیهودگی و عبثگرایی، آرمان نهاییاش، باشد، نباید چیزی جز این بدبینی شوم را نسبت به آینده بشریت انتظار داشت. ویل دورانت به خوبی به این معضل اعتراف نموده است: «ما از نظر ماشین توانگر شدهایم و از نظر مقاصد فقیر».[14]
ایشان نگاه حكیمانه پرورش یافتگان مكتب الهی را این گونه توصیف میكنند: «خیر، عمر جهان به پایان نرسیده است، هنوز اوّل كار است، دولت مقرون به عدل، عقل، حكمت، خیر، سعادت، سلامت، امنیت، رفاه، آسایش و وحدت عمومی و جهانی، در انتظار بشریت است، دولتی كه در آن دولت، حكومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.» [15]
اعتقاد به مهدویت در اسلام نه تنها خوشبینی نسبت به پایان كار جهان و آینده بشریت را تضمین میكند بلكه نویدی است بر بلوغ فكر و اندیشه[16] بشریت؛ وقتی قرآن در آیه 105 سوره انبیاء میگوید:
و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض یرثها عبادی الصالحون.
صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد. اولاً امیدواری به آینده است كه دنیا در آینده نابود نمیشود. دوم آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما میبینید یك فرد سه دوره كلی دارد...
چگونه میشود كه چنین دورهای نیاید؟! مگر میشود كه خداوند این عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یك مرتبه تمام بشر را زیر و رو كند؟! پس مهدویت یك فلسفه بسیار بزرگ است. ببینید مضامینی كه در اسلام داریم چقدر عالی است!»[17]
آیا برای فطرتهای بیدار، درك چنین دولت كریمهای نوید و آرزوی بزرگ نیست؟! «و ترزقنا بها بكرامه الدّنیا و الاخره»
گفتارمان را با سخن ارزشمندی از استاد شهید مطهری، در بیان اوصاف اصحاب امام زمان(ع) (با توجه به آیات 112 سوره توبه و 17 سوره آل عمران)[18] به پایان میبریم. ایشان در بحث لزوم هماهنگی در پرورش گرایشهای درونی و برونی با استناد به آیات فوق میفرمایند:
بنابراین در اسلام، این گرایشها از یكدیگر تفكیك پذیر نیست، كسی كه یكی از اینها را استخفاف كند، دیگری را هم استخفاف كرده است. در اوصاف اصحاب حضرت حجّت(ع)تعبیری است كه من نه فقط در یك حدیث بلكه در احادیث متعدد، آن را دیدهام: «رهبان باللیل، لیوث بالنهار» در شب راهباند؛ شب كه سراغ آنها میروی گویی سراغ یك عده راهب رفتهای ولی روز كه سراغشان میروی (گویی) سراغ یك عده شیر رفتهای.[19]
از این بیان میتوان نتیجه گرفت كه «راهبان باللیل» بودن است كه «لیوث بالنهار» میپرورد و «لیوث بالنهار» شدن مستلزم «رهبان باللیل» بودن است. به تعبیر زیبای خود استاد، استخفاف یكی استخفاف دیگری است. در جامعهای كه انتظار داریم اصحاب آن امام منتظر تربیت شوند، لازم است شرایط تحقق صفات اوّل: رهبان باللیل و تزكیه و پرورش درونی، را فراهم آوریم. كسی كه از بركات الهی در شب و تربیت نفس در خلوت، محروم باشد تاب مقاومت و مداومت در رزم روزانه را ندارد.
منبع:معراج اندیشه> به نقل از سایت: www.rasekhoon.net
[1] - مطهری، مرتضی، گفتارهای معنوی، انتشارات صدرا، ص 203.
[2] - این مفاهیم هم معنای مثبت و سازنده دارند و هم معنای منفی و بازدارنده. متأسفانه از عوامل انحطاط مسلمین برداشتهای منفی از همین مفاهیم بوده است.
[3] - سوره روم (30)، آیه 32.
[4] - مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، جلد اوّل، ص 377، انتشارات صدرا.
[5] - مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، صص 7 و 8، انتشارات صدرا.
[6] - از نگاه مطهری، تعبیر ظهور به انفجار، نادرست است چرا كه مسئله قابلیت پیدا كردن جامعه برای پذیرش است و شرایط آن كمال نهایی را فراهم آوردن، همانند رسیده شدن میوه در شرایط نامطلوب.
[7] - مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 62 به بعد.
[8] - روزی در یكی از كشورهای اسلامی (ظاهراً عراق) یك مأمور انگلیسی صدای اذان را میشنود میگوید این چرا فریاد میزند چه میگوید: پاسخ میدهند چیزی نیست اذان مسلمانان را میگوید. میپرسد آیا به سیاست ما لطمه میزند. پاسخ میدهند خیر میگوید بگذار هر چه میخواهد فریاد بزند.
[9] - مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 122.
[10] - مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 64.
[11] - در اندیشه دیالكتیكی ماركسیسم، برای انتقال تاریخ از یك دوره به دوره دیگر، مبارزه نو با كهنه شرط است، كهنه از آن جهت كه كهنه است باید از بین برود (نه از آن جهت كه باطل است) تا مقدمات ورود در دوره جدید حاصل شود.
[12] - مطهری، فلسفه تاریخ، ص 202 ، انتشارات صدرا.
[13] - مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 50، انتشارات صدرا.
[14] - ویل دورانت، لذات فلسفه، این سخن را استاد مطهری در كتاب انسان و سرنوشت، ص 134 نقل كرده است.
[15] - مطهری، انسان و سرنوشت، ص 137، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
[16] - همانطور كه در آیات كریمه قرآن هم تأكید بسیاری بر تعقل و تفكر شده است.
[17] - مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، ص 299.
[18] - سوره توبه (9)، آیه 112 «التابئون العابدون الحامدون السابحون الراكعون السجادون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر... سوره آلعمران (3) آیه 17 «الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار.» در قرآن كریم برای شب توصیفات زیبایی شده است. چندبن بار به شب «لیل» سوگند یاد شده است. نزول قرآن در شب، توصیف مؤمنان به استغفار در شب، ارزش ویژه نماز در شب و رسیدن به مقام محمود و ... در اشعار شعرا نیز نزول بركات به شب نسبت داده شده است و به تعبیر خودشان «تازه براتها» و معارف ناب در شب به دست میآید.
[19] - مطهری، انسان كامل، ص 101، انتشارات صدرا.