وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ. بسیار خوب؛ خدا اوست نه این و نه آن، چون نامحدود و نامتناهی است. او
«الله» است؛ عقول از درك ذاتش ناتوانند. او صمد است. او
لَمْ یَلِدْاست. او
لَمْ یُولَدْاست. آیا اینها
مختص به خداست؟ یا یك موجود دیگری هم غیر از او مثلا یك فرشته مقرّبی یا پیغمبر اكرم
(پیغمبر خاتم) این گونه است و این صفات درباره او هم هست؟ آیا درباره پیغمبر می شود گفت
«هو» اوست؟ یا پیغمبر این است و آن است؟ نه، «هو» منحصر به خودش است. اوست ذاتی كه
منحصرا به او باید گفت «هو» نه هذا و نه ذاك. به او منحصرا باید گفت «الله» نه به غیر او. او منحصرا
احد است نه غیر او. او منحصرا صمد است نه غیر او. او منحصرا
لَمْ یَلِدْاست نه غیر او. او منحصرا
لَمْ یُولَدْاست نه غیر او. پس
لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.
«كُفْو» یعنی همتا، هم شأن، همدوش، هم پایه. دو موجود هم شأن را كفو می گویند. مثل اینكه
در ازدواج می گویند آیا پسر و دختر كفو یكدیگرند؟ یعنی هم شأن یكدیگر هستند؟ قبل از اسلام
شأنیت اجتماعی معتبر بود؛ اگر دختر از طبقه اشراف بود پسر از طبقه پایین تر یا برعكس، می گفتند
این ازدواج درست نیست چون اینها كفو یكدیگر نیستند. اسلام فرمود: المؤمن كفو المؤمنة
[1]. همین
قدر كه دو نفر مؤمن شدند كفو و هم شأن یكدیگر هستند.
به بیان دیگر: این همه كه گفتیم هو، الله، احد، صمد، لم یلد، لم یولد، آیا غیر خدا هم داریم
هُوَیی، احدی، صمدی، اللّهی، لم یلدی، لم یولدی؟ نه،
وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌبرای او هم شأن نیست،
هیچ كسی و هیچ چیزی. یك وقت درباره مَلَك این حرف را نزنید، یا درباره پیغمبر این حرف را
نگویید، یا درباره علی این حرف را نگویید. مثلا یك وقت علی را نگویید ای احد! علی را نگویید
لم یلد، علی را نگویید لم یولد، علی را نگویید صمد، علی را نگویید هو.
وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ
هم شأنی با ذات او نیست. پس این صفاتی كه ما ذات او را به آن توصیف كردیم انحصارا از آنِ
اوست.
جمله «
وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» درست مفهوم توحید را می رساند؛ یعنی آنچه كه در توصیف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 837
ذات او گفته ایم، منحصرا مال خودش است. گذشته از اینكه خود كلمه «احد» هم دلالت می كند بر
یگانگی و اینكه هم شأنی برای خدا نیست، ولی این جمله به این مطلب تصریح و تأكید می كند.
[1] - . وسائل الشیعه ج /20ص 67.