در
کتابخانه
بازدید : 1639962تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
Expand تفسیر سوره علق تفسیر سوره علق
Expand تفسیر سوره قدرتفسیر سوره قدر
Expand تفسیر سوره بیّنه تفسیر سوره بیّنه
Expand تفسیر سوره زلزال تفسیر سوره زلزال
Expand تفسیر سوره عادیات تفسیر سوره عادیات
Expand تفسیر سوره قارعةتفسیر سوره قارعة
Expand تفسیر سوره تكاثرتفسیر سوره تكاثر
Expand تفسیر سوره عصرتفسیر سوره عصر
Collapse تفسیر سوره هُمَزَةتفسیر سوره هُمَزَة
Expand تفسیر سوره فیل تفسیر سوره فیل
Expand تفسیر سوره كوثرتفسیر سوره كوثر
Expand تفسیر سوره كافرون تفسیر سوره كافرون
Expand تفسیر سوره نصرتفسیر سوره نصر
Expand تفسیر سوره مسدتفسیر سوره مسد
Expand تفسیر سوره توحیدتفسیر سوره توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
انسان- باز به همان دلیلی كه دارای آنچنان روح است- دو نوع لذت دارد و دو نوع رنج. انسان لذت جسمانی دارد مثل لذتی كه از خوردن یك غذا می برد، و لذت روحانی دارد مثل لذتی كه از یك بشارت به او دست می دهد. اگر به دانشجویی كه در كنكور شركت كرده خبر بدهند كه قبول شدی، لذتی كه او آنجا می برد لذت روحی است. لذت روحی و لذت جسمی چند فرق با یكدیگر دارند. یكی از فرقها این است كه لذت جسمی احتیاج به یك محرك جسمانی دارد. مثلا یك غذایی باید باشد تا انسان آن را به دهان بگذارد و بعد بجود، آنوقت این غذا تأثیر و تأثری با اعصاب انسان پیدا كند تا انسان لذت ببرد. پس به محرك خارجی احتیاج دارد. و بعلاوه «عضوی» است یعنی یك عضو معیّن لذت می برد. وقتی كه انسان غذا می خورد لذت را در دهانش احساس می كند، دیگر در دست یا پایش احساس نمی كند. بر عكس اگر انسان مثلا دستش را روی جسمی بگذارد كه از آن لذت ببرد، باز آن، دستش است كه لذت می برد نه چشم یا گوشش، یعنی جنبه عضوی دارد.
درد جسمانی هم همین طور است. درد جسمانی نیز هم محرك خارجی لازم دارد، مثل اینكه خاری به پای انسان فرو می رود، و هم عضوی است یعنی هر جای جسم انسان درد بگیرد همان نقطه درد می گیرد. یك وقت سر آدم درد می گیرد، یك وقت معده، یك وقت كبد، یك وقت دست و یك وقت پای انسان.
لذات روحی محرك مادی ندارد، برای اینكه گاهی انسان از یك اطلاع، از یك تصور [لذت می برد. ] در حال خواندن یك كتاب است، یك مجهولی دارد، مثل یك نفر محقق و مفكّر همین طور با خودش فكر می كند، یكمرتبه راه حل این مجهول را پیدا می كند، غرق در لذت می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 777
محرك خارجی ندارد. و بعلاوه عضوی نیست. آدم نمی تواند نشان بدهد كه این لذت را كدام عضو می برد، محل این لذت كجاست. انسان به تمام وجودش لذت می برد. وقتی به انسان بشارتی از یك آینده ای بدهند [او لذت می برد. ] فرض كنید مریضی كه احتمال می دهد بیماری او سرطان است، بعد آزمایش داده و در یك حال دغدغه فوق العاده ای است كه ببیند جوابی كه می آید چیست، وقتی جواب آزمایشها رسید و گفتند شما سالم هستید، این بیماری سرطان نیست، او لذت می برد. كجای بدنش لذت می برد؟ دستش لذت می برد یا پایش یا زبانش یا معده اش و یا مغزش؟ هیچ كدام، بلكه به تمام وجودش لذت می برد.
آلام روحی هم همین طور است. درد روحی انسان هم، جنبه عضوی ندارد و گاهی آنچنان برای انسان دردناك و ناراحت كننده است كه هیچ درد جسمی به آن نمی رسد. انسان افرادی را می بیند كه وقتی دچار یك ناراحتی روحی می شوند، در ظرف دو سه روز اصلا مثل اینكه بكلی این آدم عوض شده. حالا اگرچه این شعر است ولی اجمالا از مسئله رنج روحی حكایت می كند؛ می گوید:
در آتشم بیفكن و نام گنه مبر
كاتش به گرمی عرق انفعال نیست
گاهی واقعا خجالتها و شرمها در حدی موذی و اذیت كننده است كه اگر به كسی بگویند حاضری تو را یك دقیقه در آتش بیندازیم یا اینكه این شرم و خجالت را بكشی؟ حاضر است برود در آتش.
[گفتیم افرادی [1]] لذت می برند از اذیت كردن مردم اما نه اذیتی كه مثلا یك سیلی یا شلاق به مردم بزنند. آن هم چیز خیلی بدی است، ولی چنین فردی لذت می برد از اینكه دل مردم را آتش بزند؛ می گوید از اینكه آتشش زدم دل خودم خنك شد. قرآن می گوید یك آتشی در آنجا هست كه این آتش هم از همان اعماق دل و روح تو طلوع می كند؛ آن دیگر آتشی بالاتر از آتشهای جسمانی است.
إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ [2]. باز این تعبیر هم تعبیر خاصی است؛ می فرماید: این آتش بر اینها احاطه كرده است، به این معنا كه از تمام جوانب بر اینها احاطه پیدا كرده است. یك وقت فرض كنید آدم را می اندازند در آتش، از زیر پای انسان آتش بلند است؛ یك وقت آدم را به یك دیوار داغ یا به آتشی می چسبانند؛ و یك وقت از اطراف، از بالا و پایین و راست و چپ و زیر پا و بالای سر، از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 778
همه جا آتش بلند است. در این آتش به روح مردم زدن و روح مردم را آتش زدن، آن كسی كه آدم روحش را آتش می زند آتش را از كجا احساس می كند؟ از بالای روحش؟ از پایین روحش؟ از دست راست یا چپ؟ از همه جا، سراپای روحش غرق در آتش تو می شود. تجسم این آتش در آخرت این است كه تو خودت در چنین آتشی گرفتار می شوی.
فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍدر میان پایه های كشیده شده. كأ نّه تجسمِ این است كه در یك فضایی عمودها و سقفهایی باشد، عمودهای بلند و كشیده شده ای، و این فرد را محكم بسته اند و در همین وسطها گرفتار است، نه از این طرف راه بیرون شدن دارد و نه از آن طرف.
پس ببینید این همز و لمز، این عادت بدِ عیّابی و بدگویی كردن از مردم، از نظر قرآن چه عیب بزرگی است! واقعا هم وقتی انسان دقت كند می بیند این یك بیماری عجیبی است. انسان چقدر باید بیمار باشد كه از رنج دادن مردم لذت ببرد؟ ! چون لذت بردن، تغذیه است ولی تغذیه روح. آدم از هر چیزی كه لذت می برد (البته لذتهای روحی) روحش دارد تغذیه می كند، یعنی درست مانند غذایی جذب روحش می شود. آدمی كه غیبت می كند و از غیبت كردنِ خودش لذت می برد، همین آزار رساندنها درست مثل غذا خوردن كه جذب بدن می شود جذب روح می شود منتها فرقش این است كه بدن از یك طرف تحلیل می برد از طرف دیگر جذب می كند ولی روح دیگر چیزی را تحلیل نمی برد، مرتب جذب می كند. انسان چقدر باید بدبخت و بیچاره باشد كه از آزار رساندن به مردم، از بردن آبروی مردم، از شكستن حیثیت و شخصیت مردم لذت ببرد و تغذیه كند!

[1] - . [چند ثانیه از بیانات استاد ضبط نشده است. ]
[2] - . یا: موصَدَة، هر دو درست است. اصلش «مُؤْصَدَة» است و بعد به اصطلاح علمای صرف تخفیف همزه می شود و «موصَدَة» تلفظ می شود. خیلی از موارد هست كه تلفظش، هم به همزه درست است و هم به واو، مثل «كُفُؤا» یا «كُفُوا» در سوره مباركه «قل هو اللّه احد» ، مخصوصا در همزه هایی كه ما قبلش ضمّه است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است