مثال ساده ای عرض می كنم: [شما می خواهید نماز بخوانید
[1]] ولی مدیون شرعیِ یك دائن شرعی
هستید كه به اصرار دیْن خودش را از شما طلب می كند، می گوید من احتیاج دارم، باید بدهی.
می گویید صبر كن نمازم را بخوانم بعد می دهم. می گوید من این مقدار هم صبر نمی كنم، دین مرا بده
بعد نمازت را بخوان. یا شما می خواهید نماز بخوانید، در همان حال یكمرتبه می بینید شخصی
ناراحتی خیلی شدیدی پیدا كرد كه او را به عجله باید به دكتر رساند. فرض این است كه وقت هم
وسیع است. آیا در اینجا نماز [برای شما واجب تر است یا پرداخت دین (یا رساندن بیمار به
پزشك) ؟ ] همیشه نماز [عمل صالح است
[2]] ولی برای شما در آن وقت نماز عمل صالح نیست.
وقتی دائن شرعی شما اصرار دارد و می گوید طلب من را بده، و فرض این است كه آن مبلغ را هم
داری كه بدهی، عمل صالح شما این است كه دین را بدهی بعد نماز بخوانی. اگر شما اینجا با او لج
كنید و بگویید «تو دیگر حالا از خدا هم بزرگتر شده ای؟ ! من طلب خدا را ندهم طلب تو را بدهم؟ !
خیر، من می خواهم نمازم را بخوانم چشم تو كور شود! » اشتباه می كنی. این نماز برای تو عمل
صالح نیست؛ چون وقت هم وسیع است. برو دین را بده بعد بیا نمازت را بخوان. یا شما نماز
نخوانده اید و بیماری از خود شما یا بیگانه- فرق نمی كند- مثلا خونریزی معده كرده و باید زود او
را به طبیب رساند؛ اینجا عمل صالح شما این است كه اول او را برسانید بعد نماز بخوانید. این را
«عنوان ثانوی» می گویند.
[1] - 1 و 2. [افتادگی از نوار صوتی است. ]