در
کتابخانه
بازدید : 1640347تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
Collapse تفسیر سوره علق تفسیر سوره علق
Expand مقدمه مقدمه
Expand تفسیر سوره علق (1) تفسیر سوره علق (1)
Collapse تفسیر سوره علق (2) تفسیر سوره علق (2)
Expand تفسیر سوره قدرتفسیر سوره قدر
Expand تفسیر سوره بیّنه تفسیر سوره بیّنه
Expand تفسیر سوره زلزال تفسیر سوره زلزال
Expand تفسیر سوره عادیات تفسیر سوره عادیات
Expand تفسیر سوره قارعةتفسیر سوره قارعة
Expand تفسیر سوره تكاثرتفسیر سوره تكاثر
Expand تفسیر سوره عصرتفسیر سوره عصر
Expand تفسیر سوره هُمَزَةتفسیر سوره هُمَزَة
Expand تفسیر سوره فیل تفسیر سوره فیل
Expand تفسیر سوره كوثرتفسیر سوره كوثر
Expand تفسیر سوره كافرون تفسیر سوره كافرون
Expand تفسیر سوره نصرتفسیر سوره نصر
Expand تفسیر سوره مسدتفسیر سوره مسد
Expand تفسیر سوره توحیدتفسیر سوره توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كَلاّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَةِ. `ناصِیَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ. `فَلْیَدْعُ نادِیَهُ. `سَنَدْعُ اَلزَّبانِیَةَ [1]. این آیات می خواهد بگوید كه كار از این حرفها گذشته و اراده الهی تعلق گرفته به این كه دین خدا و دین توحید، شرك را در هم نوردد و از بین ببرد. این- به اصطلاح امروز- جبر تاریخ و ضرورت تاریخ است. (البته من از این تعبیر در اینجا خیلی خوشم نمی آید، چون یك مفهوم خاصی دارد. ) اینها یا باید تسلیم بشوند یا در هم كوبیده و خرد و دور ریخته خواهند شد.
كَلاّاز این مقوله مگو، مقوله دیگر: لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ . این خیلی عجیب است. از جمله نكاتی كه در قرآن مجید باید خیلی به آن توجه كرد این است كه [2]پیغمبر اكرم از روز اول با ایمان كامل به موفقیت و پیروزی خودش مبعوث شد. چنین ایمانی از نظر شرایط ظاهری زمان آنقدر غیر منطقی بود كه معمولا در این طور جاها می گویند: «دیوانه شده كه این حرفها را می زند! چه می گوید؟ ! مثل اینكه حساب دستش نیست! » .
مردی یتیم و در شهر خودش- و در واقع در قریه و قصبه خودش [3]- از نظر ظاهری بی حیثیت (حیثیت به پول و عشیره بود و پیغمبر اینها را نداشت، فقیر و یتیم بود) كه فكرش هم با دیگران نمی خواند و همان قوم و خویش های نزدیكش هم با او مخالف بودند، ناگهان پیدا شده و دعوتی و قرآنی را آورده كه از اول، حرفش این است كه ما می خواهیم دنیا را بگیریم و بر دنیا پیروز شویم. ما هم اگر در آن وقت بودیم چه می گفتیم؟ یا سكوت می كردیم یا- العیاذ باللّه- نظیر آن حرفها را می گفتیم كه «این شخص چه می گوید؟ ! مثل اینكه از دنیا خبر ندارد! » .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 679
در همان سالهای اول كه آیه نازل شد: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ اَلْأَقْرَبِینَ» [4](هشدار بده به خویشاوندان نزدیكت) پیغمبر به علی كه در خانه پیغمبر زندگی می كرد و بچه دوازده ساله ای بود فرمود: «آبگوشتی ترتیب بده و بنی هاشم را دعوت كن» . علی می گوید: من همین كار را كردم و چهل نفر یا یكی كمتر از بنی هاشم از عموها و پسر عموها و داییها و. . . به عنوان یك دعوت و مهمانی آمدند. بعد حضرت همین مسائل را با اینها طرح كرد و فرمود: «من رسول خدا هستم و دین من هم غلبه پیدا خواهد كرد. شما اگر به این دین گرایش پیدا كنید سیادت پیدا خواهید كرد و. . . » . اینها اصلا خجالت كشیدند جواب بدهند. گفتند: «این چه می گوید؟ ! » . ابولهب كه آدم جسوری بود رو كرد به ابوطالب و با حالت تمسخر گفت: «بسیار خوب، پس تو بعد از این بیا و تابع پسر برادرت باش! چه می گویی؟ ! » .
یكی از علتهایی كه اینها می گفتند: «إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» [5](این، دیوانه شده! ) این بود كه ادعا خیلی بزرگ بود. ادعا آنقدر بزرگ بود كه هر كس می شنید می گفت: «این شخص دیوانه شده كه چنین حرفی می زند! چه می گوید؟ ! » .
اكابر قریش تاجر پیشه بودند و مدتی بود كه یك كار تجارتیِ بندری می كردند؛ یعنی مكه یك شهر بندری شده بود و اینها زمستانها می رفتند به جنوب (یعنی یمن) مال التجاره هایی را كه از هند می آمد می خریدند بعد می آمدند در منطقه شام و سوریه می فروختند، و تابستانها می آمدند در سوریه جنس می خریدند و بعد [در یمن ] رد می كردند و از این جهت ثروتمند شدند. قرآن اسم این را می گذارد «رِحْلَةَ اَلشِّتاءِ وَ اَلصَّیْفِ» [6]یعنی كوچ كردن تابستانی و زمستانی برای تجارت؛ تجارتهای تابستانی و تجارتهای زمستانی. اینهایی كه مسافرت رفته بودند مردمان خیلی واردی بودند [7]. آنها افرادی بودند كه ایران و روم را كه در آن وقت بزرگترین كشورهای دنیا بودند از نزدیك كاملا می شناختند و از قدرت و عظمت و ثروت و اقتصاد و همه جهاتی كه در این كشورها بود كاملا آگاه بودند. برای چنین افرادی مسخره بود كه شخصی بیاید و در ده مكه در آن دره، این حرفها را بزند. این بود كه می گفتند: این شخص جز اینكه بگوییم دیوانه شده، حرف دیگری [درباره او نمی توان زد. ]
ولی قرآن از همان روز اول ضرورت این پیروزی را عنوان كرده؛ می گوید: اگر شما [كافران ]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 680
دست از مبارزه برندارید خرد و خمیر می شوید. و عمده این است كه این مطلب در آیات مكیه قرآن است. اگر در آیات مدنیه می بود خیلی مهم نبود. البته در آیات مدنیه هم هست، ولی آنچه كه در آیات مدنیه است خیلی مهم نیست؛ چون آیات مدنیه بعد از آن است كه اسلام مقداری پیشروی كرده و مسلمانان آمده اند در مدینه و مركزی پیدا كرده اند. البته در آن وقت هم مهم بود. مگر همه جزیره العرب چقدر ارزش داشت؟ اینكه پیغمبر از مدینه [كه یكی از شهرهای جزیره العرب است ] نامه بنویسد به همه سران جهان كه «بیایید مسلمان شوید! » ؛ به پادشاه ایران، به قیصر روم، به پادشاه مصر و اسكندریه، به یمن، به حبشه، به همه جا بنویسد كه: من رسول خدا هستم، بیایید این دین را بگیرید، سعادتتان در این است، و اگر این دین را نگیرید بیچاره و بدبخت می شوید، همان هم خیلی عجیب است؛ ولی نه آنقدر كه در مكه در شرایطی كه هنوز شانزده نفر مرید نداشته و در حال كتمان زندگی می كردند این حرفها را بزند. آیاتی كه می گوید: «این رسول عالَمین است، پیغمبر همه جهان است» در همان مكه نازل شده است.
اینجا هم با قاطعیت تمام به ابوجهل كه از رؤسای درجه اول مكه است می گوید: كَلاّبگو رها كن این حرفها را! لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ اگر بازنگردد از این سخنانلَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَةِ. «سَفْع» تكان شدید را می گویند. مثل اینكه یك آدم قوی گریبان یك آدم ضعیفتر را می گیرد و یك تكان محكم به او می دهد به طوری كه پاهایش از زمین كنده می شود. این در وقتی است كه یقه او را بگیرد. اگر خیلی قویتر باشد، موی پیشانی اش را می گیرد و یك تكان می دهد به طوری كه پاهایش از زمین كنده شود. كَلاّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ : اگر بازنگردد، اگر منتهی نشود، اگر نهی ما را كه به او می گوییم «كلاّ» (سكوت) نپذیرد موی پیشانی اش را محكم خواهیم گرفت. البته «ناصیه» ، هم به موی پیشانی می گویند هم به خود پیشانی [8]. به مویی كه در جلوی سر می روید نیز به تناسب حالّ و محلّ «ناصیه» می گویند.
لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَةِخواهیم گرفت ناصیه او را و چنان تكان شدیدی او را بدهیم كه دست و پایش همه از جا كنده شود.
كدام ناصیه؟ ناصِیَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍآن ناصیه و پیشانی دروغگوی خطاكار را. این، تعبیر خیلی عجیبی است. قرآن اینجا نسبت دروغگویی را به ناصیه می دهد. نمی گوید ناصیه این دروغگوی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 681
خطاكار را، بلكه می گوید: این ناصیه دروغگوی خطاكار را. یعنی تمام علائم و نشانه های دروغ و خطاكاری در این پیشانی و چهره پیداست.

[1] - . علق/15- 17.
[2] - . این مطلب را بسیاری از فرنگیها هم قبول كرده اند، بر خلاف تبلیغی كه برخی دیگر از آنها و بعضی از متجددین ما می كنند.
[3] - . مكه الان شهر است ولی در آن زمان یك ده بوده؛ البته نسبت به آن چادرها یك شهر بوده ولی چگونه شهری؟ ! مثل قریه و قصبه بوده.
[4] - . شعراء/214.
[5] - . قلم/51.
[6] - . لِإِیلافِ قُرَیْشٍ. `إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ اَلشِّتاءِ وَ اَلصَّیْفِ . قریش/1 و2
[7] - . نظیـ- ر اروپا رفته ها و آمریكا رفته های امروز ما كه ژاپن و چین را هم رفته اند و حسابهای دنیا دستشان است. اینها وقتی می روند آن كشورهای بزرگ را می بینند دیگر ایران در نظرشان به حساب نمی آید.
[8] - . در حدیث است كه «وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ یُمْناكَ ناصِیَ- تَكَ» كافی ج /3ص 25؛ یعنی مسح سر باید روی ناصیه باشد. روی همین جهت بسیاری از فقها و مراجع تقلید در مورد مسح اگر انسان بخواهد خیلی از بالا [شروع كند] شبهه می كنند. بعضی فرق سر را مسح می كنند. مثل مرحوم آقای بروجردی اشكال می كردند، می گفتند [قسمت جلوتر] را مسح كنید چون ناصیه اینجاست، بالاتر كمی محل شبهه بود. احتیاط این است كه مسح در ناصیه باشد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است