حال چرا می فرماید:
أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنی (معتقد می شود كه بی نیاز شده است) ؟ چون انسان واقعا بی نیاز
نمی شود، بلكه خودش خیال می كند [كه بی نیاز شده است. ] انسان با چهار شاهی صنار كه گیرش
می آید واقعا مستغنی و بی نیاز نمی شود، ولی خودش خیال می كند حالا كه این را دارم بی نیاز
هستم؛ یعنی در او احساس بی نیازی پیدا می شود. وقتی احساس بی نیازی در او پیدا شد زود طغیان
می كند. آنوقت آثار این طغیان، در حركات و سكنات و معاشرتهایش با افراد [آشكار می شود. ]
مثلا با افرادی كه تا دیروز معاشرت می كرده دیگر معاشرت نمی كند و می خواهد با طبقه دیگری
معاشرت كند، طرز صحبت كردن و حرف زدنش فرق می كند، طرز نگاه كردنش به مردمِ دیگر فرق
می كند. اینها علامت طغیان است.