در
کتابخانه
بازدید : 1639663تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره اعلی</span>تفسیر سوره اعلی
Expand تفسیر سوره غاشیه تفسیر سوره غاشیه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره فجر</span>تفسیر سوره فجر
Expand تفسیر سوره بلدتفسیر سوره بلد
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره شمس</span>تفسیر سوره شمس
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره لیل</span>تفسیر سوره لیل
Expand تفسیر سوره ضحی تفسیر سوره ضحی
Expand تفسیر سوره انشراح تفسیر سوره انشراح
Expand تفسیر سوره تین تفسیر سوره تین
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا دو مطلب هست كه باید ذكر كنم. مطلب اول اینكه: گفتیم انسان در آغاز خلقت دارای سرشتهای متضاد است و نسبتش به همه این سرشتها علی السویّه است، یعنی فاقد سرشت اجباركننده است [1]، و باید راهش را از میان این سرشتهای متضاد انتخاب كند. نكته ای كه باید اضافه كنم این است: تفاوت دیگری كه انسان با جمادات به طور كلی و با گیاهان و حیوانات در سطح وسیعی دارد [این است كه دارای طبیعتی است ] كه آن را طبیعت دوم انسان می نامند. طبیعت دوم یعنی خوی پذیری، خُلق پذیری، مَلَكه پذیری. انسان به همان دلیل كه فاقد سرشت معین و مشخص است، سرشت ثانوی می پذیرد.
سرشت ثانوی چیست؟ سرشت ثانوی همان است كه در تعبیرات روان شناسی به آن می گویند «عادت» و در تعبیرات فقهی یا اخلاقی به آن می گویند «ملكه» . وقتی انسان ملكه ای پیدا كرد آن ملكه برای او شبیه یك سرشت می شود. انسان اگر در عمل، راهی را انتخاب كند و برود، [به جایی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 591
می رسد كه برای او] حالت و ملكه ای پیدا می شود كه این كار و عمل را برای او آسان می كند. اول مثالی از غیر مسائل اخلاقی ذكر می كنیم. در ابتدا كه انسان می خواهد خطنویسی یاد بگیرد وقتی قواعد خط را به شكل ریاضی برایش بیان كنند و مثلا بگویند «الف را این طور می نویسند و ب را این طور» ، اگر قلم را بردارد كه بنویسد، نمی تواند، اما تدریجا عمل می كند و هرچه بیشتر عمل می كند بیشتر مسلط می شود. این امر واضحی است. بعد به جایی می رسد كه كاغذی را تندتند می نویسد و در همان حال آنچنان زیبا می نویسد كه انسان حظّ می كند. اینجا می گویند برای این شخص، خطاطی ملكه شده است.
اما در مسائل اخلاقی؛ صفات خوب برای بعضی افراد ملكه می شود. گاهی تقوا برای انسان ملكه می شود؛ یعنی اگر انسان در عمل تقوا را پیشه كند، این پیشه كردن تقوا در عمل، سبب می شود كه در روح انسان ملكه تقوا پیدا شود. در رساله ها می نویسند: عادل آن كسی است كه در او ملكه تقوا و ملكه پرهیز از گناه باشد؛ یعنی اگر یك كسی گناه نكند این به معنای عادل بودنش نیست، چون ممكن است به علل خارجی گناه نكند، بلكه باید گناه نكردن به صورت یك ملكه برای شخص پیدا شده باشد. ملكه تقوا و ملكه عدالت باید در انسان پیدا بشود.
در جهت مخالف هم همین طور است. كار زشت (مثل غیبت كردن) برای بعضی افراد ملكه و خوی و عادت می شود. مثل كسی كه عادت دارد به كشیدن سیگار. چنین شخصی واقعا ترك كردن سیگار برایش یك كار فوق العاده دشواری است. كسی هم كه عادت كرده به غیبت كردن یا دروغ گفتن، اصلا ترك غیبت و ترك دروغ برایش مشكل است و اینها طبیعت دومش شده است.
نكته دیگری كه روان شناس ها می گویند و حرف درستی هم هست، این است: خاصیت ملكه این است كه انسان را برای آن كار آماده می كند و آن كار برایش آسان می شود و منطبق می شود بر آن كار. ممكن است آن كار خیلی سخت باشد، ولی چون عادت دارد، برای او یك كار آسان می شود، در حالی كه كاری كه به آن عادت ندارد و خیلی هم كار آسانی است به نظرش سخت می آید. آدمی كه در زندگی یك كار سخت دارد [2]، از صبح تا غروب این كار را انجام می دهد ولی اگر مثلا نمازخوان نباشد، نماز خواندن به نظرش كار سختی می آید. این شخص، آدمی شده كه اصلا آماده و ساخته شده برای آن كار سخت و مشكل و آن كار برایش خوی و ملكه شده و به نظرش آسان می آید، ولی وقتی می خواهد دو ركعت نماز بخواند انگار می خواهد كوهی را بردارد، چون بر ضد خُلق و خوی اوست.
پس انسان در هر راهی كه در عمل واقع شد، در مرحله دوم برای آن كار ساخته می شود. در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 592
خلقت برای آن كار معین ساخته نشده، بلكه او را چند سرشتی ساخته اند، ولی بعد خودش، خودش را برای یك كار معین می سازد و دیگر آمادگی برای آن كار دیگر را ندارد.

[1] - . نه اینكه مطلقا فاقد سرشت باشد، چنان كه بعضی گفته اند.
[2] - . استاد ما مثال می زد به قپانچی [یعنی ترازو دار. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است