فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. بعد از آنكه آن جان را متعادل كرد، تكمیل كرد و بیاراست، فجور و
تقوای او را به او الهام كرد؛ یعنی خدا مستقیما به جان انسان یك سلسله الهامات كرده است. هر
جانی درجه ای از الهام به او شده است. این الهام، عمومی است و اختصاص به پیغمبران یا اولیای
خدا ندارد.
حال چه چیزی به نفس انسان الهام شده؟ این كه خوبی چیست و بدی چیست. البته قرآن در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 570
اینجا تعبیر به خوبی و بدی نكرده و نباید هم می كرد، چون مفهوم خوبی و بدی مفهوم عام و
كش داری است، بلكه تعبیر به فجور وتقوا كرده. تقوا یعنی پاكی، و فجور همان فسق است و مفهوم
انفجار را دارد. خدا پاكی و ناپاكی را به انسان الهام كرده است؛ یعنی انسان بدون اینكه نیازی به
معلم و حتی نیازی به پیغمبر داشته باشد، یك چیزهایی را حس می كند؛ یعنی در وجدان خودش
حس می كند كه این، پاكی است و آن، ناپاكی. این امر درس و معلم نمی خواهد بلكه فطرت برای
آن كافی است. خدا به انسان فطرتی داده كه به موجب آن این مقدار را می فهمد.