وَ اَلْأَرْضِ وَ ما طَحاهاو سوگند به زمین و آنچه زمین را گسترانید، یا آنچه كه زمین را پرتاب كرد.
كلمه «طَحْو» و كلمه «دَحْو» در قرآن در مورد زمین به كار برده شده. در جای دیگر فرمود:
وَ
اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها [1]. بعضی ایندو را دو لهجه و دو تلفظ از یك لغت دانسته اند و بعضی گفته اند
اینها دو لغت اند. بعید نیست كه ایندو یك لغت و دارای یك معنا باشند. «دَحْو» و «طَحْو» معانی
متعددی دارند. یكی از این معانی «گسترانیدن» است. زمین گرچه در ذات خودش كروی است اما
نسبت به انسان و از نظر انسان كه در روی زمین راه می رود یك بساط گسترده است. معنای دیگر
آن «پرتاب كردن» است. عرب به بازی الك دولك می گوید: مِدْحاة بازی
[2]. بعضی می گویند: «
وَ
اَلْأَرْضِ وَ ما طَحاها» اشاره به آن است كه خدای متعال این زمین را به گردش درآورد؛ یعنی همان
طور كه شیئی را با یك ضربه به حركت درمی آورند زمین هم یك شی ء چسبیده به شی ء دیگر
بود، بعد كه جدا شد به حركت درآمد.
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاهاسوگند به جانی (نمی گوید «به جان» بلكه می گوید «به جانی» ) و آنچه این
جان را تعدیل و تكمیل كرد و بیاراست؛ یعنی آنچه این جان لازم دارد به آن داد. خلاصه یعنی قسم
به جانِ آدمی. تا اینجا نُه سوگند ذكر شده بود: سوگند به خورشید و سوگند به نورِ اولِ روزش،
سوگند به ماه، سوگند به روز، سوگند به شب، سوگند به آسمان، سوگند به ساختمان آسمان، سوگند
به زمین و سوگند به آنچه زمین را گسترانید یا به حركت دورانی درآورد. بعد از همه اینها سوگند
می خورد به جان، كه مقصود جان آدمی و روح انسان است، و سوگند می خورد به آن قوه و نیرویی
كه این جان را تعدیل و تكمیل كرد. سوگندهای قبلی سوگند به اموری- و به قولِ امروز به محیطها
و شرایطی- بود كه خلق شده اند تا زمینه برای خلق و پیدایش انسان در روی زمین پیدا شود.
[2] - . در این بازی چوب كوچكی را كه سرش تراشیده و باریك شده با چوب بزرگی پرتاب می كنند و این چوب باید برود و روی حسابی در محل خاصی كه برای آن در نظر گرفته اند قرار بگیرد.