در
کتابخانه
بازدید : 1639380تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره اعلی</span>تفسیر سوره اعلی
Expand تفسیر سوره غاشیه تفسیر سوره غاشیه
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره فجر</span>تفسیر سوره فجر
Expand تفسیر سوره بلدتفسیر سوره بلد
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره شمس</span>تفسیر سوره شمس
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره لیل</span>تفسیر سوره لیل
Expand تفسیر سوره ضحی تفسیر سوره ضحی
Expand تفسیر سوره انشراح تفسیر سوره انشراح
Expand تفسیر سوره تین تفسیر سوره تین
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
داستان عقیل را مكرر شنیده اید. آمد خدمت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از حضرت كمك خواست. او از حضرت تقاضایی كرد كه چنین تقاضایی از مثل علی تقریبا نا مشروع بود. البته فقیر و مقروض بود و مقداری هم به اصطلاح دكور درست كرد و بچه هایش را چند روزی كمتر غذا داد كه رنگ آنها پریده تر شد بلكه از ترحم علی بتواند استفاده كند و علی كه بیت المال مسلمین در دست اوست چیزی به او بدهد. حضرت فرمود: صبر كن اولِ ماه كه برسد از حقوق خودم چیزی به تو می دهم. گفت: از بیت المال بده. فرمود: بیت المال مال من نیست، من امین بیت المالم. او اصرار كرد. عقیل در آخر عمر كور بود و چشمهایش نمی دید. امیرالمؤمنین اشاره كرد تكه آهنی را در كوره خوب داغ كنند. آهن را آوردند. حضرت فرمود: عقیل بگیر. عقیل خیال كرد كیسه پول است.

دستش را نزدیك برد و شاید دستش به آهن نرسید كه تعبیر خودش این است كه «مثل گاو ناله كردم» . غرضم اینجاست. حضرت فرمود: ثكلتك امك مادرت به عزایت بنشیند! أتئن من حدیدة
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 545
احماها إنسانها للعبه و تجرنی إلی نار سجرها جبارها لغضبه [1]تو از آهنی كه یك انسان به شوخی و بازی آن را داغ كرده اینچنین ناله می كنی، آنوقت می خواهی مرا بكشانی به سوی آتشی كه خدای آن آتش آن را داغ كرده است؟ !

[1] - . بحارالانوار، ج /41ص 162.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است