اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّی. پروردگار برترین، آن كه آفریننده است (گفتیم خدا خالق است نه والد) ، آن كه
همه موجوداتْ هستی خودشان را از او دارند. غالبا گفته اند «خلق» در مورد مركبات گفته می شود.
خدایی كه این اشیاء مركب را آفرید و اجزائی را فراهم كرد و از آنها این مركبات را به وجود آورد.
فَسَوّی . آفرید [اما] كار خدا ایجاد محض نیست كه همین طور اشیاء را ایجاد می كند و به وجود
می آورد و دیگر كاری به آنها ندارد، بلكه [كار خدا] ایجاد است و تسویه. تسویه یعنی هر چیزی
را در جای خود قرار دادن و در جای خود نهادن. نه خلق كردن و رها كردن. مثل این است كه
برای انسان دست خلق كند، گوش خلق كند، چشم خلق كند، معده خلق كند، جهاز تنفس خلق
كند، جهاز دَوَران دم
[1]خلق كند ولی هركدام به یك سو برود، مثل اینهایی كه می آیند كنار خیابان
بساطی پهن می كنند، نگاه می كنی می بینی یك چاقو در یك جا گذاشته، یك تسبیح در یك جا،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 501
یك شانه در جای دیگر و. . . . اگر جای اینها عوض شود فرقی نمی كند، این یك مجموعه ای است
كه اینجا گذاشته. در این مركبات این جور نیست، هر چیزی در یك «جا» قرار گرفته كه یگانه
جای منحصرش همان است، یعنی مثلا چشم در یك جا قرار گرفته است كه هیچ جای دیگری
بهتر از آن وجود ندارد. هر چیزی را در جای خود [قرار داده است. ] گوش در جایی قرار گرفته كه
بهترین جای او همان است. قلب و مغز و اعصاب همین طور. اگر شما معده را به جای مغز بگذارید
مغز را به جای معده، چشم را به جای گوش بگذارید گوش را به جای چشم، دهان را به جای بینی
و بینی را به جای دهان، خرابش كرده اید. در مجموعِ عالم هم همین طور است، اگر كسی بتواند
زمین و سیاره دیگری و خورشید و مانند اینها- كه علم بشر به اینها نمی رسد- بلكه كل عالم را در
نظر بگیرد می بیند هر موجودی در مدار خودش و در جای خودش قرار گرفته.