در
کتابخانه
بازدید : 1639959تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال مقصود چیست؟ مرسلاتِ عرفا فرستاده شدگان پی درپی (اگر عُرْفا را به معنای پی درپی بگیریم) ، فرستاده شدگانِ به معروف و نیكیها (اگر عرف را به این معنی دوم بگیریم) . عاصفات عصفا این تندروهای بركَننده. به سرعتی می روند كه مانع را از سر راه خود برمی دارند. باز مقصود چیست؟ ناشرات نشرا. پراكنده می سازند یا باز می كنند. باز اینها چه كسانی و چه چیزهایی هستند؟ حق را از باطل جدا می كنند، ذكر را القاء می كنند. مقصود چیست؟
مفسرین در اینجا آراء متعددی دارند. بعضی گفته اند كه اینها اشاره به همین باد است، چون یكی از اموری كه نظام این زمین قائم به آن است مسئله حركت هواست. بدیهی است كه باد همان هوای متحرك است. اگر وضع عالم به گونه ای بود كه هوا همیشه ساكن می بود هیچ جایی امكان اینكه محل سكونت باشد نداشت. مثلاً اگر هوای این اتاق كثیف می شد، برای همیشه كثیف بود، بعد باید [آن را تخلیه و هوای تازه وارد می كردند، ] چنان كه وقتی آب یك حوض كثیف می شود باید با یك وسیله خارجی آب حوض را بكشند و بیرون ببرند. در آب چنین امكانی هست. ولی اگر هوای اتاق كثیف بشود و آن را بیرون بكشیم، هوای حیاط كثیف می شود. اگر آن را نیز بیرون بكشیم هوای كوچه كثیف می شود. قطع نظر از زندگی امروز و این دودهای عجیبی كه كل طبیعت را دارد فاسد می كند، اگر ما تهران را با همان زندگی دیروز هم در نظر بگیریم، چنانچه دودی، دمی، بویی كه پیدا می شود، در محل خودش ساكن می بود، آیا می شد مردم بروند این هواها را مثلاً در كویر بریزند و هوای خوب به تهران بیاورند؟ ! بعلاوه گذشته از اینكه خود هوا هم با همین نقل و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 245
انتقال ها یك نوع تصفیه و پاك می شود و دو مرتبه برمی گردد، بسیاری از نقل و انتقال ها به وسیله همین هوا صورت می گیرد. در آیه ای از آیات قرآن است كه: وَ أَرْسَلْنَا اَلرِّیاحَ لَواقِحَ [1]ما بادها را فرستاده ایم در حالی كه لاقح (تلقیح كننده) هستند، یعنی تخم گیاهان را از جایی به جایی منتقل می كنند و سبب روییدن گیاهها و درختها می شوند؛ یعنی این خودش یك عمل طبیعی برای گیاهان است و اثر فوق العاده ای برای گیاهان دارد. از همه اینها بالاتر باران است. باران خودش معلول حركت بادهاست. در قرآن مكرر اشاره و تصریح می كند به مسئله خاصیت بادها از نظر حركت دادن ابرها و منتقل كردن ابرها از جایی به جایی. اگر هوا ساكن می بود، هر لكه ابر در هر جای دنیا كه بود برای ابد در همان جا ساكن بود و هر نقطه ای كه لكه ابر نمی داشت و خالی از ابر بود، برای همیشه به همان حال بود. این بادها هستند كهفَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی اَلسَّماءِ كَیْفَ یَشاءُ [2]ابرها را اثاره می كنند، انقلاب در ابرها ایجاد می كنند و ابرها را هر جا كه خدا بخواهد پهن می كنند، از اینجا به آنجا می برند و از آنجا به جای دیگر. مسئله باد، هوای متحرك و به عبارت دیگر تحرّك هوا، خود یك حقیقتی است. بسیاری از عذابها كه در امتهای گذشته آمده است به وسیله همین بادها بوده است.
بعضی از مفسرین گفته اند مقصود از این مرسلات (فرستاده شده ها) همین بادهاست. آنها با توجه به همین كه در بسیاری آیات دیگر راجع به فرستادن باد و خاصیتها و اثرهای باد اشاره شده است چنین گفته اند.
اشكالی كه به حرف اینها كرده اند این است كه این دو جمله اول را می توان به باد حمل كرد ولی جمله های بعد با باد سازگاری ندارد: وَ اَلنّاشِراتِ نَشْراً. `فَالْفارِقاتِ فَرْقاً. `فَالْمُلْقِیاتِ ذِكْراً.

جمله «اینها یك ناشر و پخش كننده هستند» نیز برای باد درست است، اما بعد می فرماید:

پخش كنندگانی كه حق و باطل را از یكدیگر جدا می كنند و ذكر [3]را به بشر القاء می كنند. اینها با باد سازگاری ندارد.
بعضی دیگر گفته اند كه مقصود در همه اینها ملائكه هستند، آن قوا و نیروهای غیبی كه به اذن پروردگار مدبّر عالم اند. مقصود از «مرسلات عرفا، عاصفات عصفا، ناشرات نشرا، فارقات فرقا، ملقیات ذكرا» همه، فرشتگانند، یعنی سوگند به فرشتگانی كه پی درپی فرستاده می شوند یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 246
فرشتگانی كه فرستاده می شوند كه معروف را در عالم بیاورند كه این یا اشاره به این است كه وحی را به پیغمبران نازل می كنند و یا اشاره به این كه در دل هر انسانی، هم خیر القاء می شود و هم وسوسه؛ ملائكه آنهایی هستند كه خاطرات نیك را به قلب انسان القاء می كنند و شیاطین آنها هستند كه خاطرات شر را القاء می كنند. اگر «عرف» به معنی معروف باشد، یعنی سوگند به فرشتگانی كه خیرات و خاطرات نیك را به قلب انسان القاء می كنند. آنوقت فَالْعاصِفاتِ عَصْفا هم همین معنا را می دهد: فرشتگانی كه به سرعت كارشان را انجام می دهند. یا حتی آن معنای دوم عاصف می تواند با این معنی سازگار باشد: فرشتگانی كه بركَننده هستند نوعی بركنندگی، كه این دومی چندان وضوح و روشنی ندارد. «ناشِراتِ نَشْرا» هم با این معنی سازگار است: فرشتگانی كه نشر می كنند [و فیض الهی را پخش می نمایند؛ ] چون همه قوایی كه در عالم هست به نوعی نامشان مَلَك است. حتی قوای مادی را هم ما می توانیم مَلَك بنامیم تا چه رسد به قوای غیبی و ملكوتی. ولی همین طور كه عرض كردم با كلمه «فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً» چندان جور درنمی آید كه ما مقصود از همه این تعبیرات را ملائكه بدانیم.
بعضی هم آمده اند تنصیف كرده اند، گفته اند: دو آیه اول (دو قَسَم اول) اشاره به بادهاست و از «وَ اَلنّاشِراتِ نَشْراً» كه یك قَسَم است با تأكید، مقصود ملائكه است، كه این هم باز خالی از اشكال نیست.
در اینجا من به یك روایت و یك بیان برخورد كردم كه اتفاقا این بیان از یك مفسر سنّی (فخر رازی) است و عجیب است كه [آن روایت ] به طور اجمال در روایت شیعه آمده است ولی گویا مفسرین مفهوم این روایت را درست توجه نكرده اند. فخر رازی به صورت یك احتمال- ولی معلوم می شود ریشه این احتمال از قبل هم بوده است- ذكر كرده است و آنچه كه فخر رازی جزو احتمالات ذكر كرده بر همه اینها می چربد و علاوه بر این، روایتی كه در تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی هست همین معنا را توجیه می كند و آن این است: اصلاً مقصود از همه اینها خود آیات قرآن است. در روایت است كه وَ اَلْمُرْسَلات یعنی خود این آیات. وَ اَلْمُرْسَلاتِ عُرْفاً [سوگند به این آیاتِ [4]] فرستاده شده به معروف، اینهایی كه پیامی كه برای انسان آورده اند معروفها، خیرها، نیكیهاست. فَالْعاصِفاتِ عَصْفاًاین آیاتی كه با سرعت عجیبی حركت می كنند، مانعها را از سر راهشان برمی كنند. فخر رازی حرف خوبی می زند، می گوید: تاریخ گواه این مطلب است. پیغمبر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 247
اسلام چه داشت جز همین آیات؟ و همین آیات بود كه كاخهای عظیم ظلم را از بیخ و بن كند، مثل یك باد بسیار سریع آمد و آنچه كه باید كَنده بشود از جای خودش كَند و دور ریخت. وَ النّاشِراتِ نَشْرا. سوگند به این آیاتی كه ناشر و نشركننده هستند نشر كردنی، پخش كننده هستند پخش كردنی، پخش كننده حقایق اند، باز كننده حقایق اند. فَالْفارِقاتِ فَرْقا. فارقند، فاروقند، حق را از باطل جدا می كنند، حقیقت را از خطا جدا می كنند، صحیح و نادرست را از یكدیگر جدا می كنند، كه گفتیم «فرقان» اسم قرآن است. فَالْمُلْقِیاتِ ذِكْراً. این آیات هستند كه در دلها ذكر (بیداری، تنبّه، آگاهی) را تلقین و القاء می كنند. عُذْراً أَوْ نُذْراً. یا به صورت اِعذار یا به صورت اِنذار. در حقیقت هر دو یك معنی دارد؛ انذار یعنی بیم دادن، اعذار یعنی اتمام حجت كردن [5].
اتفاقا این معنی با جمله های بعد هم تناسب بیشتری دارد، چون این سوره مثل سوره الرحمن جمله ای [6]دارد كه بند بند مكرر می شود. در سوره الرحمن می گوییم: فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ *. آنجا پی درپی عرضه داشتن نعمتهاست، نعمت و نعمت ذكر می كند، بعد می گوید: ای جن و انس! كدام یك از این نعمتها را می توانید تكذیب كنید؟ ولی اینجا برعكس، جنبه انذار و اعذار دارد، ده بار جملهوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ (وای به تكذیب كنندگان! ) تكرار می شود. اگر ما وَ الْمُرْسَلات را آیات بدانیم تكذیب، تكذیب همان آیات است و اینكه بعد تكرار می شود: وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ *، یعنی وای به كسانی كه محتوای این آیات را تكذیب كنند! محتوای این آیات چیست؟ مبدأ، معاد.
قرآن ركن اساسی دعوتش كه همه دعوتهای دیگرش بر اساس آن است مبدأ شناسی و معاد شناسی است. هر تعلیم دیگر خودش را بر اساس مبدأ و معاد بنا نهاده است. اگر اخلاق دارد بر اساس مبدأ و معاد است، تعلیم و تربیت دارد بر اساس مبدأ و معاد است، اگر اقتصاد دارد بر اساس مبدأ و معاد است، قوانین جزایی و حقوق دارد بر اساس مبدأ و معاد است. ركن اساسی تعلیمات قرآن مبدأ و معاد است و لذا ما می بینیم بیشترین آیات قرآن متوجه ایندو است و عجیب این است كه با این همه توجهی كه قرآن ما را به مبدأ و معاد می دهد باز ما كوشش می كنیم خود تعلیمات قرآن را از مسیر مبدأ و معاد خارج كنیم و به مسیر دیگری بیندازیم!
این احتمال فی حد ذاته چسبنده تر از احتمالات دیگر است و بعلاوه روایتی در تفسیر علیّ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 248
بن ابراهیم این مطلب را تأیید می كند. تقریبا جای تردید برای ما باقی نمی ماند كه وَ الْ- مُرْسَلات را این طور باید معنی كنیم، و اگر این گونه معنی كنیم مؤیّدهایی هم از جای دیگر دارد، مخصوصا «وَ اَلْمُرْسَلاتِ عُرْفاً. `فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً» كه اثر اجتماعی بزرگ آیات قرآن را ذكر می كند كه مثل باد به سرعت حركت می كند و از جایی به جایی منتقل می شود. اگر یادتان باشد، در سوره مباركه مدّثّر جمله ای داشتیم كه در آنجا تفسیر المیزان به این نكته توجه كرده بود. آن جمله این بود: وَ ما هِیَ إِلاّ ذِكْری لِلْبَشَرِ [7]. نیست این (هِیَ به قرآن و آیات قرآن برمی گردد) مگر مایه تذكر و تنبّه و بیداری برای بشر، «برای بشر» نه برای یك قوم معیّن. این نكته را هم توجه داشته باشید.

[1] - . حجر/22.
[2] - . روم/48.
[3] - . گفتیم آیات قرآن از آن جهت كه سبب تنبّه و بیداری است ذكر نامیده شده است.
[4] - . [چند ثانیه ای از نوار افتادگی دارد. ]
[5] - . سؤال: اگر مطابق قول آن گروه مقصود ملائكه باشد باید بگوییم: و المرسلون، و الناشرون.
استاد: نه، مفسرین گفته اند [صیغه مؤنث ] به اعتبار جماعت است. اگر درباره ملائكه هم وَ الْ- مُرْسَلات بگوییم، از این جهت اشكالی نیست چون سخن روی جماعت است. وقتی جماعت باشد ضمیر را مؤنث می آورند؛ یعنی سوگند به جماعت مرسلات. اگر درباره انسانهای مرد هم گفته بشود باز مرسلات می گویند. از این جهت اشكال ندارد.
[6] - . تعبیر «ترجیع بند» چون در اشعار می گویند شاید درست نباشد.
[7] - . مدّثّر/31.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است