در
کتابخانه
بازدید : 1634960تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Expand تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Collapse تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Expand تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Expand تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از این جهت، یك فكر البته ناقص و نارسا و شرك آمیز در دنیا پیدا شد كه مركزش هم ایران خود ما بوده است، فكر ثنوی كه اشیاء در ذات خودشان دو گونه اند: بعضی از اشیاء در ذات خود خوبند و بایستنی و باید باشند، و بعضی دیگر در ذات خود بدند و نبایستنی و نباید باشند. اگر این طور است، آیا این آفریننده خیرخواه است یا بدخواه؟ اگر خیرخواه است پس بدها را نباید بیافریند، اگر بدخواه است پس خوبها را نباید بیافریند. نظریه دو قطبی بودن عالم پیدا شد كه اصلاً دو مبدأ در عالم وجود دارد و اشیاء دو صف را تشكیل می دهند: صف خوبها صف بدها، و صف خوبها را یك خدا خلق كرده است، صف بدها را یك مبدأ دیگر غیر از آن مبدئی كه آنها را آفریده است، و بین ایندو جنگ وجود دارد به این معنا كه این می خواهد آن نباشد با همه مخلوقاتش، میدان تنها برای او باقی بماند، و آن می خواهد كه این نباشد با همه مخلوقاتش و میدان برای او باقی بماند، گو اینكه در نهایت امر غلبه با مبدأ نیكیهاست یعنی مبدأ بدیها با همه آفریده هایش معدوم می شود و از بین می رود. این یك نوع توجیه برای خلقت و برای اشیاء، یعنی اشیاء را به خوبها و بدها تقسیم می كنند و مقصود از «خوب» آن چیزی است كه باید باشد و بایستنی است و «بد» آن چیزی است كه نمی بایست آفریده می شد ولی آفریده شده است و اینها دو اصل و دو مبدأ مستقل دارند و جنگ این دو مبدأ بر سر بود و نبود است، این می گوید تو نباید باشی من باید باشم و آن می گوید تو نباید باشی من باید باشم.
حال اگر این طور باشد این خودش یك حسابی است. در این حساب، ما باید خیلی چیزها را در این دنیا بد مطلق بدانیم و اگر به این بدها تن می دهیم، بر اساس این فلسفه و این فكر، به حكم اضطرار تن می دهیم. یعنی مثلاً شهوت بطن یا شهوت شكم كه انسان از خوردن و نوشیدن لذت می برد، در اصل و ریشه بد است و نباید باشد، شر است ولی چه باید كرد، حیات ما بستگی به این شر دارد. یا لذت جنسی در ذات خودش بد است و نباید باشد ولی چه می توان كرد، این دنیا دنیای آمیختگی است، خوب و بدها با همدیگر به این نحو آمیختگی دارند، چاره ای نداریم از اینكه به آن تن بدهیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است