در
کتابخانه
بازدید : 1640447تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Collapse تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Expand تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Expand تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Expand تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
البته دو موضوع است كه انسان در رشته های دیگر تكامل پیدا كرده و در این رشته ها هنوز درجا می زند. یكی استقلال انسان نسبت به انسانهای دیگر، و دیگر استقلال جنبه عِلوی انسان از جنبه سِفلی انسان، یعنی استقلال عقل و دل انسان از شهوت انسان. در این دو قسمت است كه انسان به كمال نرسیده. دین و ایمان برای این است كه انسان را در این قسمتها به كمال برساند. سرنوشت انسان تكامل است و جز دین چیز دیگری چنین قدرتی را ندارد و لهذا دین، آینده انسان است. اگر ما انسان را در برابر طبیعت در نظر بگیریم می بینیم انسان امروز در مقایسه با انسان هزار سال پیش چقدر نسبت به طبیعت به استقلال رسیده. ولی وقتی كه انسان را نسبت به انسانهای دیگر در نظر بگیریم می بینیم حتی انسانهای هزار سال پیش آزادی اجتماعی شان بیشتر از امروز بود. همان انسان بدوی وحشی كه در صحرا زندگی می كند خیلی آزادتر و مستقل تر از انسان متمدن امروز زندگی می كند. انسان متمدن امروز در زیر زنجیر اسارت انسانهای دیگر است و این اسارت روز به روز هم دارد زیادتر می شود و این یك امر دنیایی و مدنی است یعنی اصلاً این تمدن صنعتی هر چه كه جلوتر می رود انسان را نسبت به طبیعت مستقل تر و آزادتر می كند ولی انسان را نسبت به انسان اسیرتر می كند، محدودیت انسانها بیشتر می شود. انسان نمی تواند آینده دنیا را از این نظر پیش بینی كند كه چه خواهد بود و چه وضعی پیش می آید. ممكن است این پیشرفت صنعت از نظر اسارت انسان نسبت به انسان به جایی برسد كه اگر شما در خانه تان هم نشسته اید ماهواره هایی بیاید از بالای سر شما عبور كند كه اگر شما با خانواده تان هم دو كلمه بخواهید سخن بگویید آن را ضبط كنند، فردا بیایند سراغتان كه شما در خانه تان چنین حرفی زده اید.
و اما اسارت انسان نسبت به خودش، یعنی اسارت انسان برای شهوات خودش، اسیر هوای نفس بودن، عقل انسان اسیر شهوتش بودن، حكومت شكم، حكومت دامن، حكومت هوای نفس.

اگر از این جهت در نظر بگیریم باز هم انسان امروز اسیرتر است. انسان امروز از انسان دیروز قطعا بیشتر اسیر پول است، بیشتر اسیر هوای نفس است، بیشتر اسیر حیوانیت خودش است. اینكه شما امروز می بینید در دنیا موج پوچی گرایی یا موج هیپی گری پیدا شده (به هیپی های ایران كه كارشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 188
تقلیدی است كار نداشته باشید) آنها یك حرفی نیمه حسابی دارند و آن این است كه می گویند انسان با اینكه در رابطه اش با طبیعت به استقلال رسیده، در رابطه اش با خودش به استقلال و آزادی نرسیده، امروز بدبخت تر است، پس زندگی پوچ است و به درد نمی خورد، پس اصلاً باید به چنین زندگی پشت كرد. البته كار خود آنها هم یك نوع گرفتاری و اسارت دیگر است، كار پوچ و مزخرفی است ولی من ریشه اش را دارم برایتان بیان می كنم.
غرض این جهت است كه انسان در میان موجودات، از نظر زیست شناسی و بیولوژیك به مرحله ای از كمال و استقلال (چون گفتیم كمال مساوی است با استقلال) رسیده است كه دستگاه خلقت آن قیمومت و سرپرستی مستقیم را از روی سرش برداشته، حكم یك فرزند بالغ را پیدا كرده است. شما وقتی فرزندتان كودك و كوچك است، در مقابل همه چیز از او مراقبت می كنید، و هر چه كوچكتر باشد بیشتر مراقبت می كنید. وقتی كه از درب ساختمان بیرون می آیید مراقبش هستید كه در باغچه یا حوض نیفتد. برای خوردنش هم مراقبش هستید كه این را نخورد آن را بخورد. ولی وقتی بزرگ شد می گویید تو خودت حالا دیگر بزرگ شده ای، من نباید به تو بگویم كه خودت را از این پله ها پایین نینداز، من كه نباید به تو بگویم خودت را جلو اتومبیل نینداز، خودت حالا می فهمی، چون عقلت به این حد رسیده همین قدر من فقط باید تو را ارشاد و هدایت كنم.
انسان چنین موجودی است، در كمال- به واسطه عقل و هوش و اراده ای كه دارد و خدا به او داده است- به مرحله ای رسیده كه دیگر خدا جبرا انسان را در مسیر هدایت نمی برد، اگر هم ببرد به آن مقصد نمی رسد، چون راهی است كه جز با اختیار نمی شود طی كرد. اینجاست كه خدا فقط راه را می نمایاند نه اینكه در راه می برد. پیغمبران را می فرستد، می گوید بیان كنید، اتمام حجت كنید، راه را نشان بدهید ولی اختیار انتخاب با خودش. این است كه در مرحله بعد می فرماید: إِنّا هَدَیْناهُ اَلسَّبِیلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً. رسید به اینجا، سمیع و بصیر شد، چشم بینا و گوش شنوا پیدا كرد، یعنی استعداد شنوایی و بینایی به او دادیم، راه را هم به او نشان می دهیم، خودمان عقب می ایستیم، این خود اوست كه یا شاكر و سپاسگزار است یعنی راه را آنچنان كه ما نشان داده ایم می رود (چون گفتیم شكر یعنی نعمت را در جای خود به كار بردن) و یا كفران نعمت می كند؛ یا برای خودش سعادت می خرد و یا برای خودش شقاوت می خرد. پس ببینید، این موجود كه در مرحله لَمْ یَكُنْ شَیْئا مَذْكورا بود، شصت سال هفتاد سال صد سال پیش از این چیزی نبود كه اسمش را بشود برد، یك ماده خاكی بیشتر نبود، حالا رسیده به جایی كه آزاد و مستقل است كه ما به او می گوییم تو دیگر نیازی به این نداری كه جبرا تو را ببریم، تو دیگر به بلوغ فرهنگی و فكری رسیده ای، ما فقط به تو راه می نمایانیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 189
در آیات بعدی بحثی درباره شاكر و كفور می شود. یك آیه راجع به كفورها بیان می كند، بعد آیه دیگری برای شاكرین كه اشاره است به آن داستان فوق العاده عجیبی كه در خاندان پیغمبر اكرم رخ داد [1]، قصه بیماری حسنین و نذر كردن علی علیه السلام و صدّیقه طاهره (چون خود آیه نشان می دهد كه نذری در كار بوده است) كه خدای متعال اگر فرزندانشان را شفا داد سه روز شكرانه روزه بگیرند و بعد خدا شفا می دهد و آنها هم سه روز روزه می گیرند و در وقتی هم بوده است كه فقر در نهایت شدت حكومت می كرده (بعد تفصیل می دهم كه علت این فقرها چه بوده است) .

علی علیه السلام می رود یك مقدار جو قرض می كند و قرصهای نان جو تهیه می نماید و بعد در موقع افطار مسكین می آید، شب بعد یتیم می آید و شب بعد اسیر (یا مطابق بعضی از روایات در یك شب هر سه اینها آمدند) و خلاصه اینها هر چه داشتند به فقرا دادند، ایثار كردند و خودشان با آب خالی افطار كردند. این داستان را [ذكر می كند] به عنوان اینكه انسان وقتی كه شاكر می شود ببینید به كجاها می رسد! این مطلب ان شاءاللّه باشد برای جلسه آینده. و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین.
باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . .
پروردگارا دلهای ما به نور ایمان منوّر بگردان، غلها و غشها و حرصها و طمعها و حقدها و ضغنها از دلهای ما بیرون بفرما.
پروردگارا ما را از بندگان شكور خود قرار بده، نیتهای ما را خالص بفرما، سینه های ما را برای قبول حقیقت منشرح بفرما، اموات ما مشمول عنایت و مغفرت خود قرار بده.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 190

[1] - . بعد تفسیر آیه را عرض خواهیم كرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است