در
کتابخانه
بازدید : 1640008تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Collapse تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Expand تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Expand تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Expand تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
راجع به اینكه شخصیت واقعی انسان به چیست، شك ندارد كه از نظر خود قرآن شخصیت واقعی انسان به روح انسان است نه به بدن انسان، یعنی آن منِ انسان روح انسان است. راجع به اینكه روح انسان كی خلق شده است، از نظر فلسفی- و بعضی در شكل مذهبی هم- مسئله را به دو صورت مختلف طرح می كنند. برخی چنین طرح می كنند كه اصلاً قبل از این عالم اجسام، روحهای انسانها خلق شده هستند، بعد كه انسان در رحم، می رسد به حدی كه بدنش این قابلیت را پیدا می كند كه روح به آن تعلق بگیرد روحِ خلق شده قبلی به بدن تعلق پیدا می كند، مثل اینكه مرغی، وقتی كه آشیانه ای برایش درست شود، می آید در آن آشیانه جا می گیرد. این یك نوع طرز تفكر است كه طرز تفكر افلاطونی گفته می شود.
یك نوع طرز تفكر دیگر بوده است و آن اینكه: روح انسان در ابتدا قبل از اینكه بدنش خلق بشود [وجود نداشته؛ ] بله، عالم ارواح، عالمی كه روح از آن عالم خلق می شود، بر عالم اجسام تقدم دارد ولی روح هر كس جدا جدا قبلاً خلق نشده است بلكه وقتی كه بدن در رحم آمادگی پیدا می كند برای اینكه دارای روح بشود همان وقت روحی در بدن خلق می شود، كه معمولاً به حسب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 182
روایات، می گویند آن زمانی كه روح در بدن خلق می شود در حدود چهارماهگی یا صد و بیست روزگیِ جنین است و لهذا سقط كردن جنین كه به هر حال حرام و خلاف شرع است، قبل از دوره ولوج روح یعنی قبل از آنكه جنین روح پیدا كند یك نوع گناه است و بعد از آنكه روح دمیده می شود نوع دیگر. قبلش هم گناه است گناه بسیار بزرگی، ولی بعدش رسما یك آدم كشی تامّ و تمام است. این نظریه دوم را از نظر فلسفی نظریه ارسطویی می گویند.
نظریه سومی در اینجا وجود دارد كه این را باید گفت نظریه صدرایی- و باید گفت نظریه قرآنی، چون خود صدرا می گوید من این را از آیات قرآن كشف كردم- و آن این است كه روح انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است؛ یعنی روح انسان در ابتدا حالت مادی و جسمانی دارد و تدریجا حالت روحانی و مجرد پیدا می كند و به آن مقامات بالا و عالی خودش می رسد؛ نه اینكه- مطابق نظر افلاطون- قبلاً آن را در عالم دیگر خلق می كنند، بعد یك شی ء كامل خلق شده را می آورند می چپانند در بدن، و نه مانند نظریه ارسطو كه بعد از آن كه بدن خلق شد، در كنار آن همان جا می آیند یك روح خلق می كنند؛ بلكه خود بدن در تحولات و تطورات و تكاملهایی كه پیدا می كند تدریجا كأنه تبدیل به روح می شود، قسمتهایی از بدن تبدیل به روح جاودانی می شود.

آنگاه مثال می زند. مَثَل قدیمش را آورده كه حالا هم می شود این مثل را آورد. می دانید كه در قدیم چراغهای روغنی و لامپای نفتی بود. لامپای نفتی یك مخزن نفت دارد، یك فتیله دارد كه نفت در آن نفوذ می كند، بعد نفت از به اصطلاح ماشین آن بالا می آید و داخل فتیله می شود، بعد سر آن ماشین را روشن می كنند، آنوقت تبدیل می شود به یك شعله، بعد هم نور می دهد. شما وقتی در این لامپا نگاه كنید، می بینید تدریجا نفت از این فتیله بالا می آید، نزدیك به شعله كه می شود داغ می شود و همین نفت تبدیل به گاز می شود، بعد گاز تبدیل به یك شعله قرمز می شود، شعله قرمز تبدیل به نور و روشنایی می شود، فضا را روشن می كند. حال روشنی این فضا چیست؟ همان نفت است؛ همان نفت است كه نور شده. پس اساسا نفت می تواند نور بشود. یك چیزی كه در یك مرحله (در مخزن) نفت است و یك درجه كه بالاتر آمد (داخل فتیله) هنوز نفت است، به قسمتهای بالای فتیله و مجاور آن ماشین كه می رسد و داغ می شود همین نفت تبدیل به گاز می شود. وقتی كه گاز به آن جایی كه شعله است می رسد تبدیل به شعله می شود و بعد تبدیل به نور می گردد.
می گوید روح انسان و فكر انسان یك حقیقت ماوراءالطبیعی است اما به این معنا ماوراءالطبیعی است كه همین نانی كه شما می خورید، همین آبی كه می آشامید، همین میوه ای كه می خورید، همین گوشتی كه می خورید، همین سبزی كه می خورید، همین مواد جزء بدن شما می شود و همینها تدریجا بدون اینكه شما احساس كنید تبدیل به فكر و اندیشه مجرد می شود. این روح شما در اصل همینها بوده است ولی حالا این نیست و اگر خیال كنید الآن هم روح از این سنخ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 183
و از این نوع است ابدا چنین چیزی نیست. حالتی پیدا می كند كه وقتی به آن حالت رسید دیگر فنا ناپذیر، ابدی و جاوید است، بعد كه انسان می میرد آنوقت است كه روح از آن پایه خودش- كه از آن پایه به وجود آمده است- جدا می شود و مثل ماری كه پوست بیندازد جدا می گردد. روح الی الابد باقی است. این است معنی اینكه می گویند روح جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است.
صدرا مدعی است كه من از تأمل در آیات قرآن به این نتیجه رسیدم چون دیدم در آیات قرآن مثلاً در سوره قد افلح المؤمنون می فرماید: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ ما انسان را از چكیده و عصاره ای از گِل یعنی از چكیده خاك آفریده ایم. این انسان، مقصود حضرت آدم نیست، به قرینه آیه بعدی. غیر از این است كه می گوید آدم از خاك آفریده شده؛ می فرماید ما شما انسانها را از سلاله طین خلق كردیم. (سلاله هر چیزی عصاره و جوهر آن است. ) مقصود همین مواد خاكی است كه تبدیل به مواد غذایی می شود. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَكِینٍ . (در خلقت آدم كه نطفه ای در كار نبوده. ) بعد این چیزهایی را كه ما از عصاره های خاك گرفته ایم كه همین مواد آلی باشد، همینها را تبدیل می كنیم و نطفه قرار می دهیم (یعنی این نطفه ای كه انسان از آن خلق می شود اولش خاك بوده) . بعد هم آن را در یك قرار و جایگاه محكم و محفوظی- كه مقصود رحم است- قرار دادیم. از گِل و سلاله طین شروع شده. ثُمَّ خَلَقْنَا اَلنُّطْفَةَ عَلَقَةًبعد نطفه را تبدیل به علقه كردیم یعنی به صورت یك خون بسته درآوردیم كه وقتی نگاه می كردید یك قطعه خون می دیدید. بعد خون به صورت یك شیئی كه گویا جویده جویده شده باشد در می آید، یعنی بعدها به صورت قطعه قطعه می شود چون می خواهد به قسمتهای مختلف تقسیم شود؛ در قسمتهایی بریدگی پیدا می كند. بعدها از همین شیئی كه اول نطفه بود و بعد علقه و بعد به این صورت در آمد، ما استخوان می آفرینیم، این ماده سفت محكم. استخوان را از گوشت می پوشانیم. تا اینجا سخن اندام است.
ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ [1]. بعد ما قرار دادیم همین را چیز دیگر. همین، چیز دیگر شد، نه چیز دیگر را از دنیای دیگر آوردیم اینجا؛ همین را ما چیز دیگر كردیم. خدا از طبیعت، ماوراء طبیعت می سازد، از مادی مجرد می سازد. خدا از ماده چیزی آفرید كه قابل تعریف نیست (قُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی ) [2]جز اینكه باید بگوییم چیز دیگر شدید، دیگر شما الآن نه خاكید نه آبید نه خونید نه استخوانید و نه گوشت؛ همین چیزی كه از خاك شروع شد چیز دیگر شد كه دیگر قابل تعریف نیست. آن چیز دیگر یعنی همان انسانیت شما، همان منِ شما، همان روح شما.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 184

[1] - . مؤمنون/12- 14.
[2] - . اسراء/85.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است