در
کتابخانه
بازدید : 1640312تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Expand تفسیر سوره مدّثّر (1) تفسیر سوره مدّثّر (1)
Collapse تفسیر سوره مدّثّر (2) تفسیر سوره مدّثّر (2)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (3) تفسیر سوره مدّثّر (3)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (4) تفسیر سوره مدّثّر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در موضوع «علل حادثه كربلا» بحثهایی از نظر تاریخی هست. قدر مسلّم این است كه یكی از علل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 114
آن (نمی خواهم بگویم تمام علت این است) عنادی بود كه این مردم با امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشتند. عناد و دشمنی ای كه با علی علیه السلام داشتند یك عامل بود برای اینكه فرزندش حسین بن علی را شهید كنند، یعنی در درجه اول به یاری آن حضرت نیایند و در درجه بعد دشمنش كه از آنها دعوت كند به سوی او بشتابند. آن احقاد و كینه هایی كه از بدر و اُحد و حُنین و جاهای دیگر داشتند در آن زمانهایی كه پدرهای اینها همه كافر بودند و شمشیر به روی اسلام می كشیدند و علی علیه السلام در رأس آن مؤمنین قلیلی بود كه از اسلام دفاع می كردند و چقدر از پدران اینها به دست علی علیه السلام به دَرَك واصل شدند، [باعث شده بود كه ] اینها بعدها هم كه مسلمان شده بودند كینه علی را در دل داشتند. حتی عده ای می آمدند و می گفتند: یا علی ما قبول داریم كه تو برای خلافت از همه شایسته تری و تو باید خلیفه بشوی، ولی تو نباید خلیفه بشوی، زمینه نداری. مگر نمی دانی كه قریش روی حسابهای گذشته چقدر با تو دشمن اند!
این قضیه در یك منظره و در یك تابلو در روز عاشورا عجیب منعكس است و در تابلوی دیگر در مجلس ابن زیاد. آن تابلوِ روز عاشورایش در یكی از اتمام حجت های امام حسین علیه السلام است. می دانیم كه ایشان چندین بار به زبانها و بیانهای مختلف برای مردم صحبت كردند، اتمام حجت كردند كه برای كسی شبهه ای باقی نماند، كه مكرر شنیده ایم و نمی خواهم نقل كنم. می فرمود آخر چرا، به چه جهت، به چه حسابی، روی چه مقیاسی از مقیاسهای اسلامی- كه شما خودتان را مسلمان می دانید- به جنگ من آمده اید و خون مرا مباح شمرده اید؟ یك یك برمی شمرد. یك مسلمان یا باید قاتل باشد و خون ناحقی را ریخته باشد یا بدعتی در دین ایجاد كرده باشد یا چنین كرده باشد تا بتوانند خونش را بریزند.
در یكی از آن صحبتها وقتی كه تمام راهها را ذكر كرد و راهها را بر آنها بست فرمود: پس چه علتی در كار است؟ جوابی نداشتند بدهند. یكی از آنها باطنش را آشكار كرد، گفت: حسین! هیچ یك از این علل شرعی كه تو می گویی در كار نیست، یك مسئله دیگر است: «بُغْضا مِنّا لاَِبیك» به خاطر دشمنی ای است كه با پدرت داریم. گفته اند وقتی كه اسم مبارك علی علیه السلام را شنید شروع كرد بلندبلند گریستن.
این است كه اباعبداللّه در روز عاشورا روی افتخار به علی علیه السلام خیلی تكیه می كند. با اینكه افراد دشمن- هرچه بود- مسلمان بودند، پیغمبر را قبول داشتند و باید حضرت سیدالشهدا همه افتخارش به پیغمبر باشد (با پدرش كه اینها سروكاری ندارند) ولی چون آنها چنین حرفی را زدند ایشان می گفت من به این پدر افتخار می كنم:
اَنـ- َا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلی
آلَیْتُ اَنْ لا اَنْثَنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 115
اَحْمی عِیالاتِ اَبی
اَمْضی عَلی دینِ النَّبی [1]
جزو رجزهایی كه می خواند این بود كه من حسین فرزند علی بن ابی طالب ام. افتخارم به علی است. سوگند یاد كرده ام كه انعطافی نپذیرم، تسلیم نشوم و نخواهم شد. از خاندان پدرم حمایت خواهم كرد و با دین جدّم از دنیا خواهم رفت. در یكی دیگر از رجزهای روز عاشورا كه یك رجز به اصطلاح «طویل» است ایشان در وسط میدان ایستادند و این شعرها را خواندند:
اَنا بْنُ عَلیِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ
كَفانی بِهذا مَفْخَرا حینَ اَفْخَرُ [2]
چه می گویید شما؟ ! من پسر علیِ پاكم از آل هاشم، اگر هیچ افتخاری در دنیا نمی داشتم جز این كه پسر علی هستم همین برای من كافی بود.

[1] - . مقتل الحسین مقرّم، ص 345.
[2] - . منتهی الآمال ج /1ص 282.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است