در
کتابخانه
بازدید : 1639137تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Collapse تفسیر سوره مدّثّر (1) تفسیر سوره مدّثّر (1)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (2) تفسیر سوره مدّثّر (2)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (3) تفسیر سوره مدّثّر (3)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (4) تفسیر سوره مدّثّر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این داستان معروف را مكرر شنیده اید. بوعلی سینا مرد واقعا فوق العاده و خارق العاده ای است، در همه قوا و نیروهایش فوق العاده [بوده، ] اصلاً می گویند حواسش هم غیرعادی بوده یعنی خیلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 91
قوی بوده؛ چشمش، گوشش، فكرش، حتی یك آدم زیبایی هم بوده؛ زیبا اندام، خوش اندام، خوش صورت، خوش حافظه خارق العاده، یك آدم عجیبی بوده است. شاگرد معروفی دارد كه 25 سال نزد او درس خوانده است به نام بهمنیار، آذربایجانی است، اصلاً هم زردشتی بود بعد مسلمان شد.

می گویند یك وقت بهمنیار به او گفته بود كه تو با این نبوغ خارق العاده ات چرا ادعای پیغمبری نمی كنی؟ اگر تو ادعای پیغمبری بكنی مردم از تو می پذیرند. بوعلی گفت كه این جور نیست، اشتباه می كنی. پیغمبران غیر از ماها هستند. گفت: نه، تو اگر ادعای پیغمبری هم بكنی می پذیرند. بوعلی گفت حالا باشد یك روزی من به تو می گویم.
در یكی از مسافرتها [1]، هوای سرد زمستان، درحالی كه برف آمده بود، یك شب با همدیگر در یك اتاق خوابیده بودند. مقارن طلوع صبح بود، یكدفعه شاگردش را صدا كرد و گفت: برخیز.

گفت: چه امری دارید؟ گفت: خیلی تشنه ام، زود آب به من برسان، می خواهم آب بخورم. حالا در هوای به این سردی در حالی كه لحاف را گرم كرده، از زیر این لحاف بیرون آمدن كار آسانی نیست؛ آدم برود، باز تا كِی لحافش را گرم كند. بوعلی خودش طبیب بود و بهمنیار طب هم پیش او خوانده بود. (می گویند آدم تنبل را وقتی دستور بدهی، نصیحتهای پدرانه به تو می كند. ) شروع كرد به فلسفه چینی كردن كه آخر این وقت شب معده التهاب دارد؛ در حال التهاب معده، خودتان بهتر می دانید اگر انسان بخواهد آب بخورد و یكدفعه آب سرد بر معده ملتهب برود معده را صدمه می زند. گفت: من به تو می گویم آب بیاور؛ تو اینها را از خود من یاد گرفته ای، به من می خواهی تحویل بدهی؟ ! باز شروع كرد از این حرفها گفتن كه حالا كمی صبر كنید دو سه ساعت دیگر و. . .
در همین وقت صدای مؤذن در مأذنه بلند شد. بوعلی گفت: من آب نمی خواستم، می خواستم به آن حرف تو جواب بدهم. من نباید ادعای پیغمبری بكنم. تو شاگرد بیست ساله من هستی، من می گویم تشنه ام، دارم از تشنگی می میرم، تو در مقابل من فلسفه چینی می كنی. پیغمبر آن كسی است كه در چهارصد سال پیش حرفش را آمده زده، حالا آن بابا از رختخواب گرم خودش بلند شده رفته بالای آن مأذنه می گوید: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه.
این است كه: وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ. برنامه تربیتی چنین برنامه ای است، آنهم یك برنامه فطری. بشر را با خدای خودش پیوند بزن و آشنا كن. مقصودم این نیست كه هدف اصلی، تربیت اخلاقی و اجتماعی بشر است و خداشناسی صرفا یك مقدمه و یك وسیله است؛ نه، آن خودش هدف است، ولی در پرتو آشنا كردن بشر با خدا و تذكر بشر به خدا و بیدار كردن فطرت الهی بشر است كه برنامه های تعلیم و تربیتی كاملاً صحیح اجرا می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 92

[1] - . بوعلی خیلی در سفر بوده.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است