در
کتابخانه
بازدید : 1639235تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا موقع حركت است. او می خواهد دستور خودش را اجرا كند. امام فرمود كه حالا تو چه می گویی، حرفت چیست؟ گفت: من مأمورم، مأموریتی دارم باید انجام بدهم. مأموریتت چیست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 71
من باید شما را تحویل عبیداللّه زیاد بدهم. فرمود كه تو می خواهی مرا تحویل عبیداللّه بدهی؟ ! دنبال تو بیایم كه مرا تحویل عبیداللّه بدهی؟ ! بله. فرمود: هرگز، اِذَنْ وَ اللّهِ لا اَتَّبِعُكَ هرگز من دنبال تو راه نمی افتم برای این كار بیایم. جسارت كرد گفت: «اِذَنْ و اللّهِ لا اَدَعُكَ» به خدا قسم من هم تو را رها نخواهم كرد. باز تكرار كرد فرمود: اِذَنْ وَ اللّهِ لا اَتَّبِعُكَ. باز او گفت: به خدا رهایت نخواهم كرد. دو سه بار كه این جمله ها را تكرار كردند فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، چه می گویی تو با من؟ باز اینجا آن رگی كه از نجابت در این مرد بود [بروز كرد، ] گفت: یا اباعبداللّه (یا: یابن رسول اللّه، هر تعبیری، من یادم نیست) غیر از شما هركسی اگر مرا اینچنین دشنام می داد و می گفت مادرت به عزایت بنشیند من هم شبیه آن را می گفتم ولی من چنین جسارتی به شما نمی كنم، چیزی عرض نمی كنم. بعد خود او پیشنهاد كرد: یابن رسول اللّه حالا بیایید یك كار دیگری بكنیم. به كوفه نمی رویم، بیایید یك راه دیگری پیش بگیریم، راه وسط، برویم تا بعد ببینیم كه عبیداللّه چه دستور می دهد.
حضرت این پیشنهاد را قبول كردند، بعد آمدند در همان مسیری كه منتهی به كربلا شد.

مزرعه های كوچكی نزدیك یكدیگر بوده، یكی اسمش غاضریه بوده، یكی اسمش نینوا بوده، یكی اسمش كربلا بوده و. . . شاید اصلاً آبادی هم نبوده، مزرعه بوده، چنین جایی. به یك نقطه كه رسیدند- كه همین نقطه بالفعل است- كسی یا كسانی آنجا بودند. فرمود: اسم اینجا چیست؟ گفتند:

اسم اینجا نینواست. فرمود: اسم دیگر ندارد؟ گفتند: چرا، اینجا را غاضریه هم می گویند. اسم دیگر ندارد؟ یك یا دو اسم دیگر را كه بردند گفتند: اسم دیگرش كربلاست. تا این جمله را گفت اشكش جاری شد، عرض كرد: اللهم انی اعوذ بك من الكرب و البلاء. بعد فرمود: همین جا پیاده شوید، منزلگاه ما همین جاست، از اینجا ما به جای دیگر نمی رویم.
روز دوم محرم بود كه این جریان پیش آمد. بارها را به زمین گذاشتند، خیمه ها را زدند. حرّ هم در یك طرف دیگر پایین آمد، او هم باز دستور داد چادرهایش را زدند. ضمنا به عبیداللّه زیاد نامه می نوشت و گزارش می داد و او را در جریان می گذاشت. در واقع مصائب اهل بیت پیغمبر بیشتر از روز دوم محرم شروع می شود. در اینجا بزرگها یك حساب دارند، كودكها و زنها، بالخصوص بعضی از زنها، حساب دیگری دارند. همه زنها كه زینب نیستند، همه زنها كه ام كلثوم نیستند. قهرا به حسب طبع این جور است، آنها هم انتظار داشتند كه اعوانی و انصاری برای آنها بیاید ولی از همان روز اول شاهد این بودند و می دیدند كه جمعیتی از دور پیدا شد، صد نفر، دویست نفر، پانصد نفر، هزار نفر، دو هزار نفر، سه هزار نفر و گاهی پنج هزار نفر، ولی وقتی كه می آیند هیچ كدام به طرف جمع كوچك اینها نمی آید، همه می روند در جمع آن هزار نفر، تا آنجا كه روز ششم محرم سی هزار نفر در آن نقطه جمع شدند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 72
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است