در
کتابخانه
بازدید : 1639389تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
غُصَّة كه الآن هم ما در فارسی به معنای غم و اندوه به كار می بریم معنی اصلی اش اندوه نیست چیز دیگر است. اگر انسان غذایی بخورد (شاید در آشامیدن آب هم همین جور باشد) كه در گلویش گیر كند، گلوگیر بشود، عرب این را غَصَص یا غُصَّة تعبیر می كند. از این تعبیرات زیاد داریم. عرب، اندوه را از آن جهت غصه می گوید [كه گویی چیزی در گلوی انسان گیر كرده است. ] این البته اصطلاح است، خیال هم نمی كنم اصطلاح قدیمی باشد، اصطلاح جدید است، یعنی مثلاً در عصر قرآن من الآن یادم نیست كه به این معنایی كه امروز ما كلمه غصه را به كار می بریم یعنی غم و اندوه، در تعبیرات اصلی عربی (قرآن، حدیث یا زبان شعرای آن زمان) آمده باشد، بلكه بعدها در زبان فارسی به این معنا شده. الآن هم خیال نمی كنم اگر به یك عرب اصیل كلمه «غصه» را بگویند او این معنایی را كه فارسی زبانها می فهمند بفهمد. ولی این معنا كه در فارسی آمده است به اعتبار این است كه وقتی انسان اندوه خیلی زیادی داشته باشد، حالتی كه احساس می كند شبیه حالت كسی است كه چیزی در گلویش گیر كرده است، نه بیرون می آید نه فرو می رود. می گویند بغض گلویش را گرفته. كأنه چیزی گلویش را قرص گرفته، منتها از داخل فشار می دهد. ولی عرض كردیم معنی اصلی «غصّه» غذایی است كه در گلو گیر كند، نه بیرون آوردنی باشد نه تورفتنی.
منصور دوانیقی درباره حضرت صادق علیه السلام [چنین سخنی دارد. ] منصور خیلی آدم خبیثی است و فوق العاده هم باهوش و زیرك و سیاستمدار. امام صادق طوری رفتار كرده بودند كه او می گفت من درمانده ام درباره این چه بكنم. می گفت: «هذَا الشَّجَلُ مُعْتَرَضٌ فِی الْحَلْقِ» برای من مثل استخوانی است كه در گلو گیر كرده، نه بیرون می آید نه می شود آن را فرو برد. یعنی من را در یك وضعی قرار داده كه نمی توانم زنده اش نگه دارم و نمی توانم بكشمش، مرا بیچاره كرده. روش امام صادق یك چنین روشی بود كه او را در یك چنین محذوری قرار می داد، می گفت درمانده ام درباره
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 66
این چه كار بكنم، درست حالت استخوانی را پیدا كرده كه در گلو گیر می كند.
وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِیماًدر نزد ما برای اینها طعامهای گلوگیر و عذابهای دردناك آماده است یَوْمَ تَرْجُفُ اَلْأَرْضُ وَ اَلْجِبالُ آن روزی كه زمین و كوهها مضطرب می شوند و تكان می خورند و كوهها مانند تپه هایی از شن نرمِ متحرك است: وَ كانَتِ اَلْجِبالُ كَثِیباً مَهِیلاً.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است