در جواب گفته اند: مقصود شیخ این نیست كه الممكن من ذاته یستحق المعدومیة،
بلكه مقصود او این است: الممكن من ذاته لا یستحق الوجود. فرق است بین اینكه
بگوییم «الممكن من ذاته یستحق العدم» و اینكه بگوییم «الممكن من ذاته
لایستحق الوجود» . [این دومی ] به همان معنایی است كه می گویند «الماهیة من
حیث هی لیست إلا هی» ؛ یعنی الماهیة من حیث هی لیست بموجودة
[1]. در اینجا
می خواهیم بگوییم: ماهیت من ذاته موجود نیست؛ یعنی سلب می كنیم وجود را از
مرتبه ماهیت، نه اینكه اثبات كنیم عدم را در مرتبه ماهیت. و این سلبی كه از ماهیت
می كنیم، مقدم است بر وجودی كه ماهیت از ناحیه علت پیدا می كند. می گوییم:
الماهیة لیست من حیث هی بموجودة و لكنه بعلتها تكون موجودة.
پس اینجا یك عدم صدق كرد و یك وجود. عدمش این نیست كه الماهیة من
ذاتها أن تكون لیست بموجودة، بلكه این است: لیست الماهیة من حیث هی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 802
بموجودة؛ یعنی ماهیت در مرتبه ذات موجود نیست، نه اینكه در مرتبه ذات معدوم
است.
این جوابی بود كه معمولا به این اشكال داده می شود.
[1] - . یا: الماهیة لیست من حیث هی بموجودة. این مربوط به مسأله تقدم سلب بر حیثیت یا تقدم حیثیت بر سلب است، كه فعلا برای ما مطرح نیست.