می رویم سراغ یك سلسله امور دیگر. می بینیم در بعضی امور دیگر هم نظیر اینها
هست. یك كل را- كه دارای اجزاء است- در نظر بگیرید. مثلا مثلث از سه خط
تشكیل می شود. اینجا می گوییم «باید سه خط موجود باشد تا مثلث موجود باشد» .
آیا این تعبیر درست است، یا این تعبیر دیگر: «باید مثلث موجود باشد تا سه خط
موجود باشد» ؟ آیا ضلعها بر مثلث مقدم اند، یا مثلث بر ضلعها مقدم است؟ اضلاع بر
مثلث مقدم اند؛ چون مثلث از اضلاع فراهم شده، نه اضلاع از مثلث. آنوقت اینجا
یك اصل كلی می گوییم: هر وقت چیزی از یك سلسله اشیاء فراهم شده باشد
می گوییم آن فراهم شده (یعنی مركّب) متأخر است و آن فراهم كننده ها متقدم اند.
باید جزء وجود داشته باشد تا كل وجود پیدا كند. كل از اجزاء فراهم می شود، نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 751
اجزاء از كل. پس میان اجزاء و كل نوعی تقدم و تأخر قائلیم. این هم باز دركی است
كه ذهن ما در چنین مواردی دارد.