اینجا اشكالی به وجود آمده است و آن این است: این تعریف در بعضی از اقسام تقدم
صادق نیست و آن تقدم بالزمان است كه شاید معروفترین اقسام تقدم است. وقتی
می گوییم «سعدی بر حافظ متقدم است و حافظ متأخر از سعدی است» آیا به این
معناست كه در اینجا امر مشتركی هست كه هر چه از آن امر مشترك را حافظ دارد
سعدی هم دارد، ولی سعدی از آن امر مشترك چیزی دارد كه حافظ ندارد؟ آیا مثلا
سعدی از زمان چیزی را دارد كه حافظ ندارد؟ نه، این [تعریف ] در اینجا معنی ندارد.
سعدی در قسمتی از زمان قرار گرفته كه اختصاص به خودش دارد و حافظ نیز در
قسمتی از زمان قرار گرفته كه اختصاص به خودش دارد. اگر زمان مطلق را در نظر
بگیرید هر دو در آن مشتركند بدون اینكه یكی نسبت به دیگری اولویتی داشته
باشد، و اگر زمان خاص را در نظر بگیرید آنچه را كه متقدم از زمان خاص خودش
دارد، متأخر چیزی از آن ندارد، و آنچه را كه متأخر از زمان خاص خودش دارد
متقدم چیزی از آن ندارد.
اینجاست كه بعضی ادعا كرده اند كه اصلا اطلاق تقدم و تأخر در این موارد
متعدد [یعنی در اقسام تقدم و تأخر] به اشتراك لفظی است؛ یعنی مثلا در دو سه
مورد از این موارد امر مشتركی وجود دارد، ولی در بعضی موارد دیگر اطلاق تقدم و
تأخر یا مجاز و نوعی تشبیه است و یا اساسا به اشتراك لفظی است و هیچ وجه
مشتركی در كار نیست. شاید كسی كه این شبهه را طرح كرده شیخ اشراق باشد.
مرحوم آخوند فعلا روی این اشكال پافشاری دارد و می گوید: این تعریف جامعی
كه برای تقدم و تأخر بیان شده، در مورد زمان صدق نمی كند.