در
کتابخانه
بازدید : 1556534تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Collapse <span class="HFormat">فصل 30: </span>در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن فصل 30: در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن
Expand <span class="HFormat">فصل 31: </span>غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است فصل 31: غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است
Expand <span class="HFormat">فصل 32: </span>قِدم زمان فصل 32: قِدم زمان
Expand <span class="HFormat">فصل 33: </span>در ربط حادث به قدیم فصل 33: در ربط حادث به قدیم
Expand <span class="HFormat">فصل 34: </span>زمان اول و آخر نداردفصل 34: زمان اول و آخر ندارد
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از مسائل در باب زمان- كه در گذشته هم مكرر گفته ایم- این است كه آیا این كه می گوییم «زمان مقدار حركت است» زمان، یك چیز است و مقدارِ یك حركت از حركات عالم است و این كه یك شی ء در زمان قرار گرفته است یعنی در درون آن حركت قرار گرفته؟ پس ما یك حركتی از حركات در عالم داریم كه مقدار آن حركت را «زمان» می نامیم. به عقیده قدما مقدار حركت دوری فلك اطلس زمان است و در این صورت مقدار حركات فلكهای دیگر یا مقدار حركاتی كه در روی زمین است زمان نیست. «ما زمانی هستیم» یعنی واقع هستیم در درون آن زمانی كه از حركت دوری فلك انتزاع می شود. پس زمان یك چیز بیشتر نیست. یا نه، به عدد اشیاء و لااقل به عدد حركات در عالم زمان وجود دارد (حالا سكونها را چگونه بیان كنیم، این هم بحث مهمی است كه در همین كتاب خواهد آمد) . فرق میان حركت فلك [و سایر حركات ] این است كه آن، مقیاس سایر حركات است نه اینكه زمان فقط مال اوست و بقیه زمان ندارند و زمانِ باقیِ حركات اوست؛ بلكه به عدد حركات عالم ما زمان داریم منتها همین طور كه برای سنجیدن هر مقدار دیگر از مقدارها در عالم ما مجبوریم كه كمیتی از كمیتها را كه ثابت است و تغییر نمی كند مقیاس اعتبار كنیم، در اینجا هم ما آمده ایم حركت فلك را به عنوان مقیاس اعتبار كرده ایم و الاّ همین طور كه حركت فلك زمان دارد هر حركتی در عالم زمان دارد ولی آن چون یك حال ثابت یكنواخت غیر متغیری دارد، نه تغییر مكان پیدا می كند نه رشد و نمو پیدا می كند نه سرعت و بطؤ دارد و همیشه حالت یكنواختی دارد می تواند مقیاس قرار بگیرد. مثلاً شما برای سنجش حرارت بدن می آیید انبساط جیوه در اثر حرارت را مقیاس قرار می دهید. هیچ فرقی میان تأثیر حرارت در بدن انسان یا در جیوه نیست ولی ما باید چیزی را پیدا كنیم كه با آن بتوانیم حرارت سایر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 49
اشیاء را بسنجیم. برای سنجیدن، آن از همه بهتر است. بشر سابق، زمانی كه این مقیاسها اینقدر دقیق نشده بود، وقتی می خواست مقدارها را بسنجد با وجب یا پای خودش می سنجید كه هنوز هم اصطلاح «وجب» و «پا» در همه دنیا هست، مثلاً می گویند ده هزار پا. هیچ فرقی میان پا و وجب [و سایر طولها] در مقدار داشتن نیست ولی از باب اینكه وجب یا پا یك امر نسبتا مشخص و محدودی است مثلاً می گویند طول این درخت پانزده وجب است، یا طول این دیوار ده پاست. همین طور «متر» كه امروز رایج است.
دو نظریه است، كدام یك از اینها را بگوییم. آقای طباطبایی استنباطشان این است كه همین برهان طبیعیین كه ما در اینجا آوردیم دلیل بر این است كه آنها برای هر چیزی زمان جداگانه قائل هستند و هر چیز برای خودش زمان دارد. حركت فلك یا حركت شبانه روزی و سالانه زمین به اصطلاح امروز، یك معیار است برای سنجیدن زمان سایر حركات، نه اینكه زمان فقط متعلق به این حركت است. این است كه اینجا حاشیه ای اینچنین دارند.
شك ندارد كه از بعضی حرفهای مرحوم آخوند از جمله برهان دیگری كه نه تنها ایشان بلكه همه ذكر كرده اند همین معنا استنباط می شود كه هر چیزی زمانی دارد. ولی این كه از برهانی كه الآن خواندیم این استنباط را بكنیم كمی مشكل است، با عنوان بحث و با ذیل بحث جور در نمی آید بلكه مرحوم آخوند در بعضی كلماتش تقریبا تصریح می كند و به گونه ای حرف می زند كه همان حرف قدما را قبول كرده است كه زمان فقط از یك حركت انتزاع می شود و آن حركت فلك است منتها قدما می گفتند حركت وضعی فلك، ایشان می گوید حركت جوهری فلك، ولی به هر حال آن حركتی كه از آن، زمان انتزاع می شود حركت فلك است و آن موجودی كه از حركت او زمان انتزاع می شود فلك است. آنوقت فرقش با حرف قدما فقط این می شود كه قدما می گفتند حركت وضعی فلك، ایشان گفته حركت جوهری فلك.

پس، از بعضی حرفهای ایشان استنباط می شود كه ایشان هم حركات جوهری سایر اشیاء را منشأ انتزاع زمان نمی داند ولی از بعضی حرفهای دیگرشان كاملاً استنباط می شود كه هر چیزی برای خودش زمانی دارد و اگر ما حركت فلك را مقیاس زمان می گیریم همان مقیاس اعتباری است نه اینكه واقعا زمان منحصرا از حركت فلك انتزاع می شود. این را عرض كردم برای اینكه در ذهن داشته باشید كه ما به حرفهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 50
مختلفی در این زمینه برخورد خواهیم كرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است