شیخ گفته است غایات زمان یا غایات حركاتی كه منشأ انتزاع زمان هستند
(حركات فلكیه) تدریجیّ الوجود است و از نوع تصورات و معرفتهای حاصل
پی در پی است. در اینجا شیخ تصریح نمی كند كه این معرفتها به نحو علم حضوری
است یا علم حصولی، حتی خود مرحوم آخوند هم به این مطلب تصریح نمی كند.
مرحوم آخوند به این مطلب چسبیده كه این تغییرات غائی كه در نفوس افلاك پیدا
می شود، این معرفتهای پی در پی كه برای آنها پدید می آید، این تصورات پی در پی
و علی الاتصال
[1] [دلالت بر حركت جوهری دارد. ] می گوید پس شما به یك نوع
تغییر علی الاتصال در نفوس فلكیه قائل شدید. این تغییرات چه ماهیتی دارد،
عرضی است یا جوهری
[2]؟ می گوید این تغییرات باید جوهری باشد، برای اینكه این
معارف علی الاتصال كه بالاخره از سنخ حركت است چون تدریجیّ الوجود است،
همان تصور مبادئ عالی است، این تصورها تصور عرض كه نیست، تصور جوهر
است و خود شما تصور جوهر را جوهر می دانید نه عرض. پس كمالات تدریجی كه
برای نفوس فلكیه پیدا می شود یك سلسله كمالات جوهری است. این، نقضی است
كه مرحوم آخوند بر شیخ كرده است.
[1] - . «پی در پی» معنایش این نیست كه تصوری پیدا می شود، بعد از لحظه ای تصور دیگر پیدا می شود و. . . زیرا همین طور كه خود این اوضاع تدریجا یعنی آنا فآنا و علی الاتصال تغییر پیدا می كنند، آن معارف هم كه غایات است قهرا علی الاتصال تغییر پیدا می كنند.
[2] - . از بحث خارج شد، رفت دنبال اینكه به شیخ نقض كند كه تو خودت حرفی زدی كه این حرف، حركت جوهری می شود.