نكته ای را اینجا عرض كنیم تا قرینه ای باشد برای مطلبی كه گفتیم. اگر از ما بپرسند
«خود حركت داخل در چه مقوله ای از مقولات است؟ » چه جواب می دهیم؟ آیا
خود حركت از مقوله جوهر است یا از مقوله كم یا از مقوله كیف یا. . . ؟ حركت از هیچ
یك از این مقولات واقعی كه در خارج وجود دارند نیست (قبلا گفته ایم كه مقوله
اضافه در آخر برمی گردد به معقولات ثانیه) و به همین دلیل است كه عارض بر همه
مقولات می شود. اینكه می گوییم «عارض می شود» به این معنا نیست كه حركت
عَرَض است. خود حركت نه جوهر است نه عرض، چون هم از جوهر انتزاع می شود
و هم از عرض، مثل وجود. وجود كه اصیل ترین حقایق عالم است، خودش نه
جوهر است و نه عرض، ولی با جوهر جوهر است و با عرض عرض است. شما
می بینید كه حركت در جوهر هست، در أین و وضع و كیف و كمّ هم هست؛ یعنی با
همه این مقولات به نحوی اتحاد پیدا می كند و این، خاصیت امور انتزاعی است.
شیخ اشراق تنها كسی است كه حركت را یك مقوله مستقل شمرده است؛ او به
همین اشكال برخورد كرده و لهذا گفته است كه اصلا حركت خودش یك مقوله
مستقل است.
ولی از این نظرِ شیخ اشراق جواب داده شده است به اینكه حركت نه داخل در
مقوله ای از مقولات معروفه است (مگر مقوله اضافه، كه این هم در واقع به آن معنایی
كه مقولات دیگر مقوله هستند مقوله نیست) و نه خودْ مقوله ای است مستقل.
پس ما نمی خواهیم بگوییم حركت وجود ندارد، بلكه صحبت این است كه
حركت به عنوان حقیقتی مستقل از اشیاء دیگر وجود ندارد؛ یعنی حركت خودش به
صورت ماهیتی در كنار ماهیات دیگر وجود ندارد، بلكه موجود است به وجود منشأ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 163
انتزاع.