در
کتابخانه
بازدید : 1557940تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Collapse <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">فصل 30: </span>در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن فصل 30: در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن
Expand <span class="HFormat">فصل 31: </span>غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است فصل 31: غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است
Collapse <span class="HFormat">فصل 32: </span>قِدم زمان فصل 32: قِدم زمان
Expand <span class="HFormat">فصل 33: </span>در ربط حادث به قدیم فصل 33: در ربط حادث به قدیم
Expand <span class="HFormat">فصل 34: </span>زمان اول و آخر نداردفصل 34: زمان اول و آخر ندارد
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این، بحثی است كه مشاجره خیلی شدیدی میان متكلمین و فلاسفه به وجود آورده به طوری كه بعضی مثل غزالی [در رد فلسفه و انتقاد از فلاسفه به این مسأله استناد جسته اند] اگرچه غزالی را متكلم به آن معنا نمی شود گفت؛ او یك آدمی است كه هم متكلم است، هم صوفی مآب است، هم فیلسوف است و شاید به قول ابن رشد همه اینها هست هیچ كدام از اینها هم نیست، یك شعری هم برایش می آورد كه یك روز یمانی است، یك روز چه و یك روز چه. غزالی یك آدمی است كه در آنِ واحد همه اینها هست و به یك اعتبار هیچ كدام از اینها نیست. همان مثل معروفی است كه درباره شخصی ادعا می كردند كه او جامع المعقول و المنقول است. از یك نفر پرسیدند فلان كس [از نظر علم و فضل چگونه است؟ ] گفت آنجا كه فقیهی باشد ایشان فیلسوف اند، آنجا كه فیلسوفی باشد ایشان فقیه اند، آنجا كه نه فقیهی باشد و نه فیلسوفی ایشان جامع المعقول و المنقول اند، آنجا كه هم فقیه باشد و هم فیلسوف ایشان نه فقیه اند و نه فیلسوف.
حالا وضع غزالی هم تقریبا این گونه است، آنجا كه فیلسوفی باشد غزالی متكلم و عارف است، آنجا كه عارفی باشد او متكلم و فیلسوف است و آنجا كه متكلمی باشد او عارف و فیلسوف است. ولی در عین حال ما نمی خواهیم از قدر غزالی بكاهیم. غزالی به طور مسلّم یكی از مفكّرین بزرگ دنیای اسلام است. این سبب نشود كه ما درباره این آدم به اشتباه بیفتیم. یك نبوغ فوق العاده ای داشته، یك آدم خارق العاده ای است، نمی شود او را آدم عادی تلقی كرد، و یك آدمی است كه یك شور مذهبی بسیار قویّی داشته. بعد از آنكه دوره های تحصیلش را در نظامیه نیشابور طی می كند و تقریبا بر همه تفوق پیدا می كند می آید بغداد (دوره خواجه نظام الملك و نظامیه بغداد بوده) و در آنجا هم خیلی گل می كند و بعد ریاست نظامیه بغداد یعنی عالی ترین مرجعیت علمی و روحانی دنیای آن روز را به او می دهند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 109
بعد خیلی شخصیت پیدا می كند به طوری كه رابط میان خلیفه و پادشاه سلجوقی می شود و خلیفه و دیگران برایش احترام قائل اند. بعدها خودش از همه اینها منزجر می شود و حس می كند كه روح خودش قانع نشده و بعد به بهانه اینكه می خواهم به حج بروم، از بغداد بیرون می رود و فرار می كند و ده سال در بیت المقدس معتكف می شود و در آنجا یك دوره تحولی [برای او] رخ می دهد و بیشتر گرایش به عرفان و تصوف پیدا می كند. عمده كتابهایی كه نوشته كتابهایی است كه بعد از این دوره نوشته و كتابهای با ارزشی بوده.
می دانید دنیا هم برای غزالی خیلی اهمیت قائل است. با اینكه غزالی فلسفه نخوانده بوده و خودش هم اقرار می كند كه فلسفه را پیش یك استاد نخوانده، ولی معتقد است كه من سه سال كتابهای فلاسفه را مطالعه كردم و بر همه مطالب اینها دست یافتم و هیچ مطلبی برای من نماند كه مجهول مانده باشد، و لهذا اول هم كتابی نوشت به نام مقاصد الفلاسفه [1]- كه انصافا كتاب مهمی است و نمی شود آن را كوچك گرفت- و در آن انتقاد و اعتراض ندارد، تقریبا می خواهد ثابت كند كه من حرفهای فلاسفه را می فهمم. بعد كتاب دیگری نوشت به نام تهافت الفلاسفه و در آن بیست ایراد به فلاسفه گرفت كه این كتاب در دنیای اسلام خیلی صدا كرد و اگر بعدها امثال سهروردی و خواجه نصیرالدین طوسی و تا حدی ابن رشد نیامده بودند شاید غزالی بساط فلسفه را لا اقل از دنیای اسلام برچیده بود چون خیلی مرد قویّی است، قلم فوق العاده قوی و نیرومندی دارد.
یكی از مسائلی كه به موجب آن در كتاب تهافت الفلاسفه به شدت به فلاسفه حمله كرده همین مسأله ای است كه الآن می خواهیم مطرح كنیم و انصاف این است كه در آنجا هم فوق العاده دقت و موشكافی كرده و باید روی حرفهایش فكر كرد و ابن رشد كه جواب داده، با اینكه ابن رشد یك آدمی است كه به هر حال فلسفه خوانده و دنیا هم او را به عنوان یك فیلسوف می شناسد ولی كسی اگر حرفهای غزالی و حرفهای ابن رشد را مطالعه كند می بیند غزالی خیلی قویتر از ابن رشد است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 110
ابن رشد چیزی نبوده، ابن رشد را اروپاییها اینقدر بزرگ كرده اند و الاّ با معیارها و مقیاسهای فلسفه اسلامی ابن رشد را نمی شود یك فیلسوف حساب كرد. یك آدم بسیار متقشّر و متعبّد به ارسطو و مخالف ابن سینا بوده و به ابن سینا دشنام می دهد كه چرا در مسائلی با ارسطو مخالفت كرده، مگر بالای حرف ارسطو هم كسی می تواند حرف بزند؟ ! و لهذا شما در كتب فلسفه اسلامی هیچ جا نامی از ابن رشد نمی بینید.

در همه حرفهای ملاصدرا شاید یك جا اسمی از ابن رشد برده شده با اینكه از همین غزالی كه فیلسوف نیست در سفار مكرر اسم برده شده. آخوند بعضی جاها به او طعن زده و دشنام داده و بعضی جاها از او خیلی تمجید كرده. در بعضی جاها كه با حرفهای نامربوط غزالی روبرو شده به او خیلی حمله كرده و دشنام داده، حتی گفته مَثَل این شخص مَثَل آن بچه ای است كه می بیند مردان جنگی سلاح می پوشند و به جنگ می روند، بعد یك شمشیر چوبی به دست می گیرد و خودش را غازی خیال می كند؛ تصور می كند كه اگر انسان یك شمشیر چوبی به دست بگیرد سرباز یا غازی می شود. ولی در بعضی جاهای دیگر كه حرفهای عرفانی و عمیقش را نقل می كند از او به «البحر القمقام» و مانند آن تعبیر می كند. این تناقض در اظهار نظر، در كلمات مرحوم آخوند راجع به غزالی هست و انصافا غزالی یك آدم همین گونه هم هست، گاهی خیلی اوج می گیرد و گاهی خیلی به حضیض می آید.

[1] - . فلسفه به زبان ساده است. مقاصد الفلاسفه غزالی به عنوان یك كتاب ابتدایی در فلسفه مشّاء نه فلسفه اشراق و فلسفه ملاصدرا كتاب بسیار خوبی است. در فلسفه بوعلی به نظر من كسی اگر بخواهد ساده ترین كتابها را بخواند یا برای یك دانش آموز بخواهند تدریس كنند مقاصد الفلاسفه بهترین آنهاست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است