حال ما به مرحوم حاجی می گوییم: شما اینجا بحث را لفظی می دانید و می گویید
«فرقی نمی كند كه رابطْ وضع متجدد باشد یا تجدد» در حالی كه چنین نیست و فرق
از زمین تا آسمان است. اگر بگوییم رابطْ وضع متجدد است، معنا چنین می شود كه
موضوع در اینجا جسم است و ما نیازمند به علتی هستیم كه وضع فلك را تغییر
دهد. آنوقت رابطه موضوع با وضع و به تبع آن با حركت، از قبیل رابطه تألیفی
می شود؛ یعنی علتْ غیر ذی وضع را ذی وضع می كند و غیرمتحرك را متحرك
می كند.
آن كسی كه گفته «حركت رابط است» خواسته مطلب را به این شكل حل كند
كه بگوید جاعلْ وجودِ حركت را به جعل بسیط جعل كرده است اما این حركت
ماهیتش عین حدوث است؛ یعنی می خواهد بگوید اینجا یك جعل بیشتر نیست و
آن جعل هم ازلی و ابدی است ولی مجعول نحوه ماهیتش طوری است كه مراتب
دارد و در لایزال ادامه دارد
[1]. كسی كه حركت را رابط فرض كرده، مجبور بوده كه
حركت را مجعول به جعل بسیط بداند تا جاعلْ ازلی و غیر متغیر باشد و مجعول در
لایزال ادامه داشته باشد.
مرحوم آخوند به چنین كسی چنین ایراد می گیرد: اگر حركت خودش یك
حقیقت و ماهیتی در عالم می بود حرف شما صحیح بود، اما حركت خودش ماهیت
مستقلی در عالم نیست، پس آنچه كه شما اینجا در باب حركت می گویید، باید
درباره خود آن وضع مطرح كنید. و اگر هم بحث را به وضع ببرید، آن نیز نمی تواند
رابط باشد؛ چون وضع متغیر است و علة المتغیر متغیر؛ یعنی وقتی كه مطلب را در
باب وضع ببریم، جسم است كه آنا فآنا تغیّر وضعی را قبول می كند و اینجاست كه
«علة المتغیّر متغیّر» جاری می شود؛ یعنی همان طور كه جسم آنا فآنا تغییر وضعی را
قبول می كند، علتی هم باید باشد كه آنا فآنا تغییر كند تا بتواند این وضع را تغییر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 147
دهد.
[1] - . قبلا مثالش را گفته ایم؛ این مثل زمان است كه جاعل یجعل الزمان بجعل بسیط یجعل الزمان یعنی یخلق الزمان، خود وجود زمان با خالق رابطه ازلی دارد ولی وجودش یك وجود ممتد است.