در اینجا به نظر می رسد اشكال دیگری هم به مرحوم آخوند می توان وارد كرد و آن
این است: آیا این بیانی كه شما در باب نسبی بودن حركت دارید به یك سلسله
مسائل و مباحثی كه خودتان در گذشته مطرح كرده اید ضربه نمی زند؟ شما در
گذشته برای خود حركت در مقابل سكون، نوعی فعلیت قائل شدید و لهذا گفتید
خود حركت احتیاج به علت دارد و هر متحركی نیازمند به محرّك است. بعد هم در
[توضیح ] تعریف حركت كه «الحركة كمال اوّل لما بالقوة من حیث إنّه بالقوة»
می گفتید حركت خودش فعلیت خاصی است، ولی فعلیتی است كه قوه و فعلیت در
او آمیخته است، فعلیتی است از نوع فعلیت طلب كه همیشه به دنبالش یك مطلوب
باید داشته باشد.
اگر شما در اینجا به این استحكام می گویید كه اصلا حركت به هیچ معنا وجود
ندارد بلكه منتزع است از وجود تدریجی اشیاء، پس ما باید در همه حرفهایی كه در
گذشته گفته اید تجدید نظر كنیم. بنا بر آنچه شما اینجا می گویید، اگر جسم ساكن
باشد دارای نحوی از أین
[1](أین ثابت) است و اگر در حال حركت باشد دارای أین
تدریجیّ الوجود است؛ پس هردو به یك نحو نیازمند به علتند و متحركْ علتی بیشتر
از ساكن نمی خواهد
[2].
این هم اشكالی بود كه علاوه بر اشكالی كه دو محشّی بزرگوار هركدام به نحوی
به مرحوم آخوند وارد كرده اند، در اینجا مطرح است، ولی بعدها عرض خواهیم كرد
كه به عقیده ما همه این اشكالات جواب دارد.
مرحوم آخوند سه اشكال دیگر هم بر شیخ و امثال شیخ وارد می كند كه باز
محشّین بر آن اشكالات هم ایرادهایی دارند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 142
[2] - . ممكن است كسی چنین نتیجه ای بگیرد، مخصوصا كه با حرفهای امروزیها هم خیلی تطبیق می كند.
ولی به هرحال مرحوم آخوند چنین حرفی نزده است.