تقریر اشكال
[1]این است: هر حادثی- كه قطعا علت تامه ای دارد- علت تامه اش باید
حادث باشد، زیرا اگر علت تامه حادث حادث نباشد و قدیم باشد لازم می آید
انفكاك معلول از علت تامه اش، و نه تنها محال است علت تامه امر حادثْ قدیم
باشد، بلكه حتی محال است آن علتْ حادثی باشد كه بین آن حادث و این حادث
فاصله زمانی باشد، چون انفكاك معلول از علت تامه اش محال است. بنابراین علت
تامه هر حادثی باید حادث باشد ولو به بعض اجزائش. (نمی گوییم به تمام اجزائش
باید حادث باشد، چون آنچه برهان اقتضاء می كند این است كه علت تامه حادث
باید حادث باشد ولو به یك جزء از اجزائش. ) حال نقل كلام می كنیم به خود آن
علت تامه یا به آن جزء حادث علت تامه و می گوییم آن حادث هم به دلیل اینكه
حادث است نیازمند به علتی است كه آن علت هم باید حادث باشد. باز نقل كلام
می كنیم به آن علت (ولو آن علت هم فقط یك جزء از اجزائش حادث باشد) و
همین طور علت بعدی و. . . ؛ و چون حادث بدون علت محال است، منتهی به حدّی
نمی شود.
این اشكالی است كه استدلال فلسفی، ما را با آن مواجه می كند، ولی از طرف
دیگر شك نداریم و برای ما محسوس است كه یك سلسله حادثها در عالم به وجود
می آید؛ یعنی وجود حادثها نه تنها امر محالی نیست و ممكن است، بلكه امری است
كه واقع شده است، و این به الهی بودن و غیر الهی بودن هم ارتباط ندارد.
خلاصه اینكه: وقتی كه ما گفتیم انفكاك معلول از علت تامه محال است، این
اشكال به وجود می آید كه «این حادثها چگونه به وجود می آیند؟ » . اگر بگوییم
علتهای تامه اینها قبلا وجود داشته است، لازم می آید انفكاك معلول از علت تامه، و
اگر بگوییم مقارن حدوث اینها حادث شده اند، نقل كلام می شود به علتهای این
علتها و منتهی به حدّی نمی شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 132
[1] - . اینجا اشكال را ذكر نكرده اند و فقط در مقام جوابش برآمده اند، ولی اشكال روشن است.