حال می آییم سراغ «زمان» . وقتی موضوع را به مكان خودش نسبت می دهیم و
می گوییم «این موضوع در این مكان سیلان پیدا كرده است» اسمش می شود حركت.
حال، گاهی این سیلان را مبهم اعتبار می كنیم و گاهی متعین. مكرر گفته ایم كه خیلی
از اشیاء دو اعتبار دارند: اعتبار مبهم و اعتبار متعین. مثلا اگر جسم را مبهم از تعینی
كه دارد در نظر بگیریم می شود: جسم طبیعی. این جسم به اعتبار اینكه جوهر قابل
ابعاد ثلاثه است بدون اینكه تعیناتش را در نظر بگیریم، جسم طبیعی است. ولی
هیچ گاه مبهم، مستقل از متعین وجود ندارد و بالاخره هر مبهمی با یكی از تعینات
وجود دارد. وقتی كه این جسم را با تعینی خاص (مثلا چهار سانتی متر در پانزده
سانتی متر در بیست سانتی متر) در نظر بگیرید می شود: جسم تعلیمی. پس جسم
طبیعی و جسم تعلیمی، در خارج دو وجود ندارند. همین موجودِ به وجود واحد را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 347
اگر مبهم اعتبار كنید اسمش می شود: جسم طبیعی، و اگر متعین اعتبار كنید اسمش
می شود: جسم تعلیمی. لهذا می گوییم جسم تعلیمی و جسم طبیعی اتحاد در وجود
دارند؛ یعنی موجودند به وجود واحد و اختلافشان اختلاف در ابهام و تعین است.