می گویند
[1]: برهان تطبیق كه در باب امتناع تسلسل علل و همچنین در باب امتناع
تناهی ابعاد اقامه می شود، عینا در باب متناهی بودن زمان من اوّله و آخره نیز اقامه
می شود.
حكما ترتب امور غیرمتناهی مجتمع بالفعل را امری محال می دانند، اعم از اینكه این
امورِ نامتناهی علت و معلول باشند یا نباشند [2]و همچنین اعم از اینكه این امور از هر
دو سر نامتناهی باشند یا فقط از یك سر نامتناهی باشند. در برهان تطبیق می گویند: دو زنجیر نامتناهیِ در كنار هم را فرض كنید [3]. حلقه های این دو زنجیر در كنار
یكدیگر قرار گرفته اند به طوری كه حلقه اولِ هركدام مطابق حلقه اول دیگری است
و حلقه دوم هركدام مطابق حلقه دوم دیگری است و همین طور الی غیرالنهایه. ما ده
حلقه از ابتدای زنجیر اول می بُریم و بعد آن را به جلو می كشیم به طوری كه حلقه
یازدهم آن مطابق حلقه اول زنجیر دوم قرار بگیرد. حال می پرسیم: آیا در این حالت
باز هم مثل حالت اول هر حلقه از زنجیر اول در مقابل حلقه ای از زنجیر دوم قرار
گرفته است بدون اینكه یك زنجیر حلقه زائدی بر دیگری داشته باشد؟ اگر باز هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 233
در مقابل هر حلقه از زنجیر دوم حلقه ای از زنجیر اول قرار گرفته باشد لازم می آید
تساوی زائد و ناقص، و این خلاف بداهت عقل است. به هر حال اگر ما ده تا به
غیرمتناهی اضافه كنیم یا از آن كسر كنیم نمی شود وجود و عدم این ده تا
علی السویه باشد.
اما اگر در حالت دوم، دیگر آن انطباقِ حالت اول نباشد و ده حلقه از زنجیر دوم
منطبق بر آحاد زنجیر اول نشوند [اولا] لازم می آید زنجیر اول متناهی باشد تا
زنجیر دوم ده حلقه بر آن فزونی داشته باشد، و ثانیا طبق اصل عقلی كلی و بدیهیِ
«الزائد علی المتناهی بقدر المتناهی متناهٍ» لازم می آید زنجیر دوم هم متناهی
باشد [4].
در دلیل اول، همین برهان تطبیق را در مورد حوادث زمان می آورند. می گویند: حوادث غیرمتناهی كه پشت سر یكدیگر در زمان قرار گرفته اند هیچ فرقی با
حلقه های سلسله زنجیر كه در مكان قرار گرفته اند ندارد [5]. این حادثه ای كه امروز
واقع شده معلول حادثه قبلی است كه خودش معلول حادثه قبلی دیگری است الی
غیر النهایه. حادثه دیگری هم كه امروز واقع شده معلول حادثه قبلی دیگری است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 234
الی غیر النهایه. آنوقت همان برهان تطبیق اینجا پیاده می شود. اگر بخواهیم مطلب را
در یك سلسله پیاده كنیم دورات یومیه را در نظر می گیریم و می گوییم: در عالم
ذهنمان یك بار از امروز شروع می كنیم به ماقبل تا غیرمتناهی، و بار دیگر از ده روز
پیش حساب می كنیم تا غیر متناهی. آیا از ده روز قبل تا غیرمتناهی و از امروز تا
غیرمتناهی با یكدیگر برابرند؟ اگر برابر باشند لازم می آید تساوی زائد و ناقص، و
اگر یكی بیشتر از دیگری باشد لازم می آید آن دیگری بر این به قدر متناهی زیادتر
باشد و الزائد علی الشی ء بقدر المتناهی متناه.
در جواب می گویند: برهان تطبیق در اینجا جاری نیست [6]؛ یعنی می گویند میان
غیرمتناهیِ زمانی با غیرمتناهیِ مكانی تفاوتی است و آن این است كه غیرمتناهی
مكانی اجتماع در وجود دارند (یعنی در عرض یكدیگر وجود دارند و غیرمتناهیِ
واقعی است، یعنی غیرمتناهیِ بالفعل است) ولی در غیرمتناهی زمانی وجود هریك
مشروط به عدم دیگری است و هیچ وقت اجتماع در وجود ندارند. در نتیجه هیچ
وقت غیرمتناهی زمانی وجود ندارد؛ یعنی همیشه آنچه كه وجود دارد متناهی است. در واقع شما متناهی موجود و متناهیهای معدوم قبل را یك غیرمتناهی فرض
كرده اید (یعنی موجود و معدوم را با یكدیگر تركیب كردید غیرمتناهی درست شد)
در حالی كه برهان امتناع تسلسل در غیرمتناهیِ موجودِ بالفعل جاری است نه در
غیرمتناهی ای كه هیچ وقت اجتماع در وجود ندارند و در واقع هیچ وقت غیرمتناهی
وجود پیدا نمی كند.
1 - . اگر كسی بخواهد كتاب اسفار را تلخیص كند باید این دو سه قسمت را در هم ادغام كند و مزایای هر قسمت را بگیرد و مكررات را حذف كند. 2 - . البته با این عبارات نمی گویند، ولی مقصودشان همین است.
[1] - . البته با این عبارات نمی گویند، ولی مقصودشان همین است.
[2] - . مثل امور مترتبه در مكان.
[3] - . روی یك زنجیره هم می توان مسأله را بیان كرد.
[4] - . راجع به اینكه این برهان آیا تمام است یا نه، بحثهایی هست. یك بحث این است كه این برهان مبتنی
بر این است كه ما یك سلسله را برای تطبیق دادن از جای خودش حركت بدهیم. حال آیا در «غیرمتناهی» حركت دادن معنی دارد؟ اگر ما بخواهیم سلسله را حركت بدهیم لازمه اش این است كه فشاری روی حلقه اول بیاوریم كه این فشار به حلقه دوم و سوم و. . . منتقل شود و چون هر حلقه زمان می خواهد احتیاج به زمان نامتناهی داریم و هرچه در زمان جلو برویم هیچ وقت این عمل تحقق پیدا نمی كند. اما اگر بگویید «ما در اینجا حركت را فقط فرض می كنیم» خدشه می كنند به اینكه: این تطبیق یك امر ذهنی محال است و المحالُ جاز ان یستلزم المحال؛ یعنی امر محال مانعی ندارد كه مستلزم محال دیگری باشد.
بحث دیگری كه در اینجا هست این است كه اصلا زیاده و نقصان و تساوی از عوارض متناهی است و در اینجا اصلا غیرمتناهی از مقسم خارج است. این حرف كه حرف خوبی هم هست در مطالب فرنگیها هم هست.
در اینجا فقط خواستم اشاره كنم به اینكه در برهان تطبیق بحثهایی مطرح است.
[5] - . اگر بخواهیم مثالی از فلكیات قدیم بزنیم می گوییم: یك حركت یك شبانه روزی فلك مسبوق است به حركت یك شبانه روزی قبلی و حركت قبلی مسبوق است به حركت قبلی الی غیر النهایه.
[6] - . غالب این آقایان برهان تطبیق را در جای خودش جاری می دانند.