بعد ایشان می فرماید: بله اینجا حرف دیگری هست و آن اینكه: ما همین دلیل هشتم
را به بیان دیگری توجیه می كنیم كه هم برخلاف چیزی است كه معمولا حكما
می گویند و هم برخلاف چیزی است كه متكلمین می گویند (یعنی نه منظور حكما را
نتیجه می دهد و نه منظور متكلمین را) ولی مقصود و نتیجه نهایی (یعنی حدوث عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 249
و اینكه در عالم قدیم زمانی نداریم) را نتیجه می دهد.
آن بیان این است كه ما می گوییم: جمله «العالم لایخلو عن الحوادث» به این
معناست كه «العالم لایخلو عن الحدوث» . در این مقدمه این گونه نیست كه مقصود
از «عالم» اجسام باشد و از «حوادث» عوارض اجسام، بلكه این مقدمه می گوید:
خود اجسام در جوهر ذاتشان حادثند. پس «العالم
[1](یعنی اجسام
[2]لایخلو عن
الحوادث» یعنی «لایخلو عن الحدوث» ؛ یعنی خالی نیست از حوادثی كه حدوث
عین ذات و عین وجودشان است و اصلا وجودشان حدوث استمراری است. به
تعبیر دیگر: «العالم متغیر» به این معنا نیست كه عوارض اجسام مرتب تغییر می كند،
بلكه به این معناست كه تغیرْ عین ذات اجسام است. و وقتی چیزی تغیرْ عین ذاتش
باشد عین حدوث است.
این بیان مطابق آنچه كه معمولا فلاسفه می گویند، نیست. فلاسفه اجسام عالم
(عناصر اولیه، یا كلیات اجسام یا لااقل اجسام فلكی) را قدیم می دانند و فقط
اعراض را حادث می دانند، ولی طبق این بیان هیچ قدیم زمانی در عالم نداریم و
روی هر جسمی دست بگذاریم حادث است.
و از طرف دیگر، این بیان مطابق آنچه متكلمین می گویند نیز نیست. نتیجه این
بیان این نیست كه سلسله حادثها ابتدا دارد و عالم بدایت زمانی دارد. طبق این بیان
سلسله حادثها ابتدا ندارد و فیض هم انقطاع ندارد.
[1] - . یعنی عالم طبیعت؛ چون گفتیم مقصود از «عالم» اجسام است.
[2] - . و به تبع اجسام، همه صفات و اعراض اجسام.