تا اینكه از زمان میرداماد و بالخصوص از زمان صدرالمتألهین قضیه شكل دیگری
پیدا كرد و گفتند حركت قطعی قطعا وجود عینی دارد؛ [یعنی حركت در عالم عین ]
حدوث و فناء امر واحد متصل تدریجی است كه حدوث هر مرتبه ای ملازم با فنای
مرتبه دیگر است. منتها در عین حال مرحوم آخوند می خواهد بگوید چه ضرورتی
است كه ما بگوییم در حركتْ یكی از دو نحوه وجود را باید عینی بدانیم و دیگری را
خیالی محض؟ البته تأكید اصلی ایشان روی حركت قطعی است ولی می گوید همان
وجود حركت قطعی كافی است برای اینكه مناط وجود حركت توسطی هم باشد و
این از قبیل بقاء كلی در ضمن فرد است
[1].
مرحوم آخوند می گوید: وقتی مرتبه ای از حركت وجود پیدا می كند حركت
وجود دارد؛ چون مراتب حركت از یكدیگر منفصل نیستند و آن حركت كلی ای كه با
فرد وجود پیدا می كند در ضمن همه مراتب استمرار دارد. پس می توانیم بگوییم
چیزی وجود پیدا كرده و استمرار دارد. ولی چون كلی بما هو كلی در خارج وجود
ندارد باید برای آن، تشخص خاصی قائل شویم كه با نوعی ابهام منافات نداشته
باشد
[2]. پس مرحوم آخوند در بسیاری از كلماتش می خواهد این هردو را قبول كند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 301
گرچه از بعضی كلماتش بوی انكار حركت توسطی می آید.
[1] - . ما قبلا گفتیم این نظیر استصحاب كلی است.
[2] - . در باب حركت قطعی و توسطی خواندیم كه این ابهام، كلیت به آن معنا نیست.