بعد شیخ می فرماید: اما اموری كه زمانی اند
[1]بر دو نوعند
[2]: بعضی زمانی علی وجه
الانطباق اند و بعضی زمانی لا علی وجه الانطباق. امر زمانی علی وجه الانطباق یعنی
امری كه متدرج الوجود است نه دفعی الوجود؛ یعنی شی ء تدریجا وجود پیدا می كند،
در حال به وجود آمدن و در حالِ «شدن» است و به وجود آمدنش دفعی نیست.
خیلی چیزها در عالم تدریجی الوجودند. حركت را اگر به صورت یك امر مستقل
حساب كنیم
[3]امری تدریجی الوجود است، اشیائی هم كه به وسیله حركت به وجود
می آیند امور تدریجی الوجودند
[4]، مثل خطی كه با حركت به وجود می آید. وقتی با
پرگار خط مسدودی ایجاد می كنیم این خط در زمان به وجود می آید؛ یعنی از اول
كه شروع می كنیم تا وقتی كه پایان می پذیرد زمان می خواهد، چه آهسته حركت
بدهیم چه به سرعت حركت بدهیم. اگر به سرعت نور هم حركت بدهیم زمان
می خواهد. هزار برابر سرعت نور هم حركت بدهیم زمان می خواهد. پس این خط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 281
علاوه بر كمیت هندسی اش كمیت زمانی هم دارد. (زمانْ كمیت و مقدار است. )
این قبیل اشیاء، امور زمانی اند به این معنا كه تدریجا در مجموعه ای از زمان
وجود پیدا می كنند علی وجه الانطباق؛ یعنی هر جزئی از این شی ء قابل انطباق بر
جزئی از زمان است. اگر این خط در یك ثانیه به وجود آمده باشد، چون واقعا امری
ممتد است باید گفت: عُشر اولش در عشر اول ثانیه به وجود آمده نه در عشر دوم
ثانیه و نه در عشر سوم. . . ، و عشر دوم آن در عشر دوم ثانیه، و عشر سوم آن در عشر
سوم ثانیه و. . . . باز اگر این ثانیه را به صد قسمت تقسیم كنیم می گوییم: صدم اول در
صدم اول ثانیه به وجود آمده، صدم دوم در صدم دوم ثانیه و. . . . به هر مقدار كه برای
این خط جزء اعتبار كنیم برای ثانیه هم جزء اعتبار می شود و همیشه این بر آن
انطباق دارد؛ یعنی این یك كشش و امتداد است، آن هم یك كشش و امتداد است و
این دو بر یكدیگر منطبق می شوند، مثل هر دو كمیت و امتدادی كه بر یكدیگر منطبق
شوند
[5].
پس در زمانی علی وجه الانطباق، دو كشش بر یكدیگر منطبق اند به طوری كه
هر مقدار برای آن، جزء اعتبار كنیم برای این هم جزء اعتبار می شود و قهرا هر جزء
آن فقط در مقابل یك جزء این قرار می گیرد و نمی توانیم هر جزء آن را در مقابل هر
جزء از این كه بخواهیم، قرار بدهیم.
اینجا در كلمات شیخ نكته ای است كه نباید اسباب اشتباه شود و آن این است: آیا
اشیاء تدریجی الوجود فقط زمانِ وجود دارند یا «آنِ» وجود هم دارند؟ یعنی آیا مثلا
یك جزء از اول یا آخر اینها در «آن» صورت می گیرد؟
جواب این است: هیچ جزئی از اشیاء تدریجی الوجود در «آن» صورت
نمی گیرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 282
اینجا ممكن است كسی بگوید: این حركت ابتدا دارد و ابتدایش نمی تواند در زمان
محقق شود، پس در «آن» محقق شده؛ چون اگر ابتدا در زمان صورت بگیرد به این
معناست كه مقداری از زمان را اشغال كرده، و اگر مقداری از زمان را اشغال كرده
باشد خود ابتدا هم باید مقدار داشته باشد، و اگر مقدار داشته باشد پس خودش ابتدا
نیست بلكه اولش ابتداست، باید برویم سراغ اولش. وقتی «ابتدا» نمی تواند در زمان
محقق شود، پس در «آن» محقق شده، پس باید بگوییم: مقداری از این [حركت ] در
«آن» محقق شده است.
مرحوم آخوند در اول بحث گفتند: در اینجا «ابتدا داشتن» به معنی حد داشتن است و
حد شی ء جزء شی ء نیست. حدِ [امر زمانی تدریجی ] بر حد زمان منطبق است نه بر
خود زمان؛ یعنی این حركت ابتدا و انتها دارد به معنای اینكه حدی دارد، زمان هم
ابتدا و انتها دارد به معنای اینكه حدی دارد [6]، آنوقت این شی ء تدریجی الوجود
منطبق است بر خود زمان، و حد آن منطبق است بر حد زمان. پس این گونه نیست كه
جزئی از این شی ء تدریجی در «آن» واقع شده باشد، بلكه [حد آن ] در حد زمان
واقع شده است. اگر بخواهیم بگوییم «ابتدا- به معنای جزئی از شی ء- در «آن»
صورت گرفته» ، این غلط است چون ابتدای به این معنا نداریم، اما اگر مقصود از
«ابتدا» نهایت شی ء باشد، این درست است. نهایت شی ء جزء شی ء نیست، همان
طور كه نقطه جزء خط نیست، چون خط مجموع نقطه ها نیست. خود شی ء در زمان
وجود پیدا كرده، ولی حدش كه قهرا امری اعتباری است، منطبق است بر «آن» كه
حد زمان است و وجود فرضی و اعتباری دارد.
پس امر زمانی علی وجه الانطباق به تمام وجود در زمان تحقق دارد و هیچ
چیزی از آن در «آن» وجود ندارد، یعنی هیچ جزئی از آن- نه جزء اول نه جزء
آخر- در «آن» وجود ندارد، ولی نهایتین آن بر دو نهایت از زمان انطباق دارد، و این
غیر از این است كه خودش بر «آن» انطباق داشته باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 283
1 - . قبلا در مورد مستقل گرفتن زمان از حركت بحث كرده ایم، بعدا هم بحث خواهیم كرد. حركت بُعدی
دارد كه همان زمان است. در مثال، زمان حركت را با زمان عمومی، همان كه امثال ثانیه و دقیقه را از آن انتزاع كرده ایم، منطبق می كنیم.
[1] - . یعنی وجودشان در زمان تحقق پیدا می كند.
[2] - . این مسأله خیلی قابل دقت است و همین است كه مورد اعتراض شدید فخر رازی قرار گرفته. مرحوم آخوند به اشكال فخر رازی جوابی داده است كه آن مقداری كه اینجا فرموده، خیلی قانع كننده نیست. تا آخر فصل بخوانیم، ببینیم از مجموع حرفها چه چیزی به دست می آید.
[3] - . قبلا گفته ایم بعدا هم خواهیم گفت كه حركت وجود علی حده ای از مافیه الحركه ندارد.
[4] - . البته خود حركت دوگونه اعتبار می شود، لذا برای اینكه اسباب اشتباه نشود ما مثال به اموری ذكر می كنیم كه با حركت به وجود می آیند.
[5] - . قبلا در مورد مستقل گرفتن زمان از حركت بحث كرده ایم، بعدا هم بحث خواهیم كرد. حركت بُعدی
دارد كه همان زمان است. در مثال، زمان حركت را با زمان عمومی، همان كه امثال ثانیه و دقیقه را از آن انتزاع كرده ایم، منطبق می كنیم.
[6] - . یعنی همان نقطه مفروض.