مرحوم آخوند در اول بحث گفتند: در اینجا «ابتدا داشتن» به معنی حد داشتن است و
حد شی ء جزء شی ء نیست. حدِ [امر زمانی تدریجی ] بر حد زمان منطبق است نه بر
خود زمان؛ یعنی این حركت ابتدا و انتها دارد به معنای اینكه حدی دارد، زمان هم
ابتدا و انتها دارد به معنای اینكه حدی دارد
[1]، آنوقت این شی ء تدریجی الوجود
منطبق است بر خود زمان، و حد آن منطبق است بر حد زمان. پس این گونه نیست كه
جزئی از این شی ء تدریجی در «آن» واقع شده باشد، بلكه [حد آن ] در حد زمان
واقع شده است. اگر بخواهیم بگوییم «ابتدا- به معنای جزئی از شی ء- در «آن»
صورت گرفته» ، این غلط است چون ابتدای به این معنا نداریم، اما اگر مقصود از
«ابتدا» نهایت شی ء باشد، این درست است. نهایت شی ء جزء شی ء نیست، همان
طور كه نقطه جزء خط نیست، چون خط مجموع نقطه ها نیست. خود شی ء در زمان
وجود پیدا كرده، ولی حدش كه قهرا امری اعتباری است، منطبق است بر «آن» كه
حد زمان است و وجود فرضی و اعتباری دارد.
پس امر زمانی علی وجه الانطباق به تمام وجود در زمان تحقق دارد و هیچ
چیزی از آن در «آن» وجود ندارد، یعنی هیچ جزئی از آن- نه جزء اول نه جزء
آخر- در «آن» وجود ندارد، ولی نهایتین آن بر دو نهایت از زمان انطباق دارد، و این
غیر از این است كه خودش بر «آن» انطباق داشته باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 283
[1] - . یعنی همان نقطه مفروض.