لذا اینجا این ایراد به صدرالمتألهین وارد است كه اگر شیخ چنین حرفی می زند شما
نباید این حرف را بزنید؛ چون شیخ- به احتمال زیاد- حركت توسطی را اصل
می داند و حركت قطعی را فرع، ولی شما می گویید حركت توسطی وجودی غیر از
وجود قطعی ندارد و مصداق حركت توسطی همان حركت قطعی است نه چیز دیگر.
حرف شما این است كه همین وجود قطعی و همین وجود ممتد تدریجی الحدوث و
تدریجی الفناء مصداق حركت توسطی هم هست. پس اگر ما حركت توسطی را
امری دفعی الحدوث و مستمرالبقاء بدانیم این امر دفعی الحدوث و مستمرالبقاء عین
همان امر تدریجی الحدوث و تدریجی البقاء است؛ چون هر دو مصداقا یكی هستند،
بلكه حركت توسطی از حركت قطعی انتزاع می شود. پس چیز جداگانه ای در عالم
پیدا نكردیم تا بگوییم در عالم یك نوع حادثی پیدا كردیم غیر از حادثهای
تدریجی. ما حدوث دیگری پیدا نكرده ایم، بلكه همین حدوث تدریجی را به
اعتباری می شود امری دفعی الحدوث و مستمرالبقاء دانست.
پس این ایراد بر مرحوم آخوند وارد است كه اگر شیخ و متأخرانِ از او چنین
چیزی می گویند، آنها واقعا به وجود یك امر دفعی الحدوث و مستمرالبقاء قائلند و
اگر اسمی از امور تدریجی الحدوث و مستمرالبقاء (یعنی حركت قطعی) می برند واقعا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 303
به آن قائل نیستند و آن را مجازی می دانند، ولی شما كه به حركت قطعی قائل هستید
و حركت توسطی را بر مبنای حركت قطعی توجیه می كنید، به حدوث امر دیگری
قائل نیستید. پس بنا بر مبنای شما، در اینجا دو نوع حدوث و حادث وجود ندارد،
بلكه یك نوع حدوث و حادث وجود دارد كه اعتبار دیگری نیز روی آن می شود.
پس ما باید این را غفلتی یا تسامحی از مرحوم آخوند بدانیم
[1].
[1] - . تسامح به این معنا كه چون در اینجا فخر رازی به شیخ اعتراض كرده، مرحوم آخوند می خواسته
تأییدی از شیخ شده باشد و زمین زدنی از فخر رازی.